تبارشناسی ظریفهراسی
یادداشتها
86672
نادر صدیقی
به گزارش ایران آنلاین، نادر صدیقی در یادداشتی نوشت: چگونه است که ناهمگنترین جریانات سیاسی ضد ایرانی خارج کشوری، در نقطه «ظریف هراسی» به ناگاه همگن میشوند و گاه نیز همفکرانی در داخل مییابند؟ این اوجگیری نوبتی ظریفهراسی چرا؟ به قول سعدی «چه آفت است که موجب مخافت است؟» دکتر علی ربیعی در اینستاگرام خود پاسخ روشنی به پرسشی سعدیوار دارد: در جامعه خبری است، خبری خوب، یک ائتلاف نظری میان طیفهای مختلف جامعه شکل گرفته است که باید طرحی نو در عرصه سیاست خارجی انداخت. طرحی که به بیان درخشان دکتر ربیعی به معنای کنار نهادن سنت و اندیشههای گذشته نیست، به عکس، پاسخ جدید به چالشهای جدید فرصتی به دست ما میدهد تا همان سنتها را پویا کنیم.»
دکتر ربیعی میگوید تلاطمهای محیطی زیادی وجود دارد که ایران را به احاطه خود درآورده، زورق ظریف در تلاطم آبهای دیپلماسی راهی برای عبور از موجها خواهد گشود و این را لابی صهیونیستی که یکبار در آن تابستان داغ برجام، در حیات خلوت خود در نیویورک، سنا و کنگره امریکا از ظریف شکست خورد، بهتر از کس دیگر میداند. ربیعی میگوید برای پشت سر نهادن تلاطمها «باید منعطفانه به بقای ایران بیندیشیم، به آینده بیندیشیم و به بچههایمان بیندیشیم.»
مشاور اجتماعی رئیس جمهوری به این ترتیب درست به قلب هدف زده است. انعطاف ورزی ایرانیان در تلاطم زمانه، یک نوع مهارت شناختی است که این ملت در طول تاریخ آن را داشته و در مواقع بحرانی به کار بسته است. همان چیزی که مرحوم مهندس بازرگان آن را «سازگاری ایرانیان» میدانست. مهندس بازرگان درست در دورانی که شرق شناسی استعماری، ایران را به شکل یک «سنگ خارا» به عنوان یک درخت سنگ آسا و تحول ناپذیر بر ضد محیط اطراف و بر ضد ترک و عرب و اقوام مجاور بازنمایی میکرد، نظریه «سازگاری ایرانی» را پیش کشید: سازگاری یک نوع مهارت شناختی است که در فراسوی جنگ با محیط، با محیط اطراف به تبادل میپردازد، عناصری از آن را میگیرد و بر ترکیب خود میافزاید.
بازرگان برخلاف نابگرایی ناسیونالیسم بیجاساز ایرانی که در بهترین حالت، حاشیهای بیش بر شرق شناسی تفرقه افکن استعماری نبود، بر هویت ترکیبی و چند وجهی ایران تأکید میکند که تقلیل پذیر به یک ستیز محض نیست. نمیتوان آن هویت چندوجهی را به یک «دگر» هویتی برضد دیگران و بر ضد ملل و اقوام همجوار فروکاست.
رمز بقای ایران همین مهارت شناختی است که در عمل، جلوه یک مهارت انعطافی حتی در قبال تهاجمهای بیرونی مییابد. به این لحاظ «سازگاری ایرانی» که اکنون باید آن را در فراسوی طرحواره اولین بازرگان بسطی تازه داد، به معنای تسلیم طلبی نیست. نمونه درخشان سازگاری در عین صلابت، عملکرد ظریف در آن تابستان برجامی بود که راهبرد صهیونیستی «ایران باید ابتدا به زانو درآید و سپس مذاکره کند» را در خود امریکا شکست داد. اکنون نیز استراتژی موفق آن خواهد بود که استراتژی صهیونیستی را به نحو توأمان در امریکا و در منطقه مختل نماید. در یک طراز بس عالیتر، میتوان دیپلماسی انقلابی امام خمینی(ره) در پاریس را مثال زد که از خلال پاسخگویی به افکار عمومی جهانی، شاه را در همان پاریس و نیویورک و جهان غرب منزوی کرد. امام(ره) در پاریس استدلال میکرد که اگر اصل بر قوای نظامی باشد، آنان همه چیز را دارند، اما ما بر یک حق واضح بشری تکیه میکنیم که همه دنیا آن را میفهمد. ظریف در تأمل عالمانه بر آن دوران، امام خمینی(ره) را پیشتاز مکتبی در روابط بینالمللی و در مناسبات قدرت میداند که چند دهه بعد، نام سازهگرایی به خود گرفت. این یعنی به کاربستن «قدرت معنایی ایران» که در فراسوی یک رئالیسم خام توازن قوایی، عمل میکند. همان قدرت معنایی که ظریف در آن طوفان درخشان 10 دقیقهای، گفت رمز پیروزی طوفان الاقصی است و همان چیزی است که مقاومت غزه را خصیصه نمایی میکند.
ظریفهراسی منافقین تروریست که در تلویزیون خود با توسل به «افشاگریهای روزنامه فرانکفورتر آلگماینه» و دیگر مکاشفات خود به غرب هشدار میدهند که فریب ماشین هوشمند دیپلماسی عمومی ظریف را نخورند، یا هشدارهای مشابه شعبات فارسی زبان لابی اسرائیل در قالبی «اینترنشنالی» که هراس از تکرار یک برجام دیگر و روزآمدتر و کارآمدتر را به زبانی پهلویستی تئوریزه میکنند، تبار مشترکی دارد: آنان خودآگاهی عمیقی در قبال مهارت ظریف در تبدیل قدرت معنایی ایران به قدرت دیپلماتیک و مذاکراتی دارند و دقیقاً از همین میترسند.
انتهای پیام/