فوتبال ایران
17279
علی دایی و حسن یزدانی چقدر برای ما مهم هستند؟
دیروز سالگرد جهان پهلوان تختی بود. مردی که از دل تاریخ ورزش پاک نمیشود. آنقدر مردمداری کرد، آنقدر تواضع داشت، آنقدر معرفت و عشق به همنوع نشان داد که غبار سنگین زمان (آن هم 57 سال) نتواند او را از ذهن مردم دور کند.
تختی با وجود ظاهر فولادی، قلبی از شیشه داشت. وجود چهارشانه و تن رعنایش او را تختی نکرد. همه اینها، معجزه همان قلب مهربان بود. اینکه دلش برای همنوع میلرزید و برای درد همنوعش راحت اشک میریخت. چنین جنسی در بازار انسانیت مشتری دارد. مردم خریدار عشقش شدند تا امروز که تختی بشود قصه شب مادران برای کودکان.
تختی با وجود هزار راز پنهان مانده زندگیاش رفت. اما هستند کسانی که میتوانیم الگو بدانیم و بخوانیم.
حسن یزدانی یکی از آنهاست. تواضع این جوان نجیب میتواند مثال برای ورزشکاران ما شود. برای آنها که تمام احترامشان را بر سر یک صفر در قراردادشان میبازند. ما برای آنکه یزدانی بزرگ بماند و جاودانه تاریخ شود چه کردهایم؟ مگر مردم ایران، تختی را برای بردهای روی تشک و مدالهایش دوست داشتند؟ اگر این گونه بود چرا در آخرین میدان (که هم به احمد آییک باخت و هم به الکساندر مدوید)، استقبال مردم از همیشه باشکوهتر شد؟
مردم تختی را برای منش و سلوک و رفتارش دوست داشتند و با حسن یزدانی نیز این گونهاند.
اما ما برای برجسته شدن وجهه اجتماعی حسن یزدانی چه کردیم؟ تقریباً هیچ!
ما همچنان اصرار داریم حسن یزدانی را یک کشتیگیر بدانیم نه یک چهره اجتماعی مقبول. همچنان تأکید داریم روی تعداد مدالهای حسن مانور دهیم، در حالی که مردم با این بخش از قصه کاری ندارند.
با علی دایی هم این گونه رفتار میکنیم. دایی این روزها نه سرمربی یک تیم معروف است نه رئیس فدراسیون فوتبال اما برای مردم مهم و محبوب است. ما نمیتوانیم مقابل این محبوبیت بایستیم که اگر نادان باشیم و در برابر محبت مردم بایستیم نابود میشویم.
متأسفانه تدبیری که در دنیا برای چهره شدن ورزشکاران محبوب وجود دارد تا آنها را به سمت فعالیتهای اجتماعی هدایت کند، در ایران نداریم. همه را رها میکنیم تا خودشان مسیری برای خود پیدا کنند.
انتهای پیام/
تختی با وجود ظاهر فولادی، قلبی از شیشه داشت. وجود چهارشانه و تن رعنایش او را تختی نکرد. همه اینها، معجزه همان قلب مهربان بود. اینکه دلش برای همنوع میلرزید و برای درد همنوعش راحت اشک میریخت. چنین جنسی در بازار انسانیت مشتری دارد. مردم خریدار عشقش شدند تا امروز که تختی بشود قصه شب مادران برای کودکان.
تختی با وجود هزار راز پنهان مانده زندگیاش رفت. اما هستند کسانی که میتوانیم الگو بدانیم و بخوانیم.
حسن یزدانی یکی از آنهاست. تواضع این جوان نجیب میتواند مثال برای ورزشکاران ما شود. برای آنها که تمام احترامشان را بر سر یک صفر در قراردادشان میبازند. ما برای آنکه یزدانی بزرگ بماند و جاودانه تاریخ شود چه کردهایم؟ مگر مردم ایران، تختی را برای بردهای روی تشک و مدالهایش دوست داشتند؟ اگر این گونه بود چرا در آخرین میدان (که هم به احمد آییک باخت و هم به الکساندر مدوید)، استقبال مردم از همیشه باشکوهتر شد؟
مردم تختی را برای منش و سلوک و رفتارش دوست داشتند و با حسن یزدانی نیز این گونهاند.
اما ما برای برجسته شدن وجهه اجتماعی حسن یزدانی چه کردیم؟ تقریباً هیچ!
ما همچنان اصرار داریم حسن یزدانی را یک کشتیگیر بدانیم نه یک چهره اجتماعی مقبول. همچنان تأکید داریم روی تعداد مدالهای حسن مانور دهیم، در حالی که مردم با این بخش از قصه کاری ندارند.
با علی دایی هم این گونه رفتار میکنیم. دایی این روزها نه سرمربی یک تیم معروف است نه رئیس فدراسیون فوتبال اما برای مردم مهم و محبوب است. ما نمیتوانیم مقابل این محبوبیت بایستیم که اگر نادان باشیم و در برابر محبت مردم بایستیم نابود میشویم.
متأسفانه تدبیری که در دنیا برای چهره شدن ورزشکاران محبوب وجود دارد تا آنها را به سمت فعالیتهای اجتماعی هدایت کند، در ایران نداریم. همه را رها میکنیم تا خودشان مسیری برای خود پیدا کنند.
انتهای پیام/