آدیوس یوسا، آدیوس رئیس بزرگ اینکا

فرهنگ

93955
string(794) "[{"name":"a","aspect":"16:9","width_small":"480","width_medium":"720","width_large":"960","_sy":"1","_sx":"1","_r":"0","_h":"360.00000000000006","_w":"640","_y":"4.34482758620687","_x":"0","source":"\/news\/photo\/1404\/01\/26\/b239c9a097d1d716ce32db57ce4ef4c2.jpg","_pr_css":"display: block; width: 160px; height: 107.25px; min-width: 0px !important; min-height: 0px !important; max-width: none !important; max-height: none !important; transform: translateY(-1.08621px);"},{"name":"b","aspect":"1:1","width_small":"480","width_medium":"720","width_large":"960","_sy":"","_sx":"","_r":"","_h":"","_w":"","_y":"","_x":"","source":""},{"name":"c","aspect":"16:6","width_small":"720","width_medium":"960","width_large":"1250","_sy":"","_sx":"","_r":"","_h":"","_w":"","_y":"","_x":"","source":""}]" آدیوس یوسا، آدیوس رئیس بزرگ اینکا

خبر مرگ ماریو بارگاس یوسا، پایان زندگی این نویسنده‌ی پرویی نبود بلکه رسما پایان یک دوره از ادبیات آمریکای لاتین بود که با عنوان «ادبیات بوم» یا «ادبیات شکوفایی» در جهان به شهرت رسیده بود.

ایران آنلاین: خبر مرگ ماریو بارگاس یوسا که توسط فرزندانش اعلام شد، صرفا اعلام پایان زندگی این نویسنده‌ی پرویی نبود بلکه رسما پایان یک دوره از ادبیات آمریکای لاتین بود که با عنوان «ادبیات بوم[۱]» یا «ادبیات شکوفایی» در جهان به شهرت رسیده بود.

به گزارش ایسنا، بارگاس یوسا آخرین نویسنده‌ی بازمانده‌ی این نسل طلایی از نویسندگان ادبیات آمریکای لاتین بود که ۸۹ بهار زندگی کرد و به دلیل التهاب ریه درگذشت. نویسنده‌ی کتاب «سور بز» در مقایسه با دیگر نویسندگان این جریان عمر طولانی‌تری داشت: گابریل گارسیا مارکز کلمبیایی (۸۷ سال)، خولیو کوتاسار آرژانتینی (۶۹ سال)، خوسه دونوسو شیلایی (۷۲ سال) و کارلوس فوئنتس مکزیکی (۸۳ سال) که همه قریب به اتفاق از سردمداران نویسندگان این نسل طلایی محسوب می‌شدند.

ادبیات موسوم به «شکوفایی» آمریکای لاتین در دهه‌ی ۶۰ قرن بیستم و همزمان با انقلاب کوبا و به قدرت رسیدن ریشوها در جزیره به شهرت رسید و رستاخیزی برای رمان شد؛ رمانی که در آن سال‌ها صحبت از مرگ آن بود. این گروه از نویسندگان آمریکای لاتین با ایجاد تغییر در فرم روایی و البته نگارش رمان‌های تجربی چنان آثار بدیعی خلق کردند که مخاطبان بسیاری در جهان را به حیرت واداشتند. این خلاقیت‌ها و نوآوری‌ها تا اواخر این دهه ادامه یافت و در پایان این دهه این نوع روایت‌ها با انتشار آثاری همچون «گفت‌وگو در کاتدرال» و «پرنده‌ی وقیح شب» به اوج خود رسید.

یوسا در زندگی خصوصی و عمومی

در این قریب به ۹ دهه، بارگاس یوسا فراز و نشیب‌های بسیاری در زندگی خصوصی و عمومی داشت که تا پایان عمر دست به گریبان آن‌ها بود: از ازدواج با بستگانش و مادرِ خواننده‌ی مشهور اسپانیایی گرفته تا مخالفت با انقلاب کوبا و ورود به گود انتخابات ریاست‌جمهوری و عضویت در فرهنگستان زبان و ادبیات فرانسه برای نویسنده‌ای که تمام عمرش یک اثر فرانسوی هم ننوشته بود. البته این نویسنده‌ی پرویی راز سر به مهری هم داشت: مشتی که حواله‌ی دوست عزیز و پدرخوانده‌ی پسرش گابریل گارسیا مارکز کرد. گارسیا مارکز علاقه‌ی فراوانی به بارگاس یوسا داشت و او را «رئیس بزرگ اینکا» خطاب می‌کرد. پس از این ماجرا، بارگاس یوسا چهار دهه‌ از بیان چرایی آن حادثه طفره رفت و این به رازی سر به مهر میان این دو نویسنده تبدیل شد.  

همچنین، او در کنار نویسندگی نمایشنامه‌های متعددی را منتشر کرد و ستون ثابتی در روزنامه‌ی «ال پائیس» اسپانیا داشت که بیش از سه دهه در آن قلم می‌زد و درباره‌ی موضوعات سیاسی و فرهنگی اظهار عقیده می‌کرد.  او از جمله نویسندگانی بود که پا به عرصه‌ی کارگردانی هم گذاشت و فیلم «سروان پانتوخا و خدمات ویژه» را با سرمایه‌گذاری کمپانی پارامونت به روی پرده برد.

نویسنده‌ای که مرگش هم سیاسی بود

از منظر سیاسی او نویسنده‌ای راست‌گرا و منتقد سرسخت حکومت‌های ایدئولوژیک بود که البته در پیام‌های تسلیتی که برایش صادر شد نیز چنین گزینش سیاسی به وضوح به چشم می‌خورد. دو رییس‌جمهور سابق و راست‌گرای کلمبیا، آلبارو اوریبه و ایوان دوک، در پیام‌های جداگانه او را «استاد» خطاب کردند و آثارش را میراثی برای آیندگان دانستند.

رئیس‌جمهور سابق اوروگوئه، لوئیس لاکایه پو، نیز در پیام تسلیتی گفت که این نویسنده‌ی پرویی «همیشه در زندگی با خودش صادق بود».

از سوی دیگر، رهبر اپوزیسیون ونزوئلا، ماریا کورینا ماچادو، بر «میراث قیاس‌ناپذیر» این نویسنده‌ی پرویی در دفاع از آزادی در آمریکای لاتین و جهان تاکید کرد.

نویسنده‌ای متعهد به ادبیات

شاید بارزترین ویژگی این نویسنده‌ی پرویی تعهد او به ادبیات بود که علاقه‌ی بسیاری به داستان و رمان داشت. واپسین رمان این نویسنده‌ی پرویی «سکوتم را به شما تقدیم می‌کنم» نام داشت که در سال ۲۰۲۳ منتشر شد و همزمان اعلام کرد که رمان نخواهد نوشت زیرا زمان کافی برای به پایان بردن آن را نخواهد داشت. شاید این تمایل نهان این نویسنده را آشکار کند زیرا دوست نداشت آثار ناتمامش را دیگران تکمیل و به نام او منتشر کنند؛ اتفاقی که برای گابریل گارسیا مارکز و کارلوس فوئنتس رخ داده بود.

از سوی دیگر او عاشق ادبیات بود و معتقد بود که ادبیات تاثیر عمیقی بر زندگی انسان‌ها در سال‌های اخیر داشته و نقش مهمی در شکستن سانسور و تحت فشار قرار دادن نظام‌های توتالیتر چپ ایفا کرده است.

میراث بارگاس یوسا برای ادبیات

عشق به ادبیات موجب شد تا این نویسنده‌ی پرویی جایزه‌ی دوسالانه‌ی بارگاس یوسا را در سال ۲۰۱۴ راه‌اندازی کند که تاکنون پنج دوره از آن برگزار شده است و قرار بود در نیمه‌ی نخست سال ۲۰۲۵ نیز شاهد ششمین دوره‌ی آن باشد.

مبلغ این جایزه‌ی ادبی ۱۰۰ هزار دلار است و به نویسنده‌ای اهدا می‌شود که توانسته باشد اثر درخوری در زبان اسپانیایی خلق کند.

هفته‌ی پایانی زندگی در کنار خانواده

هفته‌نامه‌ی اولا در گزارشی اعلام کرده است که نویسنده‌ی پرویی یک هفته‌ی پایانی زندگی خود را در پرو و در کنار همسرش، پاتریسیا، سه فرزندش و هفت نوه‌اش سپری کرده است. در طول این یک هفته سلامتی او  مدام رو به وخامت بود و عزیزانش که از این موضوع مطلع شده بودند به لیما سفر کردند تا در کنارش باشند.

بنا به گزارش این منبع اسپانیایی، در هفته‌های اخیر این نویسنده از نویسندگی و پیاده‌روی (دو عادت همیشگی) دور شده بود. روز ۲۸ مارس تولد ۸۹ سالگی خود را در کنار فرزندانش برگزار کرد و به گفته‌ی نزدیکانش، از این‌که در کنار خانواده‌اش به‌سر می‌برد بسیار خوشحال بود.

این منبع نوشته است: «بارگاس یوسا بی سروصدا از دنیا رفت و مجموعه‌ای جاودانه از کار و عشق خانواده‌ای را به جای گذاشت که تا آخر او را همراهی کرد. او مرد خوشبختی بود زیرا به نوعی جایگاه خود را در دنیا بازیافت. او همیشه می‌گفت مرگ چیزی است که به زندگی معنا می‌بخشد، به همین دلیل از مردن ابایی نداشت. او می خواست که مرگ او را در نوشتن یا سخنرانی غافلگیر کند، آرزویی که البته برآورده نشد».

وقتی یوسا شبیه پایان داستانش سوزانده می‌شود

خواست صریح نویسنده، سوزاندن پیکرش بود و خانواده‌اش به صورت خصوصی با او وداع کردند. شخصیت اصلی کتاب «بادها» نیز پس از یک روز تمام سرگردانی در شهر مادرید و انتقاد از مظاهر دنیای مدرنیته در پایان می‌میرد و بنا به خواسته‌اش سوزانده می‌شود.

«بی‌درنگ، یا شاید هم پس از انجام کاغذبازی‌های ناگزیر، جنازه‌ام را می‌سوزاندند. احتمالاً دیگر تا آن هنگام بدنم طعمۀ کرم‌ها شده باشد، اما آتش آن‌ها را نابود خواهد کرد. شدیداً احساس درد در سینه‌ام داشتم. بله، این یک نمایش دروغین نبود. پایان ماجرا بود. ترسی نداشتم، فقط درد می‌کشیدم. در چیزی چسبناک و کدر فرو می‌رفتم. به وضوح خواب نبود، بلکه طلیعۀ موت بود، خیرمقدم مرگ. تصور کردم ظرف چند دقیقه - ثانیه؟ -  به وجود خدا یا روحی که پس از زوال انرژی بدن - بدنی که قلبم در آن می‌تپد و خون در رگ‌های آن جریان دارد -  بقا پیدا کند پی خواهم برد. شاید هم در ادامه فقط سکوت، فراموشی و تجزیۀ آهستۀ اندام‌ها خواهد بود، تا زمانی که زبانه‌های آتش این تن کثیف و مرطوبِ در شُرف گندیدگی را از بین ببرند. هیچ‌کدام چندان مایۀ تسلی نشدند.» بادها، نشر افق 

مهدی سرائی که این متن را نوشته، مترجم آثاری همچون «مسند عقاب»، «روزگار سخت» و «ادبیات آتش است» از یوساست.


انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار فرهنگ