تحلیل راهبردی انتقال فناوری و اثرات سرریز در سرمایهگذاریهای مشترک
چرا «جوینت ونچر»؟
اقتصاد
137159
فرآیند توسعه صنعتی در کشورهای در حال گذار، همواره با چالش چگونگی دستیابی به دانش فنی پیشرفته و بومیسازی آن روبهرو بوده است. یکی از مؤثرترین مدلها در این مسیر، تشکیل بنگاههای مشترک یا همان «جوینت ونچرها» میان شرکتهای پیشروی بینالمللی و واحدهای صنعتی داخلی است.
ایران آنلاین: این الگو نه تنها به عنوان کانالی برای ورود سرمایه مادی، بلکه به عنوان بستری برای انتقال دانش ضمنی و مهارتهای مدیریتی عمل میکند. بررسیها نشان میدهد که انتخاب شریک داخلی در این فرآیند، امری تصادفی نیست؛ شرکتهای چندملیتی تمایل دارند با واحدهایی همکاری کنند که پیش از این سطحی از بهرهوری و ظرفیت جذب را از خود نشان دادهاند. این گزینشگری باعث میشود که هستههای اولیه توسعه در بخشهایی شکل بگیرد که پتانسیل رشد قابل توجهی دارند. زمانی که یک شرکت خارجی دانش خود را به یک بنگاه مشترک منتقل میکند، این دانش تنها در مرزهای آن بنگاه محصور نمیماند، بلکه از طریق پیوندهای افقی و عمودی به بدنه اصلی صنعت نفوذ میکند.
انتقال فناوری
انتقال دانش فناورانه در این مدل به دو صورت داخلی و خارجی رخ میدهد. در حالت داخلی، دانش مستقیماً از شرکت مادر خارجی به واحد مشترک مستقر در کشور میزبان منتقل میشود تا کیفیت محصول و بازدهی تولید افزایش یابد. اما جنبه حیاتیتر، انتقال خارجی یا همان سرریز فناوری است. این اتفاق زمانی میافتد که شریک داخلی آن سرمایهگذاری مشترک، از آموختههای خود در سایر خطوط تولید و فعالیتهای مستقلش استفاده میکند. در واقع، بنگاه مشترک مانند یک مدرسه عمل میکند که نیروی انسانی و مدیران داخلی را با استانداردهای جهانی آشنا کرده و این تخصص سپس در کل ساختار شرکت داخلی گسترده میشود. این نوع انتقال دانش، ماندگاری بسیار بیشتری نسبت به خرید صرف تجهیزات دارد، زیرا با ارتقای سرمایه انسانی و تغییر در فرهنگ سازمانی همراه است.
علاوه براین، حضور شرکتهای مشترک در یک بازار، فضای رقابتی را تغییر میدهد. اگرچه ورود یک رقیب قدرتمند با فناوری برتر ممکن است در کوتاه مدت سهم بازار برخی شرکتهای ضعیف داخلی را تهدید کند، اما در بلندمدت، اثرات مثبت سرریز بر این تهدیدها غلبه میکند. شرکتهای محلی برای بقا در بازار ناچار به الگوبرداری از فرآیندهای بهینه، ارتقای کیفیت قطعات و بهبود زنجیره تأمین خود میشوند. این پویایی در کشورهایی که سیاستهای تشویقی برای تحقیق و توسعه وضع کردهاند، با شدت بیشتری دیده میشود. شواهد از چین نشان میدهد که شرکتهای مشترک نسبت به شرکتهایی که صد درصد سهام آنها در اختیار خارجیها یا داخلیهاست، اثرات سرریز مثبت و گستردهتری بر اقتصاد ملی دارند؛ چرا که در مدل مشترک، انگیزه و امکان بیشتری برای درگیر کردن منابع محلی و آموزش نیروی کار بومی وجود دارد.
تجربه چین
مطابق با مطالب مورد بحث، شواهد تجربی به دست آمده از اقتصاد چین دربازه زمانی ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۷، نکات کلیدی و مستدلی را درباره نحوه اثرگذاری سرمایهگذاریهای مشترک(JVs) ارائه میدهد. دادههای آماری نشان میدهند که شرکتهای خارجی به طور تصادفی با شرکتهای چینی وارد شراکت نمیشوند بلکه تمایل دارند با بنگاههایی همکاری کنند که از نظر بهرهوری، مقیاس تولید و سابقه نوآوری در سطحی بالاتر از میانگین صنعت خود قرار دارند. این یعنی بخشی از موفقیت جوینتونچرها در چین ناشی از «ظرفیت جذب» بالای شرکای داخلی بوده است. از طرفی یکی از مهمترین یافتههای تجربی مطالعات جدید، اثبات انتقال دانش از شرکت مشترک به «شرکت مادر چینی» است. به عبارت دیگر، وقتی یک شرکت چینی با یک برند خارجی (مثلاً فولکسواگن) یک واحد جدید تأسیس میکند، دانش فنی و مدیریتی نه تنها در آن واحد جدید، بلکه در سایر بخشهای مستقلِ شرکت چینی هم رسوخ میکند. این شواهد نشاندهنده ارتقای معنادار ثبت اختراعات و بهرهوری در کل بدنه شرکتهای داخلی است که شریک خارجی داشتهاند.
دادهها ثابت میکنند که اثرات مثبت سرریز فناوری از طریق سرمایهگذاریهای مشترک، تقریباً دو برابر بیشتر از شرکتهای داخلی و خارجی است. دلیل تجربی این امر، درگیری مستقیم نیروی کار و مدیران محلی در فرآیند تصمیمگیری و تولید در مدل جوینتونچر است که مسیر انتقال دانش ضمنی را هموارتر میکند. شواهد نشان میدهد که حضور جوینتونچرها باعث ارتقای کل صنعت در چین شده است. شرکتهای محلی که حتی مستقیماً با خارجیها شریک نبودند، از طریق مشاهده الگوهای مدیریتی، جابهجایی نیروی کار آموزشدیده و رقابت برای بقا، بهرهوری خود را افزایش دادهاند.
این یافتههای تجربی فرضیه «ایجاد بنبست برای شرکتهای داخلی» توسط خارجیها را رد کرده و در عوض، بر نقش پیشران آنها تأکید دارد.
مدل انتقال فناوری در چین
این یکی از مهمترین درسهایی است که تجربه چین میتواند برای سیاستگذاری صنعتی در ایران داشته باشد. چین دسترسی به بازار داخلی خود را مشروط به تشکل جوینت ونچر با خارجیها کرد و از این انتقال فناوری و دانش صنعتی نفع فراوانی برد. برای بهبود وضعیت صنعت و ارتقای سطح فناوری در ایران، نخستین راهکار کلیدی، سیاستگذاری صنعتی با تمرکز بر «اجبار به انتقال دانش فنی» به جای مونتاژ صرف است.
دولتها در آینده باید مشوقهای مالیاتی و تسهیلاتی را به جای کل تولید، به میزان عمق بومیسازی قطعات کلیدی و ایجاد مراکز تحقیق و توسعه مشترک گره بزنند. در این چهارچوب، باید از مدل شرکتهای ۱۰۰ درصد خارجی یا داخلی فاصله گرفت و به سمت تشکیل جوینتونچرهای توانمند حرکت کرد. در گام دوم، ایران باید بر ارتقای «ظرفیت جذب» در بدنه صنعت خود تمرکز کند تا بتواند از سرریزهای تکنولوژیک بهرهمند شود. این امر مستلزم حذف انحصارات دولتی و ایجاد یک فضای رقابتی است که در آن شرکتهای داخلی برای بقا، ناچار به یادگیری و الگوبرداری از استانداردهای جهانی باشند.

انتهای پیام/