از مدل کلاسیک آلمانی تا راهبرد دولتی ژاپن
عقلانیسازی صنعتی سلاح پنهان رقابتپذیـری
اقتصاد
136063
عقلانیسازی صنعتی، در بنیادیترین شکل خود، تلاشی راهبردی برای اعمال منطق، نظم و کارایی بر فرآیندهای تولید و توزیع است. این مفهوم که از دل انقلاب صنعتی تا عصر جهانی شدن معاصر تداوم یافته، پاسخی پایدار به فشارهای اقتصادی، از رقابت شدید تا محدودیت منابع بوده است.
امیرحسین مستقل- کارشناس اقتصادی: اگرچه هدف اصلی آن، یعنی افزایش کارایی و کنترل، ثابت باقی مانده، اما روشها و معانی آن در هر دوره و در هر بستر ملی به طور قابلتوجهی تکامل یافته است. این گزارش به بررسی ابعاد مختلف این راهبرد میپردازد: از مدل کلاسیک آلمانی که بر استانداردسازی و مدیریت علمی تمرکز داشت، تا راهبرد دولتی ژاپن برای بازسازی پس از جنگ و از آنجا به الزام درونی شرکتهای مدرن برای جایگزینی بازار با برنامهریزی. در نهایت، شکل امروزی آن را بهعنوان «ارتقا» (Upgrading)برای بقا و رقابت در اقتصاد جهانی تحلیل خواهیم کرد و نشان میدهیم چگونه این منطق پایدار همچنان به شکلدهی به دنیای صنعتی ادامه میدهد.
ریشههای تاریخی: در جستوجوی کارایی و نظم
درک ریشههای تاریخی عقلانیسازی صنعتی برای فهم ماهیت راهبردی آن ضروری است. این جنبش در پاسخ به فشارهای دوگانه رشد جمعیت و محدودیت منابع طبیعی ظهور کرد؛ چالشی که به گفته مک گرگور، سازماندهی صنعتی را به پاسخی برای افزایش رفاه تبدیل کرد. این بخش به بررسی مبانی فکری و ساختاری این رویکرد، از تکامل طبیعی صنعت به سوی ترکیب تا جنبش سازمانیافته آلمانی، میپردازد.
بر اساس تحلیل مک گرگور در کتاب «تکامل صنعت»، مسیر طبیعی توسعه صنعتی به سمت ترکیب(combination) و ایجاد واحدهای سازمانی بزرگتر است. این فرآیند، یک تغییر بنیادین از رقابت فردی به سوی نیروهای متحد است که برای کسب قدرت و کارایی بیشتر با یکدیگر همکاری میکنند. در واقع، صنعت از مجموعهای از واحدهای مستقل و متخاصم به شبکهای از نیروهای وابسته و هماهنگ تبدیل میشود که هدف مشترک آنها غلبه بر محدودیتها و افزایش بهرهوری است.
مطالعه رابرت بردی در مورد صنعت آلمان نشان میدهد «جنبــش عقلانیسـازی» آلمان، اولین تلاش آگاهانه و سازمانیافته برای بهکارگیری اصول علمی در مقیاس ملی بود. این جنبش، فراتر از مجموعهای از تکنیکها، بیانگر ظهور عقلانیسازی بهمثابه یک ایدئولوژی آگاهانه برای برنامهریزی اقتصادی ملی بود که آن را از ترکیبهای تدریجی پیشین متمایز میکرد. این جنبش بر سه ستون اصلی استوار بود:
۱- علم در صنعت: این اصل بر کاربرد نظاممند تحقیقات علمی برای حل مشکلات صنعتی تأکید داشت. آزمایشگاههای تحقیقاتی، چه در دانشگاهها و چه در شرکتهای بزرگ، به موتور محرک نوآوری و بهینهسازی تبدیل شدند.
۲- استاندارد ســازی: ایجاد استانـداردهای یکسـان برای قطعـات، فرآیندها و محصولات، نقشی حیاتی در امکانپذیر ساختن تولید انبوه و مکانیزاسیون ایفا کرد. استانداردسازی، با کاهش تنوع غیرضروری و افزایش قابلیت جانشینی قطعات، پایهای برای کارایی در مقیاس بزرگ فراهم آورد.
۳- مدیریت علمی: این رویکرد به دنبال بهینهسازی چیدمان کارخانه، جریان کار یا تولید روان (flow work) و فرآیندهای کاری کارگران بود تا حداکثر بازدهی با کمترین اتلاف منابع حاصل شود. این اصل شامل تحلیل زمان و حرکت و طراحی مجدد وظایف برای افزایش بهرهوری نیروی کار بود.
همانطور که در منابع تاریخی (بردی و مک گرگور) آمده است، ساختارهایی مانند کارتل و تراست بهعنوان ابزارهای اصلی برای تنظیم رقابت، کنترل تولید و مدیریت بازارها به کار گرفته شدند. این ساختارها که نمایانگر یک حرکت آگاهانه برای فاصله گرفتن از اصول اقتصاد آزاد بودند، به شرکتها اجازه میدادند به جای رقابت مخرب، بر سر قیمتها، سهمیههای تولید و بازارهای فروش به توافق برسند و عدم قطعیت را کاهش دهند.
این مدلهای اروپایی، پایههای مفهومی عقلانیسازی را بنا نهادند و زمینه را برای تکامل آن به ابزاری در خدمت سیاستگذاری ملی فراهم کردند؛ رویکردی که در ژاپن پس از جنگ به اوج خود رسید.
مدل راهبرد ملی: معجزه پس از جنگ ژاپن
عقلانیسازی صنعتی صرفاً یک رویه تجاری نیست، بلکه میتواند به ابزاری قدرتمند برای راهبرد ملی و بازسازی اقتصادی تبدیل شود. این رویکرد برای کشورهایی که به دنبال توسعه سریع اقتصادی و دستیابی به رقابتپذیری جهانی هستند، اهمیتی راهبردی دارد. تجربه ژاپن پس از جنگ جهانی دوم، نمونهای برجسته از بهکارگیری عقلانیسازی بهعنوان یک سیاست ملی است. بر اساس کتاب «تاریخچه سیاست تجارت و صنعت ژاپن» نوشته میکیو سومیا، وزارت تجارت و صنعت بینالمللی (MITI) نقشی محوری در هدایت بهبود اقتصادی ژاپن پس از جنگ ایفا کرد. در این بستر، عقلانیسازی یک سیاست هدایت شده توسط دولت محسوب میشد که بر دو محور اصلی متمرکز بود: نوسازی امکانات و توسعه فناوری. هدف راهبردی این سیاستها، آنگونه که در «قانون ترویج عقلانیسازی بنگاهها» (۱۹۵۲) تصریح شده، «کمک به قابلیتهای خودکفایی اقتصاد» بود. دولت ژاپن با ارائه معافیتهای مالیاتی و حمایتهای دیگر، شرکتها را به مدرنسازی تجهیزات تولیدی خود برای دستیابی به این هدف ملی تشویق کرد. سیاست تمرکز بر صنایع کلیدی به طور خاص در صنایع بنیادی مانند فولاد و معدن زغالسنگ به کار گرفته شد. هدف، ساخت یک سیستم صنعتی خودکفا بود که بتواند در عرصه بینالمللی رقابت کند. دولت با تخصیص منابع و حمایتهای هدفمند، این صنایع را قادر ساخت با نوسازی تجهیزات و فرآیندها، بهرهوری خود را افزایش داده و پایههای لازم برای رشد سایر بخشهای اقتصاد را فراهم آورند.
اقتصاد ژاپن در آن دوره با «ساختار دوگانه» شناخته میشد؛ یعنی همزیستی شرکتهای بزرگ و مدرن با بنگاههای کوچک و متوسط که اغلب دارای ویژگیهای پیشامدرن بودند. سیاستهای عقلانیسازی MITI تنها به شرکتهای بزرگ محدود نمیشد، بلکه هدف آن مدرنسازی کل این ساختار، از جمله سیستم پیمانکاری فرعی
(subcontracting system)بود. با این کار، تلاش شد کل زنجیره تولید از کارایی و کیفیت بالاتری برخوردار شود و شکاف فناوری بین بنگاههای بزرگ و کوچک کاهش یابد.
مدل ژاپنی نشان داد چگونه دولت میتواند با هدایت راهبردی، عقلانیسازی را از سطح بنگاه به سطح ملی ارتقا دهد. اما با بلوغ شرکتها، منطق درونی آنها به نیروی محرکه اصلی برای برنامهریزی
تبدیل شد.
الزام شرکتی: ظهور فنسالاری و منطق برنامهریزی
در دوران معاصر، عقلانیسازی برای شرکتهای بزرگ، کمتر یک سیاست دولتی و بیشتر یک ضرورت ذاتی است که از دل فناوری و سرمایه برمیآید. همانطور که جانکنت گالبرایت نظریهپردازی کرده است، شرکتهای بالغ برای بقا و رشد خود ناگزیر به برنامهریزی و کنترل محیط اقتصادی خود هستند و نمیتوانند سرنوشتشان را به دست بازار غیرقابل پیشبینی بسپارند.
بر اساس تحلیل گالبرایت در کتاب «دولت صنعتی جدید»، «الزامات فناوری»، شرکتهای مدرن را به سوی برنامهریزی سوق میدهد. تولیدات پیچیده امروزی نیازمند سرمایهگذاریهای عظیم و بازههای زمانی طولانی است. تعهد سرمایههای کلان برای سالها، اتکا به نوسانات بازار را غیرممکن میسازد. از این رو، شرکتها باید برای کنترل محیط اقتصادی خود برنامهریزی کرده تا از بازگشت سرمایه و موفقیت پروژههای خود اطمینان حاصل کنند.
«شرکت بالغ» تلاش میکند با کنترل قیمتها، مدیریت تقاضای مصرفکننده و تضمین تأمین سرمایه و نیروی کار، مکانیزمهای بازار را با برنامهریزی داخلی و خارجی جایگزین کند. این شرکتها دیگر پذیرنده منفعل قیمتهای بازار نیستند، بلکه خود قیمتها را تعیین میکنند و از طریق بازاریابی و تبلیغات، تقاضا را شکل میدهند. به عنوان مثال، گزارش سازمان توسعه صنعتی ملل متحد (UNIDO) درباره صنعت خودرو نشان میدهد شرکتهای فراملیتی (TNCs) از طریق برونسپاری فراساحلی (offshore sourcing)
و سرمایهگذاریهای مشترک (JVs) ، شبکههای تولید جهانی خود را برای بهینهسازی هزینهها و کنترل زنجیره تأمین، عقلانیسازی میکنند. این راهبردهای شرکتهای فراملیتی، تجلی عملی نظریه گالبرایت است؛ آنها با جایگزینی عدم قطعیت بازار با زنجیرههای تأمین جهانی برنامهریزی شده، دقیقاً همان منطق کنترل و پیشبینیپذیری را دنبال میکنند.
گالبرایت معتقد است، هدف واقعی «فنسالاری» یا ساختار مدیریتی-فنی شرکت مدرن، صرفاً حداکثرسازی سود نیست؛ اهداف اصلی آن عبارتاند از: اول، تأمین امنیت خود از طریق کسب حداقل سود لازم برای راضی نگه داشتن سهامداران و دوم، حداکثر رشد ممکن که با افزایش فروش سنجیده میشود. رشد شرکت به معنای گسترش خودِ فنسالاری، افزایش فرصتهای شغلی، ارتقا و پاداش برای اعضای آن است؛ بنابراین عقلانیسازی و برنامهریزی، ابزارهای اصلی برای دستیابی به این اهداف یعنی امنیت و رشد هستند.
این منطق برنامهریزی درونی شرکتها، در مقیاس اقتصاد جهانی، بویژه در راهبردهای توسعه کشورهای در حال رشد نیز بازتاب مییابد.
عقلانیسازی در عصر مدرن: ارتقا برای جهانی شدن
در عصر کنونی، الزام راهبردی برای ارتقای صنعتی، بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. برای شرکتها و ملتهای در حال توسعه، عقلانیسازی مدرن ابزاری حیاتی برای بقا و رقابت در بازارهای بینالمللی است. این رویکرد دیگر تنها به دنبال کارایی داخلی نیست، بلکه هدف آن تقویت ظرفیتهای تولیدی و صادراتی برای مقابله با رقابت جهانی است.
بر اساس گزارش سازمان توسعه صنعتی ملل متحد، مفهوم عقلانیسازی اکنون در قالب «تجدید ساختار و ارتقا» (restructuring and upgrading) مطرح میشود. برنامههایی که با کمک این سازمان در کشورهایی مانند الجزایر، تونس و مصر اجرا شدهاند، با هدف تقویت ظرفیتهای تولید و صادرات برای مقابله با رقابت بینالمللی طراحی شدهاند. این برنامهها به شرکتها کمک میکنند تا خود را با استانداردهای جهانی تطبیق داده و در بازارهای آزاد به رقابت بپردازند.
فرآیند «تشخیص راهبردی کلی» (overall strategic diagnosis) که توسط سازمان توسعه صنعتی ملل متحد تشریح شده، شکل مدرن و نظاممند عقلانیسازی در سطح شرکت است. این فرآیند شامل تحلیل جامع و چندبعدی بنگاه برای شناسایی نقاط قوت، ضعف و فرصتهای بهبود است. اجزای کلیدی آن عبارتاند از:
تشخیص محیطی و بازار: تحلیل محیط رقابتی، جایگاه شرکت و عملکرد آن در بازارهای مختلف محصول.
تشخیص مالی: تحلیل صورتهای مالی، جریان نقدی و سودآوری برای ارزیابی سلامت مالی شرکت.
تشخیص ظرفیتهای فنی: ارزیابی سیستم تولید، فناوری، مواد اولیه و فرآیندهای کاری.
تشخیص مهارتهای مدیریتی: سنجش منابع انسانی، ساختار سازمانی و تواناییهای مدیریتی.
برنامه توسعه صنایع سنگین و شیمیایی کرهجنوبی بین سالهای ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۹ نمونهای موفق از عقلانیسازی با راهبری دولت بود. دولت کرهجنوبی با استفاده از ابزارهایی مانند «هدایت اعتبار» (directed credit) و «سیاستهای مالیاتی»، سرمایهگذاری را به سمت صنایع هدفمند هدایت کرد. هدف این سیاست، ایجاد یک «مزیت نسبی پویا» بود که به کرهجنوبی اجازه داد در صنایعی که پیش از آن در آنها مزیتی نداشت، به یک قدرت جهانی تبدیل شود.
با این حال، موفقیت چشمگیر کرهجنوبی نباید این واقعیت را پنهان کند که سیاست صنعتی دولتی با ریسکهای قابلتوجهی همراه است. مطالعات نشان میدهند دولتها در طول تاریخ اغلب در «انتخاب برندگان» در مسابقه صنعتی ضعیف عمل کردهاند و گاهی حتی «بازندگان» را برگزیدهاند. این نکته لایهای از واقعگرایی را به بحث سیاستگذاری صنعتی دولتی میافزاید و نشان میدهد مداخله دولت همواره به نتایج مطلوب منجر نمیشود.
در مجموع، عقلانیسازی در زمینه مدرن به یک فرآیند پیچیده و دادهمحور برای برنامهریزی راهبردی تبدیل شده است که چه در سطح شرکت و چه در سطح ملی، برای دستیابی به رقابتپذیری به کار میرود.
ابزارها و پیامدها
تحلیل جامع عقلانیسازی صنعتی نیازمند بررسی همزمان ابزارهای مشترک آن و پیامدهای چندوجهی است که در طول تاریخ به همراه داشته است. این رویکرد، در حالی که به دنبال کارایی و رشد است، میتواند هزینههای اجتماعی و اقتصادی قابلتوجهی نیز در پی داشته باشد.
روشهای اصلی عقلانیسازی را که در منابع مختلف به آنها اشاره شده است، میتوان در جدول زیر خلاصه کرد. این ابزارها، بسته به بستر تاریخی و اهداف راهبردی، به صورت منفرد یا ترکیبی به کار گرفته شدهاند.
پیامدهای عقلانیسازی ذاتاً دوسویه هستند و نتایج مثبت و منفی آن، نه عوارض جانبی، بلکه دو روی یک سکهاند. تلاش برای دستیابی به حداکثر کارایی و کنترل، به طور منطقی به این نتایج دوگانه میانجامد.
از یک سو، این رویکرد به افزایش چشمگیر بهرهوری، رشد اقتصادی سریع و تقویت رقابتپذیری ینالمللی منجر شده است (نمونههای بارز آن ژاپن و کرهجنوبی هستند.) از سوی دیگر، همین منطق، نتایج چالشبرانگیزی را نیز به دنبال ارد. جایگزینی نیروی کار با سرمایه که هسته اصلی مدرنیزاسیون فناورانه است، به طور مستقیم به «از دست دادن گسترده مشاغل»، مانند آنچه در صنایع خودروسازی آمریکا و اروپا رخ داد، منجر میشود. به همین ترتیب، حذف «رقابت بیهوده» از طریق ترکیب و ادغام، به طور طبیعی به ایجاد الیگارشیهای شرکتی با قدرت بازاری قابل توجه میانجامد که میتوانند رقابت را محدود سازند.
در نهایت، مهمترین پیامد عقلانیسازی، تغییری بنیادین در سازماندهی اقتصادی است؛ حرکتی از بازارهای رقابتی به سمت ساختارهای برنامهریزی شده و متمرکز که منطق حاکم بر اقتصاد را دگرگون میکند.
نتیجهگیری: منطق پایدار برنامهریزی
در نهایت، عقلانیسازی صنعتی در تمام اشکال خود -از کارتلهای آلمانی قرن نوزدهم تا برنامههای ارتقای امروزی- نشاندهنده یک روند تاریخی پیوسته برای فاصله گرفتن از صرف اتکا به بازار غیرقابل پیشبینی و حرکت به سوی برنامهریزی، هماهنگی و کنترل آگاهانه است؛ چه این حرکت توسط یک وزارتخانه قدرتمند در ژاپن هدایت شود، چه توسط فنسالاری یک شرکت بالغ، هدف بنیادین یکسان است:کاهش عدم قطعیت و شکلدهی به محیط اقتصادی برای دستیابی به اهداف مشخص. این منطق پایدار برنامهریزی برای مدیریت عدم قطعیت، در عصری که با رقابت ژئواکونومیک بر سر زنجیرههای تأمین، اختلالات ناشی از هوش مصنوعی و ضرورت گذار به انرژیهای پاک تعریف میشود، بیش از هر زمان دیگری حیاتی
است.
ابزار شرح
تمرکز و ترکیب ادغام شرکتها، ایجاد تراستها و کارتلها برای کنترل بازار و کاهش رقابت.
مداخله دولت استفاده از هدایت اعتبار، معافیتهای مالیاتی، یارانهها و سیاستهای تجاری
برای هدایت توسعه صنعتی.
پذیرش فناوری جایگزینی نیروی کار با سرمایه از طریق اتوماسیون، رباتیک و مکانیزاسیون
برای کاهش هزینهها و افزایش کنترل.
بینالمللیسازی بهینهسازی زنجیره تولید از طریق برونسپاری فراساحلی
سرمایهگذاریهای مشترک و همکاریهای بینالمللی.
مدیریت علمی و استانداردسازی بهینهسازی فرآیندهای داخلی کارخانه، استانداردسازی قطعات
و محصولات برای دستیابی به تولید انبوه و کارایی.
انتهای پیام/