در گفتوگو با ایران مطرح شد؛
ماجرای بایگانی محرمانه اداره نظارت وزارت ارشاد
هنر
87848

منوچهر محمدی گفت: سال ۷۶ که به اداره نظارت آمدم، روز اول جلسه تودیع و معارفه بود و فردای آن روز به طور طبیعی مثل هر مدیر جدیدی که به مجموعهای اضافه شده خواستم محدوده تحت اختیار اداره نظارت را ببینم و با کارمندها سلام و عیلک و احوالپرسی داشته باشم. به یک اتاق رسیدم، گفتند آقای محمدی شما نمیتوانید وارد اینجا شوید. علت را که پرسیدم، گفتند اینجا بایگانی محرمانه است.
به گزارش گروه هنر ایران آنلاین، روزنامه ایران میزگردی حول محور فیلمهای توقیف شده منتشر کرد و در این زمینه با منوچهر محمدی، تهیه کننده- ابوالحسن داوودی، کارگردان و همچنین کمال تبریزی دیگر کارگردان کشورمان گفتوگویی انجام شد در ادامه نکاتی از صحبتهای منوچهر محمدی را میخوانیم:
سال ۷۶ که به اداره نظارت آمدم، روز اول جلسه تودیع و معارفه بود و فردای آن روز به طور طبیعی مثل هر مدیر جدیدی که به مجموعهای اضافه شده خواستم محدوده تحت اختیار اداره نظارت را ببینم و با کارمندها سلام و عیلک و احوالپرسی داشته باشم. به یک اتاق رسیدم، گفتند آقای محمدی شما نمیتوانید وارد اینجا شوید. علت را که پرسیدم، گفتند اینجا بایگانی محرمانه است. گفتم بایگانی محرمانه اداره نظارت؟! چون تا حدودی با مسائل اداری و نظارتی آشنایی داشتم گفتم طبق قوانین موجود مملکت فقط وزیر یک وزارتخانه میتواند بایگانی محرمانه داشته باشد، حتی معاون وزیر هم نمیتواند، این در باید باز شود.
با فشار و اصرار من بالاخره در اتاق باز شد؛ با یک اتاق تقریباً ۱۶ الی ۱۷ متری مواجه شدم با قفسهبندیهایی پر از زونکنهایی که اسم اشخاص سینمایی رویشان نوشته شده بود اعم از کارگردان و بازیگر و... سؤال کردم این اطلاعات محرمانه از جایی میآید؟ گفتند بله ما یک مکانیزمی داریم و... کنجکاو شدم و گفتم پرونده آ و ب و... را بیاورید نگاه کنم.
روزی چند ساعت مجبور شدم مطالعه کنم و حدود یک هفتهای هم وقت من را گرفت. پرونده اول مربوط به خانم کارگردانی بود که هفت الی هشت فیلم ساخته بود که برخی از آنها جوایزی هم کسب کرده بود. به طور طبیعی در همان ایام این خانم کارگردان یکسری هم مصاحبه با روزنامههای مختلف کرده بود. مثل امروز که شما با ما گفتوگو میکنید. این مصاحبهها را از مجلهها و روزنامهها بریده بودند و یک جاهایی را مارک کرده بودند و زیر آن نوشته بودند: نامبرده گرایشات مارکسیستی دارد.
برای یک مصاحبه دیگر یک چیز دیگر ضمیمه کرده بودند و... مجبور شدم حدود ۲۰۰ پرونده را ببینم. واقعاً همهاش همین چیزها بود.
چیزهایی که در فضای رسانه عمومی چاپ شده و کسی شکایتی نکرده بود، نه قاضیالقضات و نه مدعیالعموم شکایتی نداشت.
برای آقای داد ماجرای این اتاق و بایگانیهایش را که تعریف کردم حیرتزده مانده بود که یعنی چه مگر میشود؟ با هم فکر کردیم که این بساط غیرقانونی و خلاف را چطور جمع کنیم که عامل دردسر نشود.
مسلماً یک مرجع مشخص داشتیم؛ وزارت اطلاعات. آقای داد تماس گرفتند و توضیح دادند که چنین مسألهای داریم و نمیدانیم چه کار باید کنیم. بعد از دو سه روز، سه نفر با یک نامه از طرف وزارت اطلاعات آمدند و سه روز تمام از ۷ صبح تا ۷ شب تمام پروندهها را مطالعه کردند.
نتیجه اینکه گفتند اینجا، جای مزخرفی است و همه اینها غیرقانونی است. برای اینکه ما را از شر آن اتاق و اطلاعاتش خلاص کنند یک دستگاه کاغذ خردکن از وزارت اطلاعات فرستادند و همه آنها را معدوم کردند. همه اطلاعات جمعآوری شده مرتبط با روزنامههای رسمی کشور بود و هیچ چیز از جای امنیتی ارسال نشده بود اما با همین چیزها آدمها را مارکدار میکردند.
لازم است با دو نکته بحثم را تکمیل کنم؛ اول اینکه بخشی از عقلای حاکمیت که البته تعدادشان هم زیاد نیست نگران استحاله فرهنگی هستند که به نظر من هم امر درستی است. در بسیاری از کشورهای غربی هم این نگرانی جدی درباره استحاله فرهنگی یک ملت در مقابل گلوبالیسم(جهانیگرایی) و اینکه همه تحت یک چتر قرار بگیریم، وجود دارد همچنان که فرانسه نگران مستحیل شدن فرهنگش در فرهنگ امریکاست. این نگرانی بین کره جنوبی و امریکا هم وجود دارد که به ظاهر هر دو در یک جبهه هستند و... برای ما هم عقل و عشق به این تاریخ کهن حکم میکند که مانع حل شدن فرهنگ و پیشینهمان در جامعه جهانی شویم اما متأسفانه همین اتاق فکرهایی که بحث استحاله فرهنگی از آن بیرون میآید، کار را به کسانی میسپارند که کاردان نیستند و آنها نسبت به هر پدیدهای که شناختی از آن ندارند برچسب استحاله فرهنگی میزنند.
نکته دوم اینکه مشکل فرهنگی عمیق و ریشهداری در ایران وجود دارد که تجلی تام و تمامش در زبان ماست. متأسفانه زبان ما، زبان شفافی نیست. کمتر کشوری در دنیا این میزان نماد و استعاره و بیان دوپهلو و چندپهلو در گفتمانهایش وجود دارد. مقصودم گفتمان دولت و حاکمیت نیست؛ در همین گفتوگوهای خودمانی ببینید چه حجم از سوءتفاهم وجود دارد. حتی زبان برترین شاعر ما، حافظ، تماماً ایما و اشاره و در لفافه کلامی است.
در نهایت اینکه هم حاکمیت زبان پیچیده و آمیختهای پیدا کرده و به شکلی صریح و شفاف بیان نمیکند که مشکل این و راهحل هم این است. هم ملت و به تبع آن هنرمندان که جزو آحاد ملت محسوب میشوند زبانشان پیچیده شده است. ما نیاز به شفافیت در گفتار داریم. من اگر احساس کنم این اتاق گرم است باید آن را بیان کنم؛ اما ملاحظه میکنم، مأخوذ به حیا بازی درمیآورم و بیرون که میروم هزار و یک لیچار بار اتاق شما میکنم.
انتهای پیام/