در حاشیه بدرقه پیکر شهید عبدالهی
جامعه
80104
مظلومیت اگر تصویر داشت، بدرقه پیکر شهید مصطفی عبدالهی بود. در آتش سوزی بام خرم آباد دچار سوختگی شد، مظلومانه به تهران اعزام شد، جان باخت و مظلومانهتر پیکرش بدرقه شد. مدت زمانی دیگر هم خودش و هم خانوادهاش فراموش میشوند، با انبوهی از مشکلات!
به گزارش گروه اجتماعی ایران آنلاین، با آغاز بارشهای پاییزه و کاهش دما، انتظار میرود آتشسوزیهای جنگلی در مناطق زاگرس کاهش یابد و شاید به پایان برسد. این تغییر نه تنها به بارشها و بازگشت رطوبت به عرصههای طبیعی وابسته است، بلکه باران با شستشو و فشردهکردن مواد سوختنی طبیعی، احتمال گسترش آتش را کاهش میدهد.
سه عامل اصلی آتشسوزیهای جنگلی شامل اکسیژن، گرما و ماده سوختنی هستند که با قطع هریک، احتمال وقوع آتش کاهش مییابد. با اینحال، این روند در مناطق شمالی کشور متفاوت است؛ فصل پاییز به دلیل وزش بادهای گرم، خشکشدن علفزارها و برگهای سرخس، زمینهساز آغاز آتشسوزی در این مناطق میشود.
آتشسوزی جنگلی جز جداییناپذیر جنگلهاست. هر جایی که ردپای انسانی وجود دارد، احتمال و ریسک آتشسوزی جنگلها بالا است؛ چراکه ۹۵ درصد این حوادث منشاء انسانی دارند. با این حال، اطفای آتش در جنگلهای ایران نه تنها برنامه اصولی ندارد، بلکه از تجهیزات کافی و زیرساخت مناسب نیز بیبهره است.
در مردادماه، خبری منتشر شد که اسماعیل کریمی، جنگلبانی که در محاصره آتش مراتع روستای کانی گشه کامیاران گرفتار شد و دچار سوختگی شد، و جان باختن دردناک مصطفی عبداللهی، جنگلبانی از نیروهای شرکتی لرستان، نمونهای از بیتوجهی به وضعیت این نیروهای فداکار است.
جنگلبانان ما نه تنها با تجهیزات حداقلی بلکه بدون بیمه و حمایت لازم برای رویارویی با آتش، جان خود را به خطر میاندازند. تجربههای تلخ سالهای اخیر، ضرورت تدوین برنامههای جامع برای پیشگیری از آتشسوزی، آموزش نیروهای متخصص و ایجاد پایگاههای مجهز را دوچندان میکند.
علیرغم اینکه در سالهای اخیر ۱۷ نفر از جنگلبانان و داوطلبان جان خود را در آتشسوزیهای جنگلی از دست دادهاند، هنوز هیچ برنامهای برای اصلاح وضعیت موجود و کاهش تلفات ارائه نشده است. در کشورهای دیگر، اگر تنها یک نفر در جریان عملیات نجات جانش را از دست بدهد، تمام مدیران و مسئولان دست به کار میشوند تا شرایط را تغییر دهند.
اما در ایران، به جای اینکه برای جلوگیری از تکرار این مرگها برنامهریزی شود، برخی از مسئولان و مدعیان گروههای مردمی با گفتارهای فانتزی و قهرمانسازی بیاساس، بحران را ساده جلوه میدهند. شرایط جنگلبانان در ایران با استانداردهای جهانی فاصله زیادی دارد.
براساس اصول بینالمللی، به ازای هر هزار هکتار جنگل باید یک جنگلبان وجود داشته باشد، اما در ایران به ازای هر ۴۰ هزار هکتار تنها یک جنگلبان مشغول به کار است. نیروهای شرکتی که اغلب بدون امنیت شغلی و با حقوقی ناچیز استخدام میشوند، در حین وقوع حوادث در صف اول قرار میگیرند.
مشکل تنها به کمبود نیروی انسانی محدود نمیشود، بلکه تجهیزات و آموزشهای تخصصی نیز ناکافی است. در حالی که عملیات اطفای حریق به برنامهریزی دقیق و تجهیزات مناسب نیاز دارد، نیروهای اطفا اغلب با امکانات حداقلی به جنگ آتش میروند.
تجهیزات مورد نیاز، پایگاههای اطفای حریق، سامانههای هشدار سریع و امکانات پشتیبانی در زمان حادثه همچنان در سطح پایینی قرار دارند. نباید فراموش کنیم که فصل آتشسوزی در مناطق زاگرس، فرصتی برای اقدامات پیشگیرانه در فصل سرد سال فراهم میکند.
باید از همین حالا و پیش از شروع فصل گرما، برنامهریزیها برای پیشگیری و کاهش آتشسوزیهای جنگلی در مراتع و عرصههای طبیعی آغاز شود. چنین برنامهریزیهایی باید شامل تحلیل دلایل آتشسوزی، شناسایی نقاط ضعف و قوت و رفع تعارضات در مناطق بحرانی باشد.
نیروهای اطفای حریق باید از آموزشهای لازم و تجهیزات کافی برخوردار شوند و از شرایط شغلی ایمن بهرهمند باشند تا در مواقع بحران آماده عمل باشند. علاوه بر این، وضعیت بیمه و حمایتهای درمانی برای نیروهای جنگلبانان و داوطلبان نیز باید به طور مشخص تعیین شود تا در صورت بروز حادثه، آنها و خانوادههایشان با مشکلات مالی و حمایتی مواجه نشوند.
بدون این حداقلها، نمیتوان انتظار داشت که تلفات و خسارات در آتشسوزیهای جنگلی به میزان قابلتوجهی کاهش یابد. وقتی از آتشسوزی جنگلها صحبت میشود، برخی از افرادی که با بحرانها آشنا نیستند، تنها با شنیدهها و بدون تجربه نزدیک به واقعیت، میآیند و با حرفهای قشنگ و فانتزی به دنبال قهرمانسازی هستند.
وقتی از خطرات اطفای حریق صحبت میکنیم، برخی که آتش را از نزدیک ندیدهاند و عدهای که به دنبال مرید و شاگرد هستند، آتشسوزی را فانتزی نشان میدهند و میگویند بقیه مغلطه میکنند. گویی خودشان هم میدانند که برایشان نام و شهرت از جان آدمها مهمتر است.
چند نفر دیگر باید قربانی شوند تا این بساط شهرتطلبی و خودنمایی جمع شود؟ تا بالاخره کسی بفهمد که این حوزه نیاز به مدیریت و برنامهریزی واقعی دارد، نه شعارهای توخالی! تلفات و حوادث در هر حادثهای امکان دارد پیش بیاید، اما نه وقتی اصول اولیه در آن رعایت نمیشود.
مرگهای متوالی جنگلبانان، محیطبانان و نیروهای داوطلب، آینهای از سیاستهای ناکارآمد و ضعف مدیریت بحران در کشور است. هر بار که چنین فاجعهای رخ میدهد، تنها تسلیتهای بیثمر مسئولان روانه میشود، اما هیچ پاسخ قانعکنندهای در قبال این سوال ساده داده نمیشود: چرا قبل از وقوع این حوادث، اقداماتی پیشگیرانه صورت نمیگیرد؟
مصطفی عبداللهی در شرایطی جان خود را از دست داد که حتی برای انتقال به تهران مشکلاتی پیش رویش بود؛ اگر حمایتی به موقع فراهم میشد، شاید امروز او هنوز زنده بود. دردناکتر بدرقه پیکرش بود که مظلومانه به دیارش برگشت.
مرگ جنگلبانان و داوطلبان فداکار باید تلنگری باشد تا به سمت اصلاح زیرساختها، تجهیز مناسب نیروها و فراهم کردن پشتیبانیهای لازم حرکت کنیم. ضروری است که برنامههایی بلندمدت برای پیشگیری از تکرار این حوادث تدارک دیده شود و نیروهای متخصص در زمینه اطفای حریق آموزش ببینند.
ما به سیستم منسجم و برنامهریزی پیشگیرانه نیاز داریم تا با تجهیز و آموزش نیروها و ایجاد پایگاههای اطفای حریق، از جان جنگلبانان و منابع طبیعی کشور حفاظت کنیم. اگر این اقدامات به سرعت و با جدیت صورت نگیرد، حوادث تلخ و تلفات انسانی در حین حفاظت از جنگلها همچنان تکرار میشود.
امید سجادیان: تسهیلگر اجتماعی و توسعه محلی
انتهای پیام/