منهای فوتبال
25741
ایران ورزشی و امیدبخشی به جوانان
جمشید جمیدی/خبرنگار و دبیر سرویس سابق ایران ورزشی: حدود ۳۰سال پیش که برای گفتوگو در زمینه همکاری به مؤسسه در حال تأسیس ایران آمده بودم، نوشتهای در راهروی ساختمان واقع در خیابان خرمشهر عزیز سخت توجه مرا جلب کرد؛ متنی با عنوان «ایران من». چند دقیقه ایستادم و چند بار ایرانمن را مرور کردم. عجب متن گیرایی بود که خواندن آن نوشته زیبا غرور ملی تا حدودی فرو خفته را در هر آدمی صیقل میداد. نمیدانم هنوز هم ایران من زینتبخش ورود به مؤسسه ایران هست یا مشمول مرور زمان شده و غبار فراموشی گرفته است. با پیشقدمی سرکار خانم جعفری از ایرنا که گویا طرف مذاکره برای جمع کردن نیروهای تحریریه بود ابتدا با مرحوم الهامی در شورای سردبیری دیدار داشتیم و دو، سه ماه پیش از آغاز، تمرین و ممارست میکردیم تا نمونهها و لیاتها را سبک و سنگین کنیم. هدف نگاهی نو توأم با امیدسازی در ورزش کشور بود. سالی به همین منوال گذشت تا با پافشاری همکاران وابسته به ایران از جمله رضا میرزاییان زمینه نشر ایران ورزشی فراهم شد. در آن روزگار، جامعه ورزش ایران بشدت نیازمند یک روزنامه مستقل و ملی ورزشی بود.
زندهیادان وصال روحانی و استاد پرویز زاهدی و بزرگوارانی چون فریدون شیبانی، صدرالدین کاظمی، خسرو والیزاده و... گرد هم آمدیم و هر یک شرح وظایفی معلوم و مشخص داشتیم. من هم علاوه بر نوشتن والیبال سمت دبیر تحریریه را هم بر عهده گر فته بودم. آن موقع هم نوعی تضاد بین نویسندگان، مدیر مسئول و سردبیر وقت ایران ورزشی وجود داشت. دکتر کردی اعتقاد داشت باید بیشتر به افرادی مانند محمد مایلی کهن که متخلق به آداب اسلامی و اجتماعی بودند بها داد و بشدت مخالف چهرههایی بود که بویژه در فوتبال مسبوق به سابقه بودند و ما هم دنبال تیراژ و جا باز کردن بین مخاطبان بودیم و او در صدد جایگزین ساختن الگو و مدلهای مقبول طیفی خاص. با این همه گفتوگو میکردیم و تعامل داشتیم. بر سر دو راهی رقابت با خبر ورزشی نوپا و روشی که مدیر مسئول میپسندید تلاش کردیم و سالها به این منوال و به قول معروف کجدار و مریز پیش رفتیم تا اینکه آقایی از دفتر رئیسجمهور وقت قدم رنجه کردند و گفتند که از ورزش فقط استقلال و پرسپولیس را میشناسد و تمایلی به ادامه کار ایران ورزشی ندارند که منجر به اجاره دادن این نشریه شد.
امثال نگارنده کمکم فاصله خود را با نشریه زیبای ایران ورزشی بیشتر کردیم، با این همه خاطرات زیادی از انتشار ایران ورزشی در ذهن و دل داریم. روزی که به خاطر تصویر حضور تماشاگران زن بدون حجاب در یک مسابقه هندبال خارجی تهدید شدیم و روزی که رسول خادم برای طلای المپیک پنجه در پنجه یلان انداخته بود و گفتوگو با والده مکرمه او از مشهد که برای موفقیت پهلوانش به حرم رفته بود تا نذر هزار صلوات را ادا کند؛ همه و همه یادگاریهای ماندگاری هستند که در تاریخ مطبوعات ورزشی باقی میمانند.
سرانجام اینکه در ایران ورزشی بیشترین تلاش در استفاده از واژهها و کلمات فارسی بود و نیز احیای صلابت از دست رفته خبرنگارانی که با افول دو نشریه قدیمی و پیشکسوت و ظهور نشریات ژنریک و بیهویت که بدجوری ریشه دوانده بودند. آن نشریات اکنون نیستند ولی ایرانورزشی در پرتو آشناییها و خلاقیت نسل جوانتر مانده است. تا ریشه در آب، امید ثمری هست!
حالا نسل جوانی در ایران ورزشی قلممیزنند و موفق باشند ولی فراموش نکنند که وظیفه آنها پیش از هر نقد و نظر پاشیدن بذر امیدواری بین جوانان کشور است که مهد دلیران نام گرفته است.
انتهای پیام/