تدابیر هوشمندانه رهبر انقلاب،ایران را مقتدرتر از همیشه کرده است
پیروزی بدون جنگ
سیاست
63683
وقتی در نیمههای دیماه سال ۵۷، رهبران چهار کشور امریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان در نشست معروفی موسوم به کنفرانس «گوادلوپ» در یک جزیره فرانسوی دور یکدیگر جمع شدند تا برای رویداد محتمل پیروزی انقلاب اسلامی در ایران چاره اندیشی کنند، در نهایت خود را با یک وعده فریفتند و آن طراحی و اجرای راهبردی بود که در یک تعبیر خلاصه میشد؛ «بحرانسازی پیاپی».
به گزارش گروه سیاسی ایران آنلاین، وقتی در نیمههای دیماه سال ۵۷، رهبران چهار کشور امریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان در نشست معروفی موسوم به کنفرانس «گوادلوپ» در یک جزیره فرانسوی دور یکدیگر جمع شدند تا برای رویداد محتمل پیروزی انقلاب اسلامی در ایران چاره اندیشی کنند، در نهایت خود را با یک وعده فریفتند و آن طراحی و اجرای راهبردی بود که در یک تعبیر خلاصه میشد؛ «بحرانسازی پیاپی».
نخستین تلاش این کشورها که با حمایت از رهبران بعثی حاکم بر عراق برای تحمیل یک جنگ نظامی علیه ایران کلید خورد، رسماً شکلگیری یک آلترناتیو راهبردی را از سوی ایران رقم زد که در قالب دو گزاره کلیدی «جنگ سخت» و «جنگ نرم»، راه پرپیچ و خمی را پیمود؛ راهبردی برگرفته از دیدگاه رهبر انقلاب که از یک سو در توانمندسازی نظامی کشور ذیل طراحی و پیش راندن صنعت بومی تسلیحات موشکی در برابر اقدامات تخریبی دشمنان مورد توجه قرار گرفته و وجه دیگر آن در این سخن ایشان تصریح شده است: «در جنگ نرم مانند شطرنجبازی ماهر همیشه یک قدم از دشمن جلو باشید». رهبری این مهم را ۵ سال پیش در واکنش به توطئه هزینهساز در داخل خیابانهای ایران مطرح کردند که بواسطه آن دشمنان مترصد فرصتی بودند تا آن را در یک بزنگاه به حربهای برای فروپاشی نظام ایران تبدیل کنند. این شأن نزول، از راهبرد بلندمدت رهبر انقلاب در مواجهه با جدالهای پیدا و پنهان دشمنان رمزگشایی میکرد که بعدها به صورت توأمان در قالب بازدارندگی در «میدان» و نظریه پردازی در «دیپلماسی» به اجرا درآمد و در رویدادهای متوالی همچون بیاثرسازی سناریوی تحریمهای امریکایی، پاسخ نظامی به تروریستها و جریانهای پشت پرده و در آخرین دست، حمله موشکی علیه اسرائیل به عنوان بازوی منطقهای واشنگتن در قالب دکترین دفاع مشروع نمایان شد.
ظرافت حکیمانه در پیشبرد راهبرد
این رویکرد تصویری جدی و قابل اعتنا از ایران به نمایش گذاشته است که میان دو گزاره راهبردی و به ظاهر متناقض «پرهیز از جنگ» و «نهراسیدن از جنگ» پیوندی ناگسستنی برقرار و آن را به کلید عبور از بحرانهایی تبدیل کرده که در بیش از چهار دههای که از تولد مجدد ایران میگذرد، روایت «پیروزی بدون جنگ» را به تصویر کشیده است؛ روایتی نشأت گرفته از یک نگاه جامع، فراگیر و چندوجهی که ضروری مینمود از وقتی کلید نخستین حوادث تاریخی برای نشاندن ایران انقلابی در دل بحرانها زده شد، آیتالله خامنهای به عنوان خلف صالح امام خمینی(ره) به کارگیرند و نشان دهند ایران از آن پس، قرار نیست به ساز پرسروصدای بازیگران مداخلهگری برقصد که عزم خود را برای کشاندن آن به ورطه نبردهای بیپایان جزم کردهاند. علی باقری، معاون سیاسی وزارت امورخارجه در اشاره به نحوه گذر موفق ایران از تهدیدهای امنیتی و نظامی به سالهای دور بازمیگردد و حمله متجاوزانه صدام حسین در سال ۱۳۵۹ علیه ایران را نقطه عزیمت دشمنان برای قراردادن کشور در روند جنگهای فرسایشی میداند، اما این تنها آغاز ماجرا بود و بروز چندین رویداد متوالی از به قدرت رسیدن طالبان در یک نبرد خونین در افغانستان گرفته تا رخداد یازده سپتامبر و حمله امریکا به افغانستان و پیامدهای برآمده از آن که ابعاد و دامنههای تنشها را به محیط پیرامونی کشور تسری داد، بر تعدد شکافها و تعارضهای ایران و بازیگران پیدا و پنهان این تحولات افزود. اسرائیل نیز که نقش و نفوذ منطقهای ایران بر جبهه مقاومت را به معنی حضور تهدیدآمیز آن در محیط پیرامونی خود تلقی میکرد، از یک سو در پشت نقاب تروریسم تکفیری ایستاد و از سوی دیگر با پروندهسازیهای مجعول پیرامون برنامه هستهای و موشکی آن، سعی در شکل دادن به یک ائتلاف غربی- عربی برای ترغیب نافرجام به حمله نظامی علیه ایران داشت و به این ترتیب کوشید مضمون «نفوذ» را در رقابت با قدرت منطقهای ایران طی سالهای اخیر به زورآزماییهای ماجراجویانه در فراسوی مرزهای خود بکشاند.
حمله یکم آوریل تلآویو به ساختمان سفارت ایران در دمشق، نقطه اوج این ماجراجویی بود که رهبران اسرائیلی ذیل آن سعی کردند خاک سرزمینی ایران را به جای فلسطین اشغالی به محل نزاع خارج از مرزهای خود تبدیل کنند.
رمزگشایی از یک اقدام
بر اساس این واقعیتها، راهبرد ایران پاسخی است به نگرانیهای جدی پیشروی منطقه و طبیعتاً برآمده از بیش از چهار دهه تجربه که نشان داده بحرانسازی از طریق جنگهای نامتقارن، دامن زدن به اختلافات هویتی، افتادن در دام رقابتهای تسلیحاتی و فتنهانگیزی از طریق حمایتهای پنهان و آشکار از سوی گروههای افراطگرا حاصلی جز افتادن آتش بر دامن کشورهای دور و نزدیک نداشته است. با این تجربه در شرایطی که شعله این آتش از سوی اسرائیل در بارزترین وجه یعنی هدف قرار دادن یک مکان سرزمینی ایران در دمشق کلید خورد، ایران با ارسال موشکهای دوربرد خود پاسخی سخت و قاطع به این دستاندازی داد و این درحالی بود که اقدام نظامیاش از یک پشتوانه نظری هم بهره داشت و آن ایده همکاریهای درونمنطقهای بود که آن را راهکاری برای برونرفت منطقه از وضعیتی دانست که اصطکاکهای درونی مانع از رشد و توسعه آن شده است و بستری برای ترکتازی برخی بازیگران منطقهای فراهم آورده است.
تعظیم خاموش به یک پیروزی
بنابراین وقتی ناظران منطقه و بینالملل برای توصیف شرایط چند هفته گذشته و در واکنش به پاسخ نظامی ایران به اسرائیل، این تعبیر را به کار بردند که «خاورمیانه روی لبه چاقو حرکت میکند»، نه به خاطر غرش موشکهای ایرانی بر فراز آسمان فلسطین اشغالی، بلکه برای سکوت سنگینتری بود که داخل کابینه رژیم اشغالگر و همپیمانان غربیشان سایه انداخته است. در چنین شرایطی، نگاههای متعددی به سمت تهران چرخیده و روی تحرکات آن متمرکز شده است.
ایرانی که تا امروز پیروزی خود در حوزه میدان را مرهون سیاستی میداند که بر مبنای یک مفاهمه درست از واقعیت موجود منطقه و راههای تحقق وضعیت مطلوب به اجرا درآورده است. به این ترتیب دولت جمهوری اسلامی و ارکان آن با اجرای سیاستی هماهنگ در عین اینکه روی گشاده خود را برای الگوی همکاریهای درونمنطقهای به روی همه کشورهای دور و نزدیک گشوده است، در بزنگاه تاریخی و به ضرورت، به نحوی از ظرفیتهای دفاعی تسلیحاتی خود رونمایی میکند تا ایالات متحده، اسرائیل و متحدان منطقهایشان، همزمان قافیه را در حیطه اقدامات بینالمللی و منطقهای به این رویکرد ببازند؛ رویکردی که امتداد آن در تعظیم خاموش به پیروزی بدون جنگ قابل مشاهده است. در درستی این راهبرد دوراندیشانه همین بس که ایران در پی پاسخ بازدارنده علیه تلآویو، جلوههایی زیبا از یکرنگی و اتحاد را به نمایش گذاشته است؛ تا جایی که در موج گسترده تقدیر از این اقدام نیز، حامیان و منتقدان به یک اندازه حضور داشتند که این مهم بازتابی از اهمیت یک پیروزی بدون جنگ برای مردم و کشور بود.
انتهای پیام/