خلاصه مصاحبه علی ضیا با محسن لرستانی

محسن لرستانی، خواننده اهل کرمانشاه، مهمان برنامه علی ضیا بود.
به گزارش خبرنگار فضای مجازی ایران آنلاین، محسن لرستانی شب گذشته در برنامه علی ضیا از ناگفتههایی پرده برداشت که مورد استقبال طیف وسیعی از طرفدارنش قرار گرفت و به سرعت در فضای مجازی بازنشر شد.
چه شد که به این سبک از خوانندگی روی آوردی؟
پدرم خواننده بود، برادرم و عموهایم هم صدای خوبی داشتند. خودم هم از کودکی به خوانندگی علاقه داشتم.
پدرم را در ششماهگی از دست دادم و پیش پدربزرگم (پدر مادرم) بزرگ شدم. تا مدتها فکر میکردم پدربزرگم، پدر خودم است.
تا ۱۸ سالگی در یکی از ضعیفترین محلههای کرمانشاه زندگی کردم. دیپلم گرفتم و زندگیام را با کارگری گذراندم.
در مدرسه برای معلمها میخواندم و چون به صدایم علاقه داشتند، نمره قبولی میگرفتم.
سال ۸۸ آهنگی به اسم «زندان» خواندم که با آن معروف شدم.
خودت به آهنگهات گوش میدی؟
بله، برای گرفتن ایراد کارم بارها به آنها گوش میدهم.
کامنت زیاد میگیری که شوتیا (طرفدارها) دوستت دارن؟
بله. یک بار خانمی گفت: برادرم به خاطر آهنگهای شما جانش را از دست داد.
چرا رفتی زندان؟
با اتهام «افساد فیالارض» به زندان رفتم.
در زندان با وحید مرادی دوست شدی؟
خیر، آشنایی ما قبل از زندان بود.
چطور دستگیر شدی؟
شب قبل از دستگیری در کرج کنسرت داشتم. منزل مادرم در سعادتآباد بودم که دستگیرم کردند. آنجا بود که معنی واقعی «از عرش به فرش» را فهمیدم.
وقتی به زندان تهران بزرگ رفتم، همه فکر میکردند برای ضبط کلیپ آمدهام. کسی باور نمیکرد که دستگیر شدهام.
الان کنسرت داری؟
فعلا مجوز کنسرت ندارم، ولی در رستورانها اجرا میکنم.
در مورد این فضا که مردم پول سرت میریزن، توضیح میدی؟
مردم همیشه به من لطف دارند.
چطور شد که سبک «فارسی کرمانشاهی» رو انتخاب کردی؟
زمانی که شروع کردم، کارگری میکردم. فکر کردم اگر فقط کرمانشاهی بخوانم، خیلیها متوجه نمیشوند. برای همین تصمیم گرفتم به سبک «فارسی کرمانشاهی» بخوانم که همه بفهمن. فکر نمیکردم معروف بشه، همه اینها لطف خدا بود.
یادمه وقتی آهنگ «بچه قرطی» رو خوندم، صدابردار باورش نمیشد کار خودم باشه.
از کنسرت دبی بگو.
کنسرت دبی نیم ساعت قبلش دعوا شد. تماشاچیها شیشهها رو شکستن و کلا جمعیت کم شد.
کنار جواد یثاری هم اجرا داشتی؟
بله. استاد یثاری خیلی به من لطف داشتند. بالای پانزده تا عروسی با ایشون رفتم، ولی هیچوقت به خودم اجازه نمیدادم کنار ایشون بخونم، چون خودم رو در حد ایشون نمیدیدم.
اما یک بار خود استاد لطف کردند و گفتند بیا با هم بخونیم.
دوست داری در تاریخ با چه کسی چای بخوری؟
واروژان (آهنگساز)
بزرگترین درسی که از مادرت گرفتی؟
صبر و ازخودگذشتگی. مادرم خیلی سختی کشید تا منو بزرگ کنه.
فکر میکنی چه چیزی از خودت به یادگار میذاری؟
شاید بعضیها قبول نداشته باشن، ولی تلاش و اینکه همیشه از صفر شروع کردم.
اگر یه نفر خارج از ایران ازت بپرسه ایران چه شکلیه، چی میگی؟
میگم ایران خوبه… ایران خوبه.
مهمترین ویژگیات که مردم نمیدونن؟
صبور بودن و تلاش.
اگه بتونی زندگیت رو به عقب برگردونی، از کجا شروع میکنی؟
اصلا خواننده نمیشدم.
انتهای پیام/