رضا رئیس طوسی استاد سابق دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درگذشت
استاد سیاست و آکتور سیاسی
سیاست
84497
دکتر رضا رئیسطوسی مشهور به رئیسی، عضو برجسته هیأت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و مبارز کهنهکار سالهای پیش از انقلاب، جمعه گذشته دار فانی را وداع گفت.
به گزارش گروه سیاسی ایران آنلاین، نگاهی اجمالی به سابقه فعالیتهای علمی و اجتماعی او طی 8 دهه زندگی نشان میدهد که بهرغم مهجوری و تفاوت در سلیقه سیاسی، رئیسطوسی توانست از خود الگویی خاص در تحقق رسالت اجتماعی نخبگان به جای بگذارد. جوانی که در دهه 30 وارد دانشگاه تهران میشود، مسئولیت اجتماعی خود را بر مبارزه با ستم و ظلم حاکم از سوی رژیم پهلوی بنا میگذارد و پس از سالها مبارزه در داخل و خارج کشور، با بازگشت به ایران بهرغم محدودیت در فعالیتهای علمی، از پای ننشسته و آثاری مفید و کمنظیر از خود به جای میگذارد. دغدغهمندی، تعلقخاطر به جغرافیای فکری ایران و محصور نماندن در فعالیتهای روتین پژوهشی از استاد رئیسطوسی متفکری ساخت که هم در ساحت علم حضور پررنگ داشت و هم دغدغهمند مسائل اجتماعی ایران بود. به همین بهانه، لطفالله میثمی و یوسف مولایی برای مخاطبان «ایران» به توضیح ویژگیهای فعالیت علمی و اجتماعی این استاد برجسته دانشگاه تهران پرداختند.
یادداشت
مرد محبوب علوم سیاسی
یوسف مولایی استاد
روابط بینالملل دانشگاه
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش
رضا رئیسطوسی استاد شریف دانشگاه تهران از میان ما رخت بر بستند؛ استادی مسلط به تاریخ معاصر ایران که در حوزه نفت و مسائل مربوط به ملی شدن صنعت نفت تحقیق بسیار کرده و مقالات بسیاری را به چاپ رسانده بودند.این استاد همچنین مباحث مربوط به روابط ایران و امریکا را مورد تحقیق قرار دادند.
استاد رئیسطوسی، مبارز پیش از انقلاب بوده که پس از پیروزی انقلاب و با بازگشایی دانشگاه ها پس از انقلاب فرهنگی به همراه نسل جدیدی از استادان همچون حسین بشیریه، عباس میلانی، حسین بیگ زاده، ناصر هادیان و ... به استخدام هیأت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درآمد. این حضور افتخار همکاری من با ایشان را فراهم آورد.
آنچنان که 20 سال همکاری با رئیسطوسی را در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران تجربه کردهام و همیشه او را کنشگری سیاسی و اجتماعی یافتم که دغدغه آزادی را داشت.
او در میان دانشجویان هم از لحاظ اخلاق و سواد زبانزد بود. آنگونه که از دانشجویان علوم سیاسی سراغ دارم، قشر زیادی از این دانشجویان علاقهمند به شرکت در کلاسهای او بودند و با ذوق و شوق فراوانی در جلسات درس او حاضر میشدند.
با وجود این، برخی حضور چنین استادی را تاب نیاورده و او را برای سالها از تدریس محروم کردند. اما در واقع این دانشجویان و در اصل، جامعه ایران بودند که از خدمات علمی ایشان محروم شدند. او اما در تمام این مدت، از تحقیق دست نکشید و مقالات او همچنان مورد بهرهبرداری دانشجویان علوم سیاسی قرار گرفت.
نگارنده نهتنها همکار رئیسطوسی در دانشگاه تهران بودم، بلکه وکیل او در پروندهای بودهام که در سال 80 برای او باز شد. این استاد دانشگاه که علاوه بر دانش و توان علمی از معدود استادانی بود که فعالیت سیاسی داشت، در سال ۱۳۸۰ همراه جمعی از اعضای ملی - مذهبی بازداشت شده بود و روزهای زندان، بسیار سخت بر او گذشت. او مدتی بعد آزاد شد و تحقیقات و پژوهش هایش همچنان به عنوان یکی از مهمترین منابع درسی دانشجویان قرار گرفت.
یادش گرامی باد.
یادداشت
نگذاشت نیروهای مسلمان به مارکسیسم رو بیاورند
لطفالله میثمی
فعال سیاسی
دکتر رضا رئیسطوسی را از سال 1338 میشناسم؛ زمانی که به عنوان دانشجوی دانشکده فنی وارد دانشگاه تهران شدم و ایشان دانشجوی ادبیات این دانشگاه بود. ما در آن سالها با یکدیگر در صفوف مبارزات گروههای ضد رژیم شاهنشاهی نظیر نهضت آزادی، جبهه ملی و انجمنهای اسلامی دانشجویان دارای فعالیت مشترک بودیم و ایشان نیز در تمامی راهپیماییها و تظاهراتهای ضد رژیم پهلوی حضور فعالی داشت. مرحوم رئیسطوسی در همان سالها عضو کمیته دانشجویی نهضت آزادی بود.
بعد از واقعه 15 خرداد که مبارزات وارد مرحله جدیدی شد، منزل شخصی ایشان در نزدیکی میدان امام حسین کنونی محل رفتوآمد و پاتوق جوانان ضدرژیم ستمشاهی بود و به اصطلاح، هرکسی که میخواست با مبارزان ضدپهلوی پیوند بخورد، به منزل مرحوم رئیسطوسی مراجعه میکرد. در همان زمان، مبارزان جوانتر در نهضت آزادی از جمله مرحوم رئیسطوسی به این نتیجه رسیده بودند که شکل مبارزه باید تغییر کند و باید شیوه تندتری علیه دستگاه پادشاهی به کار گرفته شود. تحلیل آنها از واقعه 15 خرداد این بود که مردم خواهان تغییر رژیم پهلوی هستند و باید به شکل نیروهای بنیادین به آنها کمک کرد. بنابراین، تغییر در خطمشی این دسته از شاخه جوانان نهضت آزادی نیز آغاز شد. بر همین منوال، مرحوم رئیسطوسی در سال 1344 با دوستان آن وقت خود که از دوره دانشجویی با یکدیگر آشنا بودند -یعنی محمد حنیفنژاد و سعید محسن- به مذاکره پرداختند تا این تغییر خطمشی را با سازوکار جدیدی عملی کنند. (مرحوم رئیسطوسی با این دو نفر رابطه نزدیکی داشت؛ بویژه آنکه در کوی دانشگاه با سعید محسن به اصطلاح همخوابگاهی بود.)
آنها به مدت 3 سال برای تحقق این تغییر خطمشی، در فعالیت نظری و سازمانی بودند تا اینکه در سال 1347 این تغییر رویکرد را اتخاذ کردند. در همان سال، با مهندس بازرگان نیز ملاقات کردند و آقایان نهضت آزادی هم که خودشان پیش از این در فکر ایجاد یک حرکت جدید بودند، بعد از این ملاقات از ایده امثال مرحوم رئیسطوسی و دوستانش به نوعی استقبال کردند. در همان سال تأسیس سازمان مجاهدین (که البته آن موقع هنوز اسمی برای آن انتخاب نکرده بودند) افرادی از جمله مرحوم رئیسطوسی به واسطه مسائل امنیتی که برایشان پیش آمده بود، تصمیم گرفتند که به خارج از کشور بروند و شعب این سازمان نوپا را در میان دانشجویان ایرانی خارج از کشور مدیریت کنند. مرحوم رئیسطوسی تا همان سال انقلاب هم در خارج از کشور بود اما نقطه عطف زندگی مبارزاتی او در سال 1354 همزمان با تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین از اسلام به مارکسیسم رقم خورد. ایشان در برابر مرکزیت سازمان مقاومت کرد و اسلام را به مارکسیسم ترجیح داد. همچنین مانع از آن شد که بسیاری از نیروهای مسلمان مارکسیست شوند. او نیروهای مسلمان را در آن زمان حفظ کرد. آقای هاشمی رفسنجانی که در سال 54 به لندن سفر کرده بود، ابتدا به منزل ایشان و سپس به امریکا رفت. برخی دیگر از مبارزان مسلمان نظیر آقای شیبانی نیز که برای سفر درمانی خانوادگی به انگلیس رفته بودند، به منزل ایشان تردد داشتند؛ منظور آن است که بگویم مرحوم رئیسطوسی در سالهایی که در لندن زندگی میکرد، به نوعی مرکزیت نیروهای مبارز با رژیم پهلوی محسوب میشد. نکته جالب آن است که در ابتدای انقلاب و بازگشت مرحوم رئیس طوسی به ایران، رهبران و اعضای سازمان مجاهدین بهخاطر مقاومت او در برابر تغییر ایدئولوژی سازمان، او را طرد و اذیت کردند. بعد از این اتفاقات، مرحوم رئیسطوسی به همراه حمید نوحی و حسین رفیعی نیز در سال 59 با انتشار بیانیهای موسوم به «روند جدایی»، رسماً از سازمان مجاهدین خلق جدا شدند و مشی مستقلی را پیگیری کردند. در نهایت پس از سالها مبارزه، ایشان به تدریس و پژوهش در حوزه اقتصاد سیاسی پرداخت. اگرچه او بیکار نبود و به نوشتن و ترجمه کتب مشغول بود و در کنار افرادی مانند مهندس سحابی کنشگری سیاسی داشت. من از فقدان دوست 65 ساله خود بسیار ناراحتم و به دوستان نزدیک او و بویژه خانوادهاش تسلیت میگویم.
انتهای پیام/