«ایران آنلاین» گزارش می‌دهد؛

مرز عشق به ولایت و شهادت در زندگی شهید «محمدحسین میردوستی»

صفیه رجایی هرندی

صفیه رجایی هرندی

سیاست

61110
مرز عشق به ولایت و شهادت در زندگی شهید «محمدحسین میردوستی»

سیدمحمدحسین میردوستی یکی از شهدای مدافع حرم است که ولایتمداری جزو جدایی‌ناپذیر زندگی‌اش بود تا جایی که حتی بعد از شهادت نیز این مسئله را در وصیتنامه‌اش به خانواده‌ خود توصیه کرد.

گروه سیاسی ایران آنلاین: همواره روایات متفاوتی از اقدامات، تفکرات و باورهای مدافعان حرم به گوشمان خورده اما بازهم مرور زندگی شخصی آنها خالی از لطف نمی‌تواند باشد.

سیدمحمدحسین میردوستی یکی از شهدای مدافع حرم است که ولایتمداری جزو جدایی‌ناپذیر زندگی‌اش بود تا جایی که حتی بعد از شهادت نیز این مسئله را در وصیتنامه‌اش به خانواده‌ خود توصیه کرد.

محمدحسین میردوستی ۱۳ تیرماه ۱۳۷۰ به دنیا آمد، او چهارمین فرزند خانواده بود. زمانی که به دنیا آمد، عمو و دایی‌اش شهید شده بودند و پدرش نیز از جانبازان دفاع مقدس بود او نیز از همان کودکی عاشق شهادت شده بود و همیشه بعد از پایان نمازش همراه پدر زیارت عاشورا می‌خواند و می‌گفت: هر کس زیارت عاشورا بخواند، شهید می‌شود!

در کنکور پذیرفته شد، اما به دانشگاه نرفت. بعد از پایان دوره سربازی تصمیم گرفت در آزمون یگان ویژه صابرین شرکت کند، شرکت کرد و پذیرفته هم شد. شاید حضور برادر بزرگ‌تر در یگان صابرین موجب گرایش او به چنین اقدامی شده بود. برادر محمدحسین یکی از چشمانش را در یکی از مانور‌های داخلی از دست داده بود و او همیشه به شوخی به برادرش می‌گفت: "تو خالص نبودی و جانباز شدی، اما من می‌روم و شهید می‌شوم من خالص‌تر هستم!"

پس از مدتی تصمیم به ازدواج با دختر عمویش گرفت. ثمره این ازدواج یک پسر به نام محمد یاسا بود. حضور محمدحسین در ماموریت‌های مختلف موجب دوری او از خانواده شده بود به همین منظور از همسرش خواسته بود تا از کارهای فرزندشان در طول روز عکس و فیلم بگیرد تا از این راه بتواند بزرگ ‌شدن پسرش را ببیند.

سرانجام محمدحسین ۲۴ ساله، در تاریخ ۱ آبان ۱۳۹۴ هم‌زمان با تاسوعای حسینی در دفاع از حرم مطهر عمه سادات، حضرت زینب کبری علیهاالسلام به فیض شهادت نائل آمد و به آرزوی دیرین خود دست یافت.

مادر محمد حسین می‌گوید: "به قدری به حضرت ابوالفضل (ع) علاقه داشت که وقتی اسم مبارک حضرت می‌آمد، او از خود بی خود می‌شد. برادرش در یکی از ماموریت‌ها چشم راستش را از دست داد و جانباز شد، محمدحسین خود را مانند حضرت ابوالفضل(ع) فدای برادرش می‌کرد و به برادرش می‌گفت «عیب ندارد من عصای تو هستم و ناراحت نباش حتی اگر کور شوی من همراهت هستم...».

عاشق پسرش بود اما عشق به ائمه و حضرت ابوالفضل (ع) را بر هر چیز دیگری ترجیح داد و برای دفاع از حرم خانم حضرت زینب(س) عازم سوریه شد و سرانجام هم به آرزوی خود رسید و شهید شد. او همیشه در جمع می‌گفت «من هیچ آرزویی ندارم جز شهادت!» همسرش هم از این حرف او دلخور می‌شد و می‌گفت مگر ما نیستیم، محمدیاسا نیست که تو این حرف را می‌زنی؟ اما محمدحسین با وجود عمر کوتاهی که داشت اما به تمام آرزوهای دنیو‌ی‌اش دست یافته بود.

در بخشی از وصیت‌نامه محمدحسین میردوستی آمده است:

به نام خداوند

با سلام و صلوات خدمت آقا امام زمان (عج ا... تعالی فرجه الشریف) که اگر لطف ایشان نبود بنده در این سنگر نبودم.

سلام همسرم؛

از تو می‌خواهم فرزندمان را در راه حق و پشتیبان ولایت بزرگ کنی و به او بیاموزی که همیشه در این راه باشد. و بعد از شهادتم به خاطر من گریه نکن؛ چون من در راه خدا شهید شدم. و به پسرم بگو که پدرت برای امنیت کسانی مثل خودش در این راه رفت.


انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار سیاست