سینمای مستند ایران از سالها پیش نسبت به مشکلات جدی محیط زیستی هشدار داده است؛
چراغهای هشدار
محدثه واعظیپور روزنامهنگار درباره سینمای مستند ایران، یادداشتی را به روزنامه ایران ارائه کرد.
گروه فرهنگی -ایران آنلاین: ماهیت سینمای مستند و ذات جستوجوگرش باعث شده بیش از سینمای داستانی به واقعیت و زندگی در ایران امروز نزدیک باشد. هر چه سینمای داستانی به سمت تولید آثار عامهپسند و صرفاً سرگرمکننده رفته، فیلمسازان مستند، خستگیناپذیر و مصمم کوشیدهاند درباره وقوع بحرانهای زیستمحیطی و طبیعی در ایران بزرگ هشدار بدهند. مجموعه مستندهایی با موضوع کرونا که زمان شیوع این ویروس مرگبار تولید شدند، حالا و تنها پس از گذشت اندک زمانی، اسنادی قابل رجوع و تکرارنشدنی به حساب میآیند. فیلمهایی که ممکن است همه کیفیت عالی نداشته باشند اما از نظر ثبت سندی یک دوره حساس از تاریخ زندگی بشر، تا ابد قابل ارجاع و مهم محسوب میشوند. در دو دهه اخیر مستندهای فراوانی درباره وجوه مختلف زندگی در ایران ساخته شده که نقاط ضعف و قوت فرهنگ و جامعه ایرانی را تصویر و ثبت میکنند.
بهمن کیارستمی در مستند اکسدوس، بحران ورود و خروج مهاجران افغان را به تصویر کشیده و پیش از آنکه ماجرا به امروز و حاشیههایش درباره حضور بیضابطه آنان برسد، با ترسیم نگاه مهاجران، درباره آنان به طرح سؤالهای انسانی پرداخته است. اکسدوس، شکاف میان افغانستانیها، نگاهشان به ایران و سنتهایشان را ترسیم کرده و بدون داوری وضعیت را شرح داده است. محسن خانجهانی در مستند تکاندهنده بر سر خاک، به بحران فرونشست زمین پرداخته و تصویری هولناک از آنچه پیش رو است ارائه داده، آنچه در «بر سر خاک» میبینیم، این روزها موضوعی داغ و رسانهای است که زندگی مردم ایران را تهدید میکند. مهدی جبینشناس در مستند ماجرای سال آخر، با روایت زندگی یک معلم به مشکلات همراه شدن با آهنگ زندگی و تغییرهای آن در دوره کرونا پرداخته است. در فیلم جبینشناس مسأله آموزش از راه دور و تدریس آنلاین مطرح شده و از نگاه یک آموزگار قدیمی، همراه شدن با پیامدهای تدریس آنلاین ترسیم شده است.
فرهاد ورهرام در مستند بند آب، بند خاک از آغاز خشکسالی در سیستان، ریشهیابی آن و نمایش تأثیر آن بر ویرانی یک تمدن میگوید. فیلم با نمایش خانههای خالی و روستاهای متروک امروز، تماشاگر را متوجه عمق بحران کمبود آب و مرگ تمدنها میکند، تصویری هولانگیز که امروز معنا و تلخی مضاعف دارد. حالا که خشکسالی، کل ایران را دربرگرفته، تماشای مستند ورهرام، تأثیری مضاعف روی بیننده دارد. مینا مشهدی در مستند آنجا که باد میوزد درباره نابودی یک روستا در یزد و فراموشی یک سرزمین میگوید. فیلم او وجه فرهنگی خشکسالی را بررسی میکند، تمدن و انسان، بدون آب، محکوم به زوال و فراموشی هستند.
در مستند بر کرانههای کاسپین، پژمان مظاهری با بررسی تاریخ و پیشینه دریای کاسپین ابتدا یک اشتباه تاریخی را تصحیح میکند: دریای کاسپین را نباید خزر بنامیم، نکته بعد تحلیل جامع و کامل او از وضعیت این دریاچه، موقعیت کشورهای همجوار و آشفته بازار محیط زیست ایران است. فیلمساز نسبت به آیندهای که بسیار زود فرامیرسد هشدار میدهد. در سینمای مستند، مدتهاست درباره بوروکراسی شکست خورده، مشکلات نسلها، مسأله زنان، بحرانهای محیط زیست و انقراض گونههای مختلف صحبت شده، اما به نظر میرسد مدیران که مخاطبان اصلی این فیلمها هستند تمایلی به تماشای مستند ندارند. با این سابقه، حل مشکلات در دقیقه ۹۰ سختتر و پرهزینهتر خواهد شد.
* متن کامل این گزارش را اینجا بخوانید.
انتهای پیام/