چرا ایده‌آل ایرانی در وضعیت فقدان ایده‌آل؟

هادی خسروشاهین

هادی خسروشاهین

92725
string(1458) "[{"name":"a","aspect":"16:9","width_small":"480","width_medium":"720","width_large":"960","_sy":"1","_sx":"1","_r":"0","_h":"561.9375","_w":"999.0000000000001","_y":"91.08320645554203","_x":"0","source":"\/news\/photo\/1404\/01\/18\/7f0ed8ac6bd27ebb4c25169066953137.jpg","_pr_css":"display: block; width: 160px; height: 106.667px; min-width: 0px !important; min-height: 0px !important; max-width: none !important; max-height: none !important; transform: translateY(-14.5879px);"},{"name":"b","aspect":"1:1","width_small":"480","width_medium":"720","width_large":"960","_sy":"1","_sx":"1","_r":"0","_h":"666","_w":"666","_y":"0","_x":"96.73629719853838","source":"\/news\/photo\/1404\/01\/18\/7f0ed8ac6bd27ebb4c25169066953137.jpg","_pr_css":"display: block; width: 240px; height: 160px; min-width: 0px !important; min-height: 0px !important; max-width: none !important; max-height: none !important; transform: translateX(-23.24px);"},{"name":"c","aspect":"16:6","width_small":"720","width_medium":"960","width_large":"1250","_sy":"1","_sx":"1","_r":"0","_h":"374.625","_w":"998.9999999999999","_y":"71.86776796589525","_x":"1.844468548662516e-13","source":"\/news\/photo\/1404\/01\/18\/7f0ed8ac6bd27ebb4c25169066953137.jpg","_pr_css":"display: block; width: 160px; height: 106.667px; min-width: 0px !important; min-height: 0px !important; max-width: none !important; max-height: none !important; transform: translateX(-2.9541e-14px) translateY(-11.5104px);"}]" چرا ایده‌آل ایرانی در وضعیت فقدان ایده‌آل؟

باید به این نتیجه برسیم كه انسان صرفاً حیوانی ناطق نیست بلكه موجودی اهل تخیل است و بدون تخیل و تصویر نیز نه جهانی برای ما وجود خواهد داشت و نه ما به مثابه سوژه‌ای برای جهان. در آن هنگامه اسباب لازم برای اندیشیدن به ایرانی فراتر از وضع موجودش و چالش‌های سخت در حوزه زندگی روزمره و زیست اجتماعی و اقتصادی ممكن خواهد شد.

ایرانیان حداقل حدود دو قرن است كه در چنبره فلسفه غرب اسیر شده‌اند و البته چنین اسارتی نیز بدون عارضه فكری و اجتماعی نبوده است. اندیشیدن در چنین بستری ناخودآگاه آدمی را به دو جهان رقیب محسوسات و معقولات مقید و محدود می‌كند؛ پس یا كنش آدمیزاد به احساسات، هیجانات و التهابات فرو كاسته می‌شود یا در زندان منطق و عقل جسارت بیشتری برای كشف وشهودی فراتر از دو عالم به ظاهر ممكن باقی نمی‌ماند.

در چنین منظومه‌ای بسیار طبیعی است كه به میراث نوافلاطونیان ایرانی كه هنری‌كربن آن را «جهان خیالین» می‌خواند، تحت برچسب غیر واقعی پشت پا زده شود یا در ایام محنت و سختی، سخن گفتن از ایده‌آْل‌ها به هذیان گفتن‌های پارانویایی تفسیر شود. این درجا زدن‌ها در ساحت اندیشه در حالی رخ می‌دهد كه در غرب به مثابه قبله‌گاه برخی منورالفكران ایرانی، تحولات فراتر و گسترده‌تر از كلیشه‌های فكری كلاسیك رشد و نمو می‌یابد.در واقع فراتر رفتن از كلیشه‌های فكری به غربیان ابزارهایی می‌دهد كه ذیل آن بتوانند مفاهیم جدیدی را برای تبیین و تحلیل سیر پرسرعت رویدادهای اجتماعی و سیاسی خلق كنند و به عبارت خودمانی درجا نزنند. یكی از همین ابزارهای مفهومی، «تخیل» است كه در یك دهه اخیر ردپایی در محافل آكادمیك هم یافته است. در این معنا تخیل به مثابه منبع و مرجعی برای تولید تصاویر ذهنی در سطح فردی و اجتماعی تعریف می‌شود كه اساساً بدون آن نه می‌توان هیجاناتی در عالم اجتماع از خود بروز داد و نه تعمق و تأمل عقلانی در عالم پیرامون. كار حتی به جایی می‌رسد كه «كیارا بوتیچی»، استاد فلسفه در نیویورك كتابی با نام «تخیل در سیاست» را به رشته تحریر در می‌آورد و در آن برپایه كار پژوهشی كربن بر آثار فیلسوفان ایرانی نتیجه می‌گیرد كه اندیشمندان غربی یك عمر در اشتباه بوده‌اند و بنیاداً تخیل هیچ نسبتی با امر غیر واقعی پیدا نمی‌كند بلكه با كمك گرفتن از این واژه می‌توان هم به آلترناتیوهای رادیكال برای نظم اجتماعی و بهروزی اقتصادی رسید و هم به اسارت درآمدن قوه خالقه آدمیزاد را توسط انبوهه‌ای از تصاویر متراكم در حوزه عمومی توضیح داد. به قول «سایمون كریچلی» تنها از طریق تخیل می‌توان به امر سیاسی و اجتماعی و اقتصادی امكان ظهور و بروز داد و بدون تخیل، روایت و قصه، نه سیاستی در كار خواهد بود و نه حتی امكانی برای تصور اكثریت و ادغام آن با اقلیتی كه در مجموع جامعه‌ای را تشكیل می‌دهند. 

حال با این مقدمات می‌توان در آنچه حقیقت مطلق پنداشته می‌شد، اندكی درنگ كرد؛ از كلیشه‌ها و تابوهای فكری گذشت و در اوج محنت و دشواری‌های روزمره، روزنه‌ای باز كرد برای در نظرگرفتن ایده‌آل‌های جامعه ایرانی در بستر افق گشایی‌های برآمده از تخیل اجتماعی. این امر البته پدیده صرفاً ذهنی و تئوریك نیست و در تاریخ ایران نیز امری مسبوق به سابقه بوده است. به قول «فرج‌الله بهرامی» در مقاله‌ای كه در مرداد ۱۳۰۲ در روزنامه شفق سرخ منتشر كرد: «یك آدم(بخوانید یك جامعه) بی ایده‌آل هر قدمی را كه بردارد، قدم نخواهد بود، بلكه یك دواری است كه بر سر او عارض گشته؛ گرچه خودش تصور این كسالت عارضی را نمی‌نماید، اما دیگران خوب می‌بینند كه این مبهوت متحیر یا مخمور مست، گیج گیج خورده یا به گودالی تصادف خواهد كرد یا در همان زمین صاف به پشت افتاده؛ سر و دستش خواهد شكست.» در بستر همین فضای خود انتقادی است كه فرصتی برای بهرامی و سایر منورالفكران ایرانی به‌وجود می‌آید كه در اوج هرج و مرج و نظم گریزی برآمده از خاكسترهای ویرانی جنگ بین‌الملل اول و همچنین انقلاب مشروطیت پرسش‌های پنج‌گانه‌ای را در میان خود به بحث بگذارند: «ایده‌آل ما چیست؟چه می‌خواهیم؟چه باید بخواهیم؟ به چه طریق و از چه راه و از چه‌کسی باید بخواهیم؟ چگونه ممكن است ایران كنونی وحدت ایده‌آل داشته باشد به شرط سرعت عمل؟»

مباحثه‌ای كه در میان این دسته از منورالفكران شكل می‌گیرد، دلالت بر این دارد كه در آن مقطع زمانی تصویر دقیق‌تری از مفاهیم علوم انسانی و آشنایی بیشتری از سیر تطور تاریخ ایران وجود داشته است.در واقع مرداد تا آبان ۱۳۰۲ اهالی فكر در لحظه‌ای قرار داشته‌اند كه به‌دلیل ضرورت‌های اجتماعی و سیاسی توانسته‌اند از زیر یوغ تفكرات كلیشه‌ای خارج شوند و همین اسبابی را برای آنها فراهم كرده بود تا بتوانند از مسیر تخیل اجتماعی به دلالت‌هایی از ایده‌آل جامعه ایرانی برسند و درعین حال به آرمان وحدت در ایده‌آل‌ها نزدیک شوند. به همین دلیل هم در مباحثه‌ای كه میان آنها درمی‌گیرد ملک‌الشعرای بهار با انتقاد از لغتنامه برهان قاطع كه در آن ایده‌آل به حسرت و آرزو تعبیر شده بود، تأكید می‌کند كه چنین معادل‌یابی ناشی از رخت بستن فرهنگ ایده‌آل‌گرایی از جامعه ایرانی است. «حالا باید گفت كه چرا ایرانی اینطور شده است؟ این مربوط به تاریخی است كه شاید از شكست داریوش آغاز شده به فتنه چنگیز سبع و سایر مهاجرین و سایر مهاجمین خونخوار خاتمه بیابد.» اما این پرسش تاریخی بهار، امروز نیز شأن نزول خود را می‌یابد اما تنها زمانی می‌تواند از زبان منورالفكران امروزی بیرون بیاید كه آنها نیز از كلیشه‌هایی نظیر ایده‌آل به مثابه امری حسرت برانگیز و رؤیایی خارج شوند و خود را از تخیل اجتماعی بدلیل برچسب‌های رایج یعنی امر غیر واقعی برهانند.

شكی نیست كه سقف ایده‌آل‌های جامعه ایرانی این روزها بسیار كوتاه شده است و حتی بر این پایه می‌توان از تعبیر پارادوكسی ایده‌آل‌های كاملاً معمولی بهره جست و بسیار طبیعی هم به نظر می‌رسد كه در این شرایط هرگونه تلاش برای افزایش كمی و كیفی سطح ایده‌آل‌ها با تمسخر در سطح نخبگی و عمومی مواجه شود. حتی در چنین شرایطی متخصصان مدیریت و برنامه‌ریزی و اهالی جامعه شناسی در بستر رئالیسم علمی ترجیح می‌دهند بطور مثال از این گزاره‌ها سود بجویند: «جامعه ایرانی امروز برای بقا در تقلاست و به همین دلیل هم توسعه به امر ثانوی تبدیل شده است» یا «دولت پزشكیان باید در مرحله اول برای دولت در سطح صفر تلاش كند و دولت توسعه خواه را در یك پروسه ۱۰ تا ۱۵ ساله جست‌وجو كند.» اما همه این پرسش‌های واقع‌گرایانه در بستری شكل می‌گیرد كه سلطه با عقل‌گرایی محض باشد و هرگونه تلاش برای گریز از این وضعیت در چهارچوب تخیل اجتماعی و ایده‌آل‌گرایی به مثابه پدیده‌های غیر واقعی منكوب شود. اما هم تخیل و هم ایده‌آل‌گرایی موتور محركه رهایی جامعه ایرانی (در سطح نخبگی یا در سطح عمومی) از چالش‌های امروز است.در واقع مبدأ مواجهه با ناترازی و ابرچالش‌ها در حوزه اقتصادی، شكاف‌ها و عدم اطمینان‌ها در حوزه اجتماعی و همچنین تصور ایران در موقعیت منهای تحریم در ابتدای امر نه از برنامه‌ریزی‌های عملیاتی كه از تغییر پارادایم فكری به‌دست می‌آید. در این شیفت پارادایم، صحنه مواجهه با چالش‌ها نه بر پایه رئالیسم بلكه بر اساس قرار دادن ایده‌آل‌ها در چشم‌انداز و منظر فكری به‌دست می‌آید و این شدنی نیست مگر به این نتیجه برسیم كه انسان صرفاً حیوانی ناطق نیست بلكه موجودی اهل تخیل است و بدون تخیل و تصویر نیز نه جهانی برای ما وجود خواهد داشت و نه ما به مثابه سوژه‌ای برای جهان. در آن هنگامه اسباب لازم برای اندیشیدن به ایرانی فراتر از وضع موجودش و چالش‌های سخت در حوزه زندگی روزمره و زیست اجتماعی و اقتصادی ممكن خواهد شد. 

در چنین بستر فكری و نظری مهم‌ترین رسالت هر مجموعه‌ای از جمله رسانه‌ها تمركز بر پروژه بازتولید و بازنمایی ایده‌آل‌های جامعه ایرانی و غلبه بر كلیشه‌های فكری موجود و نهراسیدن از برچسب زدن‌ها و تمسخرها از سوی جامعه نخبگی و همینطور حوزه عمومی است. ما استارت این پروژه را از سالنامه «ایران» زده‌ایم و دیگران را نیز دعوت می‌كنیم به مباحثه در این باره بپیوندند. ما به جد باور داریم صرفاً از درون چنین گفت‌و‌گویی، افق‌گشایی برای ایران و چالش‌های امروزش ممكن خواهد شد. 

ایران آنلاین
انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار