«ویلای ساحلی» فیلمی با گسست روایی و فروپاشی شخصیتپردازی
هنر
61353
سینمای ایران مدتی است که تبدیل به جولانگاهی برای کمدیهای تجاری شده است؛ آثاری که تنها هدفشان، اشغال پردههای سینما برای فروش حداکثری است، فارغ از کیفیت هنری یا محتوایی. در این بازار، حضور کارگردانانی با کارنامههای درخشان و جدی در ژانرهای دیگر، گاهی منجر به نتایج ناامیدکننده میشود.
صفیه رجائی هرندی - ایران آنلاین: کیانوش عیاری، فیلمساز صاحبسبک با سوابقی چون «دکتر قریب» و دیگر آثار ماندگار، با «ویلای ساحلی» وارد این عرصهی پرهیاهو شده و متأسفانه، این ورود نه تنها کمکی به ارتقای ژانر نکرده، بلکه به عنوان بدترین اثر کارنامهی هنری او ثبت شده است.
فرضیه ناموفق: خنده به جای منطق
پرسش محوری که هر بینندهای پس از تماشای فیلم مطرح میکند این است: «این فیلم دقیقاً بر اساس چه چیزی قرار است مخاطب را بخنداند؟»
عیاری عامدانه از اتکا به شوخیهای مبتذل و جنسی که امروزه باب شده، پرهیز کرده است، اما این اجتناب از ابتذال، جایگزینی هوشمندانه برای خلق موقعیت کمدی فراهم نکرده است. نتیجه، فیلمی است که در ایجاد کوچکترین اثری از خنده ناکام است و به راحتی در ردیف ضعیفترین کمدیهای سالهای اخیر قرار میگیرد. سکوت خنده، تنها واکنشی است که این اثر برمیانگیزد.
گسست روایی و فروپاشی شخصیتپردازی
ناروشن بودن هدف کمدی، به فروپاشی کامل منطق روایی و شخصیتپردازی دامن زده است:
شخصیتهای تیپیک: هیچ کاراکتری در فیلم ساخته نمیشود؛ آنچه میبینیم تنها تیپهای تکراری هستند که دیالوگهای نخنما را به زبان میآورند و از اتاقی به اتاق دیگر جابهجا میشوند.
منطق خانه اجارهای: فیلم در توضیح منطق اصلی موقعیت خود ناتوان است. چرا بیست یا سی نفر باید در یک ویلای ساحلی، آن هم در کنار خانوادهی میزبان، اتاق به اتاق اجاره کنند؟ پاسخ این است که مسافران شرایطی دارند که نمیتوانند به هتل بروند و از سوی دیگر، به دلیل مجرد بودن، هیچ صاحب ملک معقولی به آنها اتاق اجاره نمیدهد. این موقعیت که باید هستهی طنز باشد، به دلیل ضعف در ارائه، صرفاً غیرمنطقی به نظر میرسد.
هرج و مرج صوتی و بصری
تماشای «ویلای ساحلی» در نیمه دوم، به تجربهای شبیه به آسیب فیزیکی بدل میشود. انبوهی از شلوغکاریها، فریادهای بیپایان بازیگران و نابازیگران، بدون هیچ هدف کمدی مشخصی، لحظهای متوقف نمیشود. این حرکت دائمی، نه طنز خلق میکند و نه تعلیق؛ بلکه صرفاً به سردرد تماشاگر منجر میشود.
در این میان، دیالوگها فاقد هرگونه ظرفیت خندهآفرینی هستند. تنها کنتراست قابل توجه، در تضاد بین شخصیت ساده و اخلاقگرای پژمان جمشیدی (که نماینده یک جامعه سختگیر است) و کاراکترهایی مانند رضا عطاران دیده میشود، اما این تضاد نیز به درستی مدیریت نشده تا تبدیل به موقعیتی کمدی شود. حتی گویش مازندرانی یکی از شخصیتها نیز تنها یک کلیشه است تا ابزار دراماتیک.
شکست پولسازی و ارجاعات ناهمگون
با وجود حضور دو ستارهی پرفروش سینمای ایران، رضا عطاران و پژمان جمشیدی، فیلم نتوانست به هدف اصلی سازندگانش، یعنی پولسازی، دست یابد. این شکست، مهر تأییدی بر بیارزشی کمدی خلق شده است.
حضور کیانوش عیاری در مقام کارگردان، نه تنها وزنهی سنگین سابقه او را به اثر اضافه نکرده، بلکه به سادگی میتوان نتیجه گرفت که «ویلای ساحلی» یکی از ضعیفترین کمدیهای چند سال اخیر و به طور قطع، لکهای در کارنامهی درخشان این کارگردان است. فیلم، نه با خنده، نه با درام، و نه با نقد اجتماعی، هیچ موفقیتی کسب نمیکند و ارزش زمان مخاطب را پایین میآورد.
انتهای پیام/