«هتل»؛ نمایش تکرار مکررات
هنر
74027
«هتل»، جدیدترین محصول از مثلث موفق (و اکنون بیدقت) مسعود اطیابی، شایسته و احتمالاً با حضور بازیگران ثابت گیشهپسند، نه یک اثر سینمایی، بلکه نمودی از تکرار یک فرمول اشباعشده است که پیشتر در کمدیهای «بند تنبانی» سینما و نمایش خانگی شاهد بودهایم.
صفیه رجائی هرندی - ایران آنلاین: این فیلم، با تمرکز بر فضایی محدود (هتل و کیش) و استفاده از چهرههای آشنا، صرفاً یک گردهمایی سینمایی است که زحمت خلق قصه، منطق روایی و شخصیتپردازی را به خود ندیده است.
محور داستان، آقای باقری (با بازی یکی از بازیگران اصلی زوج کمدی) است؛ کارمندی که کارکردش در فیلم به دوگانهای لوده یا احمق تقلیل یافته است. اگرچه لحظاتی هوش (یا حداقل فراست منفی) او دیده میشود، اما لودگیاش عنصری ثابت است. نکته اساسی اینجاست که در این نوع کمدیها، هویت واقعی شخصیت مهم نیست؛ مهم این است که چقدر میتواند از مسیر منطق خارج شود تا به هر قیمتی خنده بگیرد.
فیلم با شب عروسی او آغاز میشود و در این میان، شخصیت همسرش تنها به عنوان یک موجود واکنشگرا معرفی میشود؛ دختری که تمام کارکردش در فیلم، بالا و پایین بردن چشم و ابرو، جیغ کشیدن و ابراز غم است. این سطح از سطحینگری، کلید فهم مشکل فیلم است.
حضور رضا نیکخواه در نقش پدر زن، مصداق بارز یک معضل سینمایی امروز است: استفاده بیقید و شرط از چهرههای محبوب شبکههای اجتماعی. نیکخواه، که در کمدیهای تلویزیونی مدیری تواناییهایش را نشان داده، در اینجا به یک کاریکاتور تلخ از خود تبدیل شده است.
نقش او به عنوان پدر زن، که قرار است ترکیبی از سوءاستفادهکننده و پدر مدافع دخترش باشد، کاملاً بیهویت و بلاتکلیف است. شخصیتها در «هتل» تنها زمانی معنا پیدا میکنند که موقعیت کمدی ایجاب کند و بلافاصله پس از آن، به حالت تعلیق و بیمعنایی بازمیگردند. این عدم وفاداری به شخصیت، دلیل اصلی است که حتی بازیگران توانمندی چون او نیز در این فیلم نمیدرخشند.
«هتل» نمونهی تیپیک فیلمهایی است که فیلمنامهشان نتیجهی کار تیمی چندنفره برای تأمین نیازهای روز بازار است. ساختار این فیلمها به شرح زیر است:
زوج کمدی: یک شخصیت اصلی و یک سایدکیک که وظیفهشان دلقکبازی، رقص یا خوانندگیهای ناموزون است. این نقشها غالباً توسط بازیگرانی چون پژمان جمشیدی، محسن کیایی، بهرام افشاری و... ایفا میشود که قبلاً در کمدیهای مشابه موفق بودهاند.
محتوای سطحی: موقعیتها به جای تکیه بر کمدی موقعیت، بیشتر ترکیبی از پستها و ریلهای اینستاگرامی هستند؛ شوخیهایی که عمر مفیدشان کوتاهتر از زمان تماشای آنونس است و اغلب زیر سطح هجده سالگی باقی میمانند.
مجوز ابتذال: مردان اصلی (معمولاً جمشیدی یا کیایی) مجوز دغلکاری و فریبکاری را کسب کردهاند و در نهایت قرار نیست مجازات شوند.
نقد عمیقتر به ساختار زنانه در این فیلمها میرسد. شخصیتهای زن در «هتل» و همقطارانش، بدون استثنا، سطحی هستند و جهانشان در دو محور «ظاهر» و «مرد» خلاصه میشود.
معضل اعتماد: مردان فیلم، چشمچران یا دروغگو هستند و زنان، به واسطهی این مردان، تبدیل به موجوداتی عصبی، بیاعتماد به نفس و همیشه شکاک شدهاند. با این حال، چون باید «شوهر» داشته باشند، یا به دلیل سادگی مفرط، اموالشان را به دست او سپردهاند و در نهایت در کنار همین فریبکاران میمانند و با زنان دیگر بر سر آنها میجنگند.
مقایسه با گذشته: حتی کمدیهای آبدوغخیاری دههی ۸۰ مانند «زنها فرشتهاند»، در مقایسه با امروز، دارای مزایایی بودند. زنان در آن فیلمها حداقل شغل، پرستیژ و تجربهی بازیگری بیشتری داشتند و در نهایت شاهد شکلگیری نوعی «اتحاد زنانه» علیه مردان بیوفا بودیم. فیلمهایی چون «نقاب» هم در کنار تمرکز بر فریب، حداقل دارای فیلمنامه قوی و مجازات عادلانه برای شخصیتهای شرور بودند.
در «هتل»، زنان صرفاً ابزاری برای "روی اعصاب بودن"، واکنشهای هیجانی، بددهنی و گول خوردن آسان هستند. سطح توقع آنها از توجه مردانه، محدود به طلا و لباس است.
فیلم عملاً در یک لوکیشن اصلی شکل میگیرد، که بیشتر به یک «کمدی بزنبکوب لوکیشنال» شبیه است تا یک روایت منسجم. عوامل سینما به کیش رفتهاند، چرا که فیلمبرداری در آنجا آسان است؛ یک ساحل، چند پاساژ و یک هتل.
این آسانگیری تا حدی پیش رفته که شاهد کلیپهای تبلیغاتی آشکار برای پاساژهای اسپانسر در میانهی فیلم هستیم. هیچ تلاشی برای ساختاردهی دیالوگها یا رفع ایرادات نشده است؛ زیرا مخاطب هدف، با دیدن چهرههای پژمان جمشیدی و محسن کیایی روی پوستر در کنار چند عروس، و شنیدن آنونسهایی از شوخیهای تکراری، قانع شده است.
«هتل» به وضوح یک فیلم بیزحمت است که نتیجهی آن، تجربهای ماشینی و فاقد روح سینمایی برای مخاطب است.
انتهای پیام/