کارگردان فیلم «گال» از حضور اثر تازه اش در جشنواره فیلم فجر گفت

«داد» جلیلی بعد از ۲۷ سال

فرهنگ

86582
string(762) "[{"name":"a","aspect":"16:9","width_small":"480","width_medium":"720","width_large":"960","_sy":"1","_sx":"1","_r":"0","_h":"675.0000000000001","_w":"1200","_y":"0","_x":"0","source":"\/news\/photo\/1403\/11\/14\/3d0fc8e76e568a33cbf8b477b17b8304.jpg","_pr_css":"display: block; width: 160px; height: 98.1333px; min-width: 0px !important; min-height: 0px !important; max-width: none !important; max-height: none !important; transform: none;"},{"name":"b","aspect":"1:1","width_small":"480","width_medium":"720","width_large":"960","_sy":"","_sx":"","_r":"","_h":"","_w":"","_y":"","_x":"","source":""},{"name":"c","aspect":"16:6","width_small":"720","width_medium":"960","width_large":"1250","_sy":"","_sx":"","_r":"","_h":"","_w":"","_y":"","_x":"","source":""}]" «داد» جلیلی بعد از ۲۷ سال

«من در همه این سال‌ها [سه دهه اخیر] فیلم ساخته‌ام، داروگ، مسیر معکوس و... اما چون در ایران مطرح نشد و اسمی به میان نیامد و کسی ندید، همه می‌گویند چرا فیلم نمی‌سازی» گوینده این عبارات ابوالفضل جلیلی است؛ فیلمسازی که چند وقتی است با تیتر بازگشت به جشنواره بعد از ۲۷ سال، صدرنشین اخبار جشنواره شده است. او اما آن طور که خودش می‌گوید شبیه فضای فیلم‌هایش که خالی از موسیقی و سلبریتی‌های سینماست، گریزان از زرق و برق جشنواره‌ است.

به گزارش گروه فرهنگی ایران آنلاین، فیلم ساختن برای او شبیه همان بیت از غزلیات مولاناست که علاقه‌مندان به سینما با صدای کیارستمی به یاد می‌آورندش: «خُنُک آن قماربازی که بباخت آ‌نچه بودش/ بِنَماند هیچش اِلّا هوس قمار دیگر» یا آن طور که خودش می‌گوید «من آن قماربازی هستم که برای معرفت قمار می‌کند». آثار ابوالفضل جلیلی را شاید بتوان از منظری شبیه به آثار کیارستمی، انعکاس دهنده درون پر تلاطم سینماگری عنوان کرد که برای یافتن پرسش‌های خود وادی به وادی در ‌طلب آموختن و یافتن خویش است. ایام چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر فرصتی برای تماشای «داد» تازه‌ترین ساخته سینمایی ابوالفضل جلیلی است؛ فیلمی که احتمالاً همین تنها فرصت را داشته باشد و شبیه ۱۶ فیلم دیگرش مجال اکران عمومی نیابد. به همین بهانه با او گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

ابوالفضل جلیلی که 16 فیلم ساخته و هیچ کدام به درستی در ایران اکران نشده‌، به دنبال چه چیز در سینماست که دیده نشدن فیلم‌هایش او را دلسرد نمی‌کند.
من به دنبال کشف خودم هستم. اینکه بفهمم اصلاً من چه‌کاره‌ام. جایگاهم در برابر اندیشه‌ای که دارم و ابراز می‌کنم، کجاست. همیشه پیش خودم ادعا کردم که من مدافع حقوق کودکان هستم. بعضی مواقع شک می‌کنم که آیا واقعاً هستم؟! فیلمسازی برای من شبیه آزمون است؛ آزمونی که نمره قبولی حتی او را به مرحله تازه‌ای وارد نمی‌کند اما من همین شرکت در آزمون را دوست دارم. من در عالم هنر بخصوص سینما به دنبال آن هستم که خود را در چالش آزمون قرار بدهم؛ ببینم قبول می‌شوم یا نه. اینکه دیگران بگویند قبول شدی یا نشدی، تشویقم بکنند یا نقد، زیاد برایم مهم نیست. باید خودم به جواب آن برسم.

این سنجش و چالش گویا در دنیای بیرونی خودتان هم ادامه دارد و مدام با خودتان در حال پرسش و پاسخ هستید. سخت‌ترین سؤالی که از خودتان پرسیدید، چیست؟ به این پرسش پاسخ داده‌اید که آیا در مسیر کاری‌تان به ایده‌آل مورد نظرتان رسیدید؟
سخت‌ترین سؤال همین است و پاسخ می‌دهم نه. بعد که می‌پرسم فکر می‌کنی برسی، جواب می‌دهم خدا کمک کند برسم. اما واقعیت این است که نرسیدم و فکر می‌کنم هیچ وقت هم نرسم چون همان‌طور که کائنات تمام شدنی نیست و با سرعت نور هم بروی باز به انتهایش نمی‌رسی، من فکر می‌کنم عالم هنر هم همین است. هنر واقعی البته، نه هنری که به خاطر تشویق دیگران یا رسیدن به پول و شهرت باشد. هنری که برای رسیدن به حقیقت باشد، انتها ندارد، من فقط می‌دوم که دویده باشم؛ همین.

گفتید تعریف و نقد منتقدها برایتان ملاک و معیار نیست و ارزشگذاری فیلم‌تان به آن حس رضایت درونی است. مخاطب عام چه جایگاهی در دنیای فیلمسازی‌تان دارد؟
مسلماً مخاطب برایم مهم است. فهم و درک مخاطب از مقصود برایم مهم است، حال اینکه قبولش کند یا نه بحث دیگری است. من با یک سری المان‌های صادقانه صحبت می‌کنم که متأسفانه برای مخاطب جذاب نیست. به عنوان مثال در دنیای واقعی یک سرباز ممکن است در میدان جنگ تیر بخورد و در سکوت بنشیند و جانش برود. ما در سینما برای همین صحنه موسیقی می‌گذاریم، اسلوموشن می‌کنیم، اسپشیال افکت می‌دهیم و از آسمان نور می‌بارد و... در صورتی که اینها همه ظاهر سینماست. باطن این صحنه، لحظه‌ای است که آن سرباز جانش را تقدیم میهن کرده است. سعی من این است به آن لحظه برسم، بدون هیچ واسطه کاذب.
 
یعنی روح اثر را به مخاطب منتقل کنید؟
بله. یک مثال دیگر بزنم. همه شهدا برای من عزیز هستند اما با شهید باکری جور دیگری حال می‌کنم. آن لحظه‌ای که شهید مهدی باکری در بیسیم به شهید کاظمی اعلام می‌کند که بیا و ببین اینجا چقدر زیباست، چه چیز را می‌بیند، من چرا نمی‌بینمش، ممکن است درکش کنم اما نمی‌توانم تصویرش کنم. من می‌توانم در محاوره و سخن این را به مخاطب عام برسانم و اتفاقاً به دل همان واقعه ببرمش. اما وقتی می‌خواهم به تصویر بکشم، انگار دوربین موجودی نامحرم است.
دوربین نمی‌تواند به حریم درونی آدم‌ها وارد شود. بنابراین ممکن است دروغ بگویم. سر فیلمبرداری برخی مواقع به بازیگران می‌گویم کاش دوربینی بود و درونیات شما و آن حقیقت را فیلمبرداری می‌کرد. من به دنبال رسیدن به این حقیقتم که فعلاً برایم دست نیافتنی است. البته در فیلم «یک داستان واقعی» تا حد زیادی به آن نزدیک شدم ولی باز دور افتادم.
 
چه اتفاقی باعث شد که محور فیلم تازه‌تان را قسم خوردن و وفای به عهد قرار دهید؟
همیشه این وفای به عهد و اینکه آدم پای حرفی که می‌زند بایستد، برایم مهم بود. خودم اینجوری نیستم و بعضی اوقات حرف‌هایی می‌زنم که پایش نمی‌ایستم. «داد» هم آزمون و محکی برای خودم بود.
 
بجز چالش‌های شخصی خودتان، در موقعیت تاریخی و اجتماعی امروز چه چیزی در جامعه بیرونی ترغیب‌تان کرد که سراغ این موضوع بروید؟
از یاد رفتن معنویت‌ها و انسانیت‌. به اعتقاد من بزرگ ترین موهبت الهی به انسان عشق است. عشق بین یک دختر به پسر یا بالعکس، یا عشق به سرزمین، عشق به کاری که انجام می‌دهیم و... این عشق از بین رفته است.
حتی وقتی می‌خواهیم داستان عاشقانه بسازیم، نسل جوان می‌گویند آقا اصلاً عشق یعنی چه؟ عشق دیگه دمده شده. من معتقدم که دمده نشده، ما از آن دور افتاده‌ایم.
 
با توجه به شرایط اکران چند سال اخیر سینما، چقدر امید دارید که «داد» وارد چرخه اکران عمومی شود؟
فکرش را هم نمی‌کنم. بعد از این همه سال و فیلم ساختن دیگر برایم جذابیتی ندارد.
 
به هر حال فیلم با دیده شدن اثرگذار خواهد شد؟
بله اگر فیلم دیده شود بخصوص برای بازیگران خوشحال خواهم شد. آنها خیلی زحمت کشیدند و بعد از همین دو، سه نمایش جشنواره به کارهای تازه دعوت شدند. واقعیت اینکه خودم هم خوشحال می‌شوم که فیلمم دیده شود.
چون همیشه بهره کارهایم را خارجی‌ها می‌برند، خیلی از من دعوت می‌شود که برای دانشجویان سینما یا بچه‌های دبیرستانی صحبت کنم و عجیب اینکه اخلاق و متافیزیک برایشان خیلی جذاب است. حسرت می‌خورم که چرا این فرصت گفت‌وگو را برای بچه‌های خودمان ندارم.
 
 گریزان از زرق و برق سینما حتی در ساخت فیلم‌هایتان هستید که با چهره‌های ناآشنا ساخته می‌شود و عموماً بخش‌های مختلف تولید از نویسندگی و تدوین را هم خودتان عهده‌دار هستید. آمدن به جشنواره چطور؟ آن هم بعد از 27 سال، برایتان جذابیتی ندارد؟
من آدمی هستم که هنوز نرفتم کارت خانه سینما را بگیرم. برایم این چیزها خیلی مهم نیست.


انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار فرهنگ