زنگ پستچی، زنگ زندگی بود

جامعه

85864
string(797) "[{"name":"a","aspect":"16:9","width_small":"480","width_medium":"720","width_large":"960","_sy":"1","_sx":"1","_r":"0","_h":"645.1875000000001","_w":"1147","_y":"3.4858788640658056","_x":"0","source":"\/news\/photo\/1403\/11\/03\/ab81bab38e76dc70b23a3cab6c3f088e.jpg","_pr_css":"display: block; width: 160px; height: 106.574px; min-width: 0px !important; min-height: 0px !important; max-width: none !important; max-height: none !important; transform: translateY(-0.48626px);"},{"name":"b","aspect":"1:1","width_small":"480","width_medium":"720","width_large":"960","_sy":"","_sx":"","_r":"","_h":"","_w":"","_y":"","_x":"","source":""},{"name":"c","aspect":"16:6","width_small":"720","width_medium":"960","width_large":"1250","_sy":"","_sx":"","_r":"","_h":"","_w":"","_y":"","_x":"","source":""}]" زنگ پستچی، زنگ زندگی بود

روز هر کسی ممکن است به طور خاصی شروع شود اما صبح بسیاری از نابینایان در گوشه و کنار کشور سال‌ها با زنگ پستچی آغاز شد؛ زنگی که برای آنها روزنامه به ارمغان می‌آورد.

به گزارش گروه اجتماعی ایران آنلاین، برای «شیرین» دختر نابینایی که تحصیلاتش را در مقطع کارشناسی ارشد به پایان رسانده، اولین روز دریافت «ایران سپید» روز شروع زندگی دوباره بوده است. او هنوز هم با شور و اشتیاقی مثال زدنی از اولین روزی صحبت می‌کند که «ایران سپید» را دریافت کرد؛ «یادم هست ۱۴ ساله بودم و در مدرسه نابینایان درس می‌خواندم، یکی از معلم‌ها با یک کاغذ بریل آمد و با خوشحالی گفت: بچه‌ها مژده! از امروز ما هم صاحب روزنامه شده‌ایم. کل کلاس از خوشحالی فریاد کشیدند. نمی‌توانید تصور کنید سر خواندن آن خطوط بریل چه دعوایی بود. هر کسی می‌خواست خودش زودتر بخواند، گاهی یکی با صدای بلند می‌خواند و بقیه گوش می‌دادند، روزنامه به اوقات فراغت ما رنگ و بوی متفاوتی داده بود. شاید باورتان نشود اما از آن زمان، من هر روز روزنامه را می‌خواندم و با اینکه به مدد گوشی‌های موبایل و گروه‌های مجازی در جریان بسیاری از اخبار قرار می‌گرفتم، اما دلم نمی‌آمد روزنامه را نخوانده رها کنم. تا روزی که خبر رسید دیگر روزنامه‌ای چاپ نمی‌شود. اما هیچ نهاد و سازمانی دلایل منتشر نشدن این روزنامه یا قطع بودجه برای انتشار آن را هیچ موقع مطرح نکرد. روزنامه نور امیدی برای ما بود و گذشته از محتوا، نقطه مثبت این روزنامه خط بریل آن بود. این خط هویت نابینایان است. وقتی نابینایی بریل را بلد نیست یعنی بی‌سواد است. افراد نابینایی که فقط به پادکست یا محتوای صوتی متکی هستند، کم سواد می‌شوند، متأسفانه بسیاری از نسل نابینای امروز حتی املای کلمات را هم به درستی بلد نیستند.»

رسانه‌ای برای چالش‌های نابینایی

مصطفی کم بیناست. به گفته خودش از کودکی با «ایران‌سپید» آشنا شده است. او هم خاطرات روزهای اول انتشار روزنامه را جذاب و فراموش نشدنی می‌داند و می‌گوید: «غوغایی برپا شده بود، هر جا که می‌رفتیم همه از روزنامه حرف می‌زدند یادش بخیر زمانی روزنامه به صورت دوگانه با عکس و به صورت بینایی هم منتشر می‌شد. خیلی خوب بود چون خانواده‌ام هم می‌توانستند روزنامه را بخوانند و در جریان مسائل و مشکلات نابینایان و کم بینایان قرار می‌گرفتند، حتی من این روزنامه را در اختیار دوستان بینایم قرار می‌دادم و با افتخار از اینکه ما هم روزنامه داریم، صحبت می‌کردم.»

مصطفی معتقد است در روزهایی که امکانات ارتباطی در این حد نبود، این روزنامه تنها امید بچه‌های نابینا و کم‌بینا بود و از این جهت نمی‌توان قدرت جریان‌سازی این روزنامه را در میان این قشر نادیده گرفت. وی ادامه می‌دهد: «خوانندگان نسبت به کوچکترین مطالب این روزنامه حساس بودند، مثلاً مطالبی از قبیل ازدواج نابینایان یا ابعاد روانشناختی نابینایان و کم‌بینایان وقتی در روزنامه مطرح می‌شد تا هفته‌ها محل بحث و تبادل نظر مخاطبان بود.»

خبرنگار بینایی که در روزنامه نابینایان کار کرد

موتور محرک تحریریه، خبرنگاران هستند. سال‌های زیادی خبرنگاران بینا در کنار خبرنگاران نابینا با «ایران سپید» همکاری داشتند. محدثه جعفری یکی از خبرنگاران بینایی است که حدود ۱۰ سال در روزنامه «ایران سپید» قلم زده است. او با مرور آن روزها می‌گوید: «تماس یک نابینا یعنی یک سوژه تازه؛ سوژه‌ای که دنبال کردن آن سختی‌های خاصی داشت. در کار خبر همه می‌خواهند انعکاس خبرشان را ببینند برای همین اول باید در مورد روزنامه و مخاطبانش توضیح می‌دادیم بعد پیگیری‌ها شروع می‌شد. سرعت انتشار شایعات در جامعه نابینایان بشدت بالاست و یک تماس کوچک در کمترین زمان ممکن به ده‌ها تماس از سراسر کشور منتهی می‌شد که همزمان یک چیز را مطالبه می‌کردند و این پیگیری تا آنجا پیش می‌رفت که باید برای ختم غائله، گزارشی شفاف را در روزنامه و در حداکثر ۶۰۰ کلمه منتشر می‌کردیم.

انتشار گزارش طولانی‌تر به این دلیل که به حذف ستون‌های ثابت روزنامه منجر می‌شد، مقدور نبود. با این همه پویایی فضای روزنامه و مخاطب فعال و پیگیر که اعضای تحریریه را به نام کوچک می‌شناخت و ارتباط مستمری با آنها داشت از مهم‌ترین جذابیت‌های کار در این روزنامه بود.»

اثر‌گذاری «ایران سپید» در میان مخاطبان تنها به موارد فوق محدود نمی‌شود، این روزنامه در نقش یک واحد مددکاری و توانبخشی روزانه پاسخگوی بسیاری از مسائل و مشکلات افراد دارای معلولیت بود. پیگیری قانون حمایت از حقوق معلولان و کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت، حل و فصل چالش‌های این افراد با دستگاه‌های اجرایی در زمینه تحصیل، اشتغال و... تا جایی بود که به صدور بخشنامه‌های اجرایی در این موارد منتهی می‌شد؛ بخشنامه بانک مرکزی مبنی بر صدور چک و افتتاح حساب برای افراد نابینا نیز بدون داشتن امین یا بخشنامه‌های مختلف در حوزه دسترس پذیری برای افراد دارای معلولیت از جمله نمونه‌هایی است که می‌توان به آنها اشاره کرد.


انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار جامعه