محمد آقازاده، روزنامه‌نگار پیشکسوت چگونگی انتشار صفحه پرمخاطب «ایران» را تشریح کرد

انعکاس صدا در «آینه»

بهار خسروی

بهار خسروی

جامعه

85882
string(804) "[{"name":"a","aspect":"16:9","width_small":"480","width_medium":"720","width_large":"960","_sy":"1","_sx":"1","_r":"0","_h":"675","_w":"1200","_y":"176.1068850820059","_x":"0","source":"\/news\/photo\/1403\/11\/03\/247f8e7a1055cfe2d35ec42d353aa2ea.jpg","_pr_css":"display: block; width: 160px; height: 160px; min-width: 0px !important; min-height: 0px !important; max-width: none !important; max-height: none !important; transform: translateX(9.82176e-15px) translateY(-23.4809px);"},{"name":"b","aspect":"1:1","width_small":"480","width_medium":"720","width_large":"960","_sy":"","_sx":"","_r":"","_h":"","_w":"","_y":"","_x":"","source":""},{"name":"c","aspect":"16:6","width_small":"720","width_medium":"960","width_large":"1250","_sy":"","_sx":"","_r":"","_h":"","_w":"","_y":"","_x":"","source":""}]" انعکاس صدا در «آینه»

محمد آقازاده یکی از روزنامه‌نگاران باسابقه ایران است که این روزها روزنامه‌نگاری نمی‌کند. او خالق صفحه پرمخاطب «آینه» در «ایران» است. این صفحه آنقدر مورد استقبال قرار گرفت که مدیرعامل وقت «ایران»، «آینه» را کمک بزرگی در مطرح شدن روزنامه میان مردم می‌دانست.

به گزارش گروه اجتماعی ایران آنلاین، دلیل اقبال مردم هم آن بود که «آینه» صدای آنان را منعکس می‌کرد. «آینه» از دل مردم می‌آمد و سوژه‌هایی را دنبال می‌کرد که دغدغه و مشکلات روز جامعه و مردم بود. این صفحه دریچه‌ای تازه‌ را گشود؛ پل ارتباطی مردم و مسئولان بود و آنقدر یک موضوع را پیگیری می‌کرد تا به نتیجه برسد. حالا «محمد آقازاده» در گفت‌و‌گو با «ایران» از انقطاع نسل‌ها می‌گوید و از منتقل نشدن تجربیات نسل‌های قدیم روزنامه نگاران به نسل جوان ابراز تأسف می‌کند. خالق صفحه «آینه» در «ایران» پیشنهاد می‌دهد تعدادی از روزنامه‌نگاران قدیمی در تحریریه‌ها حضور داشته باشند تا مشاوری برای خبرنگاران جدید باشند. گپ و گفت خودمانی با این روزنامه نگار پیشکسوت را می‌خوانید.

سوژه‌های صفحه آینه چطور انتخاب می‌شدند؟

مطالب از سوی من انتخاب می‌شد. اساس انتخاب سوژه هم به شرایط روز کشور مرتبط بود. صبح بیدار می‌شدیم و اخبار را از رسانه‌ها، اعم از روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها دنبال می‌کردیم. پس از مطالعه اخبار تشخیص می‌دادیم که برای آن روز چه کاری را باید انجام دهیم. صبح تصمیم می‌گرفتیم و مطالب را تا شب آماده می‌کردیم.
 
در این صفحه و در مطالب آن چه هدفی دنبال می‌شد؟ دلیل استقبال مردم از این صفحه چه بود؟

سعی‌مان این بود که صدای مردم باشیم. صدای مسئولان هم بودیم، اما با نگاه انتقادی. حرف‌هایی که در آن گروه می‌زدیم و سوژه‌هایی که دنبال می‌کردیم، همه برآمده از دل مردم و حرف آنان بود. اساساً مردم به چیزی اقبال نشان می‌دهند که با سلیقه‌شان هماهنگی داشته باشد. این صفحه هم از دل مردم حرف می‌زد. می‌گویند همیشه حق با مشتری است. ما هم سعی می‌کردیم صدای مردم باشیم و پل رابطی را میان مسئولان و مردم برقرار کنیم. به همین خاطر هم بود که مدیرعامل آن زمان این صفحه را کمک بزرگی در مطرح شدن روزنامه میان مردم می‌دانست.

با این اوصاف تماس مردمی زیادی هم داشتید؟

تماس مردمی زیاد بود. مردم تماس می‌گرفتند و دغدغه و مشکلات‌شان را با ما در میان می‌گذاشتند و ما صدای آنان را می‌شنیدیم و کار را پیش می‌بردیم. در آن سرویس مبدأ میزگردهای خیابانی بودیم، میزگرد در جوادیه، میزگرد در شهرک غرب یا قدس امروز، میزگرد در خزانه و مانند اینها.‌ در طول هفته ده‌ها مصاحبه، گزارش، نظرخواهی و نظرسنجی را پیش می‌بردیم. با کارشناسان مربوطه ارتباط می‌گرفتیم. در این میان گزارش‌های خبری و خیابانی هم داشتیم. خاطرم هست خیلی از این موارد را خود من تهیه
می‌کردم.

با این حجم کار، تعداد اعضای گروه شما هم باید زیاد بوده باشد.

نه اتفاقاً، برخلاف گستردگی سوژه‌ها، تعداد نفرات گروه «آینه» خیلی کم بود. در این گروه ۴ یا ۵ نفر بودیم و باهم کار را پیش می‌بردیم. من مسئول صفحات و عضو شورای سردبیری هم بودم، همچنین مسئولیت صفحات آموزش و هنری هم با من بود. تعدادمان زیاد نبود. نیروهای صفر کیلومتر به این صفحه پیوستند، اما در سرویس «آینه» راه افتادند و حرفه‌ای شدند. همه اعضای گروه ما حالا در رسانه‌های خارج از کشور نام‌های شناخته‌شده‌ای هستند.

چرا اسم این صفحه «آینه» گذاشته شد؟

برای اینکه آینه همه چیز را شبیه به خودش و همان چیزی که هست نشان می‌دهد. هرکس زشت یا زیبا باشد، آینه او را همان‌طور که هست به تصویر می‌کشد. خاطرم هست که فردی در آن زمان از مطالب منتشر شده ناراضی بود و می‌گفت «من نمی‌دانم شما دشمن ما هستید یا دوست، یک‌جا از ما دفاع می‌کنید، اما یک‌جا علیه ما هستید.» در جواب ایشان گفتم «ما آینه هستیم. اگر شما کار خوب انجام بدهید، ما هم همان کار خوب را نشان می‌دهیم، اگر کارتان بد باشد، ما هم همان را همان‌طور که هست نشان می‌دهیم. گفتم ما تعیین‌کننده نیستیم که چه چیزی چطور منعکس شود. شما وقتی پیش پزشکی می‌روید و از درد معده شکایت می‌کنید، پزشک هم براساس وضعیت معده شما تشخیص می‌دهد که وضع خوبی دارید یا ندارید.» منظور اینکه در گروه «آینه» می‌خواستیم صدای همه باشیم.

با وجود انتقادهایی که در آن صفحات مطرح می‌کردید، چالشی متوجه شما و صفحه «آینه» نمی‌شد؟

چالش‌های زیادی بود. هفته‌ای یک‌بار ما را احضار می‌کردند و از ما سؤال و جواب می‌شد. ما سه‌بار با روزنامه کیهان و ۷ یا ۸ روز با روزنامه رسالت و یک‌بار هم با روزنامه جمهوری اسلامی به چالش‌های قلمی خوردیم. در آخر هم آنها کوتاه می‌آمدند. چالش‌های قلمی آن موقع خیلی هم پر سر و صدا می‌شد.

اصلاً ایده صفحه «آینه» از کجا آمد؟

قبل از اینکه وارد روزنامه بشوم، این ایده شکل گرفت و قرار شد سرویس ویژه‌ای به آن اختصاص یابد تا کارهای متفاوتی صورت بگیرد. به‌عنوان مثال اگر سوژه اقتصادی در دست بود، گروه «آینه» روی مسائلی از این سوژه یا حوزه اقتصادی متمرکز می‌شد که باقی روزنامه‌ها به سمت آن نمی‌رفتند. در ابتدا قرار بود آقای جوانفکر با ۲۰ یا ۳۰ روزنامه‌نگار این کار را انجام بدهند. وقتی ایده شکل گرفت و سرویس هم راه افتاد، من دبیر سرویس گزارش بودم. پس از مدتی از من خواسته شد این سرویس را پیش ببرم. به گفته خودشان این سرویس آن‌طور که باید موفق نبوده است، اما حتماً باید راه می‌افتاد. همان روزی که این مسأله به من گفته شد، گزارشی از فرودگاه مهرآباد با تمام شرکت‌های هوایی جهان تهیه کردم، هر شرکتی که در دنیا مطرح بود، قبول می‌کرد که ایران جای خیلی خوبی است و می‌تواند پایگاه هوایی شرق و غرب باشد. در ادامه کار میزگردهای خیابانی هم شکل گرفت. قرار این بود که من مدتی این سرویس را اداره کنم، اما این کار تا سال ۸۰ به طول انجامید، یعنی می‌توان گفت صفحه «آینه» روزنامه ایران با من متولد شد و سال ۸۰ که از روزنامه بیرون آمدم، این صفحه هم تعطیل شد.

این صفحه که جای خوبی میان مردم داشت، پس چرا بعد از شما دوام نیاورد؟

وقتی آقای خاتمی آمد، مقامات آن دوره می‌گفتند این صفحه نباید صدای همه گروه‌ها باشد. ما می‌گفتیم این صفحه چندصدایی است و باید صدای همه گروه‌ها در آن باشد، اما آن مدیران معتقد بودند فقط باید با یک گروه سیاسی خاص یعنی اصلاح‌طلبان مصاحبه شود. من حاضر نبودم در این صفحه تک‌صدایی حاکم باشد. پس از این مسأله، مقامات آن دوره به من پیشنهاد مشاور مدیرعاملی روزنامه را دادند و حکم آن را هم صادر کردند، اما همان موقع که حکم مشاور را به من دادند، گفتند باید ویژه‌نامه منتشر کنید، پس از آن بود که من از «ایران» رفتم. تا آن زمان صفحه «آینه» به جایی رسیده بود که اعتبار زیادی داشت. حتی برخی از افراد نامی و مقامات تماس می‌گرفتند و تمایل به انجام مصاحبه داشتند، اما بعد از آن موضوع دیگر صفحه تعطیل شد. بعد از آن زمان که از گروه «آینه» بیرون آمدم، دیگر در هیچ روزنامه‌ای فعالیت نداشتم. در واقع، دیگر اجازه روزنامه‌نگاری نداشتم. مسأله پیچیده شده بود. بعد از روزنامه ایران یک دوره سه ماهه سردبیر «همبستگی» شدم، اما بعد آن در هیچ رسانه‌ای نبودم. این وضعیت جدید من هم تاوان همان کارهایی بود که در «آینه» می‌کردم؛ صدای مردم بودن‌.

با توجه به اینکه این صفحه با اقبال مردمی زیادی مواجه شده بود، واکنش مردم به تعطیلی آن چه بود؟

خیلی از افراد یادداشت می‌نوشتند، زنگ می‌زدند و پیگیر می‌شدند، اما مثل هرچیز دیگری، با گذشت زمان مردم هم آن صفحه را فراموش کردند. تصمیم این بود که چندصدایی نباشد. من هم حاضر نبودم به‌عنوان یک روزنامه‌نگار و رسالتی که بر دوش داشتم، با این تصمیم همصدا شوم. حاضر بودم در بازار، کالاها را جابه‌جا کنم، اما یک روزنامه‌نگار وابسته نباشم و صدای همه مردم باشم. چون معتقد هستم روزنامه‌نگاران مستقل نباید جناحی برخورد کنند‌. در دوران آقای خاتمی من بیشترین انتقاد را به ایشان و دولت‌شان وارد می‌کردم. معتقد بودم روزنامه ایران متعلق به مردم است، نه صرفاً متعلق به دولت.

از موضوعاتی بگویید که دنبال می‌کردید و به نتیجه مثبت هم می‌رسیدند.

موارد زیادی را شاهد بودم. من تنها روزنامه‌نگاری بودم که با نامزدهای انتخابات سال ۷۶ آقای خاتمی و ناطق نوری صحبت کردم که بسیار هم موردتوجه قرار گرفت. در گروه ما اسم و شخصیت معروفی نبود که از او مصاحبه‌ای منتشر نکرده باشیم. با کانون نویسندگان، روشنفکران، ملی‌مذهبی‌ها، جناح چپ و جناح راست؛ با همه حرف می‌زدیم. صفحه «آینه» تریبونی بود که همه افراد فعال در کشور صدایی در آن داشتند. ما یک ویژه‌نامه در هفت صفحه برای احمد شاملو منتشر کردیم که این موضوع در تاریخ مطبوعات ایران بی‌سابقه است. این‌گونه نبود که فقط درباره مسائل و مشکلات بنویسیم. آنقدر یک موضوع را پیگیری می‌کردیم تا به نتیجه برسد. به‌عنوان مثال شهرداری «واوان» می‌خواست به ناحق از معلمان (فکر کنم حدود ۶۰۰ معلم بودند) پولی را بگیرد. ما تا جای ممکن پیگیری کردیم تا این مشکل را حل کنیم.

درباره دغدغه‌ها و موضوعات گزارش‌ها بگویید.

موضوعات گزارش‌ها عموماً درباره مشکلات روز مردم بود، مثلاً گرانی. ستونی داشتیم به نام «پس چی شد؟» اگر مقامی وعده‌ای می‌داد و می‌گفت ۳ ماه آینده این کار را می‌کنیم، ما نزدیک آن زمان آن وعده را پیگیری می‌کردیم و با وزارتخانه تماس می‌گرفتیم. در صورت محقق نشدن وعده، جویا می‌شدیم که چرا این وعده تحقق پیدا نکرده است؟ یعنی هر چیزی که مردم درباره آن فکر می‌کردند و به دنبالش بودند را پیگیری می‌کردیم. مردم پاسخ سؤال خود را می‌خواستند و ما هم سعی می‌کردیم آن جواب را برای آنان آماده کنیم. برای تهیه گزارش‌ها به صورت میدانی به مناطق و نواحی مختلف می‌رفتیم و با هنرمندان، وزرا و مانند آنان مصاحبه می‌کردیم. درباره مسائلی همچون ارز، تورم و مسکن مطلب فراهم می‌شد. در آن زمان پیگیر مسأله خشکسالی، آلودگی هوا و مشکلات روز جامعه بودیم و درباره آنها مصاحبه گرفتیم. هر چیزی که اکنون در کشور ما وضعیت آن به نقطه بحرانی رسیده است، ما آن زمان در لحظه‌ای که این بحران در حال شکل‌گیری بود، درباره‌اش می‌گفتیم و می‌نوشتیم که در آینده بحران آب، ناترازی و آلودگی هوا خواهیم داشت، یا مثلاً درباره نرخ استهلاک بالای صنایع صحبت می‌کردیم و می‌نوشتیم. خلاصه اینکه خیلی خودمان را خسته می‌کردیم، بدون آن که درآمد بالاتری نسبت به بقیه همکاران مان داشته باشیم.

درباره مشکلات زنان هم پیگیری می‌کردید؟

بله، درباره دغدغه زنان هم مطالبی داشتیم. به عنوان مثال با خانم فائزه هاشمی مصاحبه‌های زیادی داشتیم. هر مشکلی که برای مردم بود، پیگیری می‌شد. خود مردم هم پیگیر بودند، تلفن می‌زدند و مشکلات‌شان را می‌گفتند تا ما پیگیری کنیم.

اعضای گروه شما در صفحه «آینه» چطور بودند؟ کار گروهی خوبی داشتید؟

ما در گروه «آینه» به همه دسترسی داشتیم.  مثلاً اگر به ما گفته می‌شد تا بعدازظهر امروز یا نیم ساعت آینده با چند مقام امریکایی مصاحبه کنید، می‌رفتیم هرطور که شده آن شخص را پیدا می‌کردیم و مصاحبه را انجام می‌دادیم و برای انتشار آماده می‌کردیم.  به هر مقامی که می‌خواستیم، می‌توانستیم دسترسی پیدا کنیم و با او مصاحبه کنیم.  تکنیک‌هایی بلد بودیم که به ما کمک می‌کرد به هر وزیری و مقامی دسترسی داشته باشیم و با او مصاحبه کنیم.  آن زمان مصاحبه‌های بسیاری انجام می‌دادیم.  در آن زمان در هیچ یک از مطبوعات و روزنامه‌های کشور آنقدر مصاحبه یکجا و به صورت انباشته وجود نداشت که در روزنامه ایران بود.  هر هفته ۶ مصاحبه درجه یک را منتشر می‌کردیم.  یک شیوه ویژه هم ابداع کردیم؛ اینکه هر مصاحبه‌ای که می‌گرفتیم یک گزارش خبری هم از آن مصاحبه تهیه می‌کردیم.  یعنی به مردم می‌گفتیم که در این مصاحبه چه خواهد گذشت و مردم منتظر آن بودند و تفصیل آن مصاحبه را موقع انتشار می‌خواندند.  مثلاً با آقای احمد توکلی ۶ جلسه مصاحبه اقتصادی انجام دادیم.  با آقای مسعود کیمیایی مصاحبه کردیم. اساساً هرکسی که فکر می‌کردیم مصاحبه با او لازم است و مردم دوست دارند درباره او بخوانند، با او مصاحبه می‌کردیم. حتی برخی از افراد باور نمی‌کردند که ما برخی مسائل را چاپ کنیم. گاهی مصاحبه کننده‌ها می‌گفتند شما حتی یک کلمه از اینها را چاپ نمی‌کنید. مثلاً خاطرم هست آقای عباس عبدی تازه از زندان آزاد شده بود، اما ما همه گفته‌هایش را کامل چاپ کردیم. من در روزنامه همشهری هم کار کرده‌ام. در روزنامه همشهری، در ۴۰ روز کاری ۴۰ گزارش میدانی تهیه و منتشر کردم. گاهی برای تهیه گزارش‌های میدانی به استان‌ها هم سفر می‌کردم. حتی زمانی که سردبیر بودم، خودم را بیشتر یک روزنامه‌نگار می‌دیدم تا یک فرد اداری که بنشینم و غلط دیگران را اصلاح کنم. یکی از ویژگی‌های من این بود که به اعضای سرویسم می‌گفتم «من مطالب شما را ویرایش یا سانسور نمی‌کنم، همین طور که نوشتید، همان طور آن را برای چاپ می‌فرستم. اگر شما آبروی خودتان را دوست دارید، باید خودتان مراقبت کنید.» این باعث شد اعتماد به نفس آنان خیلی بالاتر برود و کار خوب تحویل دهند. آنان با انگیزه کار می‌کردند. ما با هم بیشتر رفیق بودیم تا اینکه من کارفرما و مدیر باشم و آنان نیروی من.

به عقب که برمی‌گردید، از اینکه جزو اولین نیروهای تأثیرگذار روزنامه «ایران» بودید، خوشحال هستید؟

خیلی خوشحال نیستم زیرا از یک زمانی به بعد، این روزنامه از صدای مردم بودن، تبدیل شد به صدای هر دولتی که سر کار می‌آمد‌. البته این طور نبود که روزنامه ایران اصلاً صدای مردم نباشد، بالاخره خبرنگاران این کار را می‌کنند و در تلاش هستند تا فضای متفاوتی ایجاد کنند، اما نشد آن صدایی که باید می‌شد. البته به نظر من، ما دیگر روزنامه به آن مفهوم خاص و حرفه‌ای خود نداریم. ما روزنامه‌نگاران و خبرنگاران جوان خوبی داریم. یکی از شانس‌های من این بود که وقتی در روزنامه کیهان بودم، دستم برای نوشتن باز بود و مدت‌ها، تنها منتقد سینما و تئاتر کشور بودم. البته من از کارگری وارد تحریریه روزنامه شدم. کارگر چاپخانه بودم که مطلب نوشتم و بعد بتدریج وارد تحریریه شدم. در یک دوره هم امکان حضور در روزنامه همشهری و ایران برای من فراهم شد. معتقدم اگر فضا برای روزنامه‌نگاران باز شود و آنان آزادتر باشند و دغدغه معیشت هم در میان نباشد، ظرفیت‌های خوبی خواهند داشت. البته ما هم در زمان خودمان دغدغه معیشت داشتیم. به باور من اگر آن فضای مطلوب ایجاد شود چهره‌های درخشانی از میان نسل جوان بیرون خواهد آمد. همین حالا بسیاری از روزنامه‌نگاران در فضای مجازی قلم خوبی دارند و مطالب خوبی هم می‌نویسند. شانس ما این بود در دورانی کار کردیم که اگر توانایی داشتیم، می‌توانستیم آن را بروز دهیم. اما نسل جدید شانس کمتری در این زمینه دارد.

به‌عنوان فردی که ۳۰ سال در این عرصه قلم زده‌اید، توصیه شما به نسل جوان خبرنگار و روزنامه‌نگار چیست؟

متأسفانه برخی از افراد در این حرفه وارد رانت می‌شوند و مزایایی می‌گیرند. به نظر من این عده روزنامه‌نگار یا خبرنگار به حساب نمی‌آیند. روزنامه‌نگاری که واقعاً عاشق نوشتن باشد، باید بداند که این حرفه از نظر درآمد و آینده، چندان تضمین شده نیست. خود من از آن سال به بعد دیگر جایی در هیچ رسانه‌ای ندارم و در سازمان دیگری بازنشسته شده‌ام. افرادی که به خاطر مسائل مالی وارد این حرفه می‌شوند، آن طور که انتظار دارند از نظر مالی تأمین نمی‌شوند، مگر اینکه بخواهند مسیر ناصحیحی را طی کنند. اما بحث آنان که به این حوزه علاقه‌مند هستند جداست. این عده به بعد انسانی این حرفه توجه می‌کنند. وقتی کارهای مفیدی را به سرانجام می‌رسانند و درباره مشکلات مردم و جامعه خودشان می‌نویسند، احساس می‌کنند وظیفه‌ای که به گردن‌شان بوده را ادا کرده‌اند و این‌گونه وجدان‌شان آرام خواهد شد. برای عاشقی باید هزینه داد. مسأله دیگری که این روزها بسیار به چشم می‌آید، منتقل نشدن تجربیات نسل‌های قدیم به نسل جوان روزنامه‌نگار و خبرنگار است. متأسفانه با انقطاع نسل‌ها بسیاری از این تجربه‌های زیبا مفید و ضروری به نسل جوان منتقل نشده است. ما در گذشته در مصاحبه‌ها یا گزارش‌ها همکاران جدید و نیروهای تازه نفس با همراه خود می‌بردیم تا شیوه گفت‌وگو را ببینند و با این روش به آنان آموزش می‌دادیم. خود ما اینها را از نسل گذشته یاد گرفته بودیم و به نسل بعدی هم انتقال دادیم. پیشنهاد من این بود که تعدادی از روزنامه‌نگاران قدیمی در تحریریه‌های امروز روزنامه‌ها حضور داشته باشند، حقوقی دریافت بکنند و به‌عنوان مشاور برای خبرنگاران جدید حضور داشته باشند و نحوه صحیح تیتر زدن، گرفتن مصاحبه و مانند اینها را به آنان یاد بدهند. این‌ افراد و تجربه‌هایشان بسیار ارزشمند هستند. باتجربه‌های روزنامه‌نگاری ابزارها و تکنیک‌هایی دارند و بلد هستند که باید به نسل جدید انتقال بدهند‌. اساساً منشأ و ریشه بسیاری از رفتارهای بشر در ژن‌های انسان‌ها انباشته شده‌ است. حتی برخی از بیماری‌ها هم ژنتیکی هستند. منظور اینکه حافظه ژنتیک روزنامه‌نگاران ما از بین رفته است. انگار در خلأ به سر می‌برند، یعنی تجربه‌های زیسته نسل گذشته به نسل جدید منتقل نشده است. وقتی که من وارد حرفه روزنامه‌نگاری شدم، تمام ۵۰ سال سابقه روزنامه کیهان، اطلاعات و آیندگان را ورق ‌زدم. افراد باتجربه را پیدا می‌کردم و از آنان یاد می‌گرفتم، اما حالا اینقدر مشغله‌های زندگی‌ زیاد شده است که چنین فرصتی برای نسل جوان به وجود نمی‌آید. اما در زمان فعالیت ما، با حقوقی که می‌گرفتیم بالاخره می‌توانستیم زندگی خود را اداره کنیم، نه مانند حالا که هر روز به تورم افزوده می‌شود. معتقدم فضای عمومی جامعه برای روزنامه‌نگاری مهم‌تر از این است که چه کسی مدیر است یا چه کسی سردبیر است. دختران و پسران روزنامه‌نگار نسل جدید بسیار بااستعداد هستند، حتی بااستعدادتر از نسل گذشته خود. برای همین معتقدم اگر فضای مناسبی فراهم شود، آنان می‌توانند از نسل ما بهتر و مؤثرتر باشند.

به فضای مجازی اشاره کردید که برخی از خبرنگاران در آن مطالب خوبی می‌نویسند. چقدر فضای مجازی را برای پیشبرد اهداف روزنامه‌ها مفید می‌دانید؟

مدتی است که دیگر روزنامه‌ها را دنبال نمی‌کنم. هرچند اطمینان دارم اگر شرایط خوبی برای نسل جوان فراهم شود روزنامه‌های ما ظرفیت آن را دارند تا دوباره به اوج خود برگردند و حتی بهتر از آن زمان هم پیش بروند، چون امروز فضای مجازی در دسترس همگان قرار دارد. با فضای مجازی می‌توان نسبت به گذشته صدای بلندتری داشت و این فضا می‌تواند کمک کننده روزنامه‌نگاران و روزنامه‌نگاری باشد. همان‌طور که گفتم، من روزنامه نمی‌خوانم و اخبار را از فضای مجازی دنبال می‌کنم. این طور نیست که روزنامه‌ها جای خود را به فضای مجازی داده باشند یا جای خود را به فضای مجازی بدهند. در زمان خودمان، وقتی یک مصاحبه می‌گرفتیم، از آن یک گزارش خبری هم تهیه و منتشر می‌کردیم. به عنوان مثال در ۵ یا ۶ پاراگراف این گزارش را می‌نوشتیم. مردم بعد از خواندن این گزارش منتظر می‌ماندند تا همه آن مصاحبه چاپ شود و تفصیل آن حرف‌ها را بخوانند. حالا فضای مجازی وجود دارد که وقتی یک مصاحبه‌ یا گزارشی نوشته یا خبر مهمی منتشر می‌شود، همه آنها به صورت خلاصه شده، موجز و مینیاتوری به مردم معرفی می‌شود. در این شرایط مردم بیشتر کنجکاو می‌شوند تا اصل ماجرا را در روزنامه بخوانند. اگر روزنامه بتواند با فضای مجازی به خوبی ادغام شود، ابزار خوبی برای دیده شدن مطالب و شنیده شدن حرف‌هاست. این فرصت بهتری برای دیده شدن، حتی بیشتر از زمان ما خواهد بود.


انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار جامعه