از قاب تا قلب؛ سفری صمیمی در خانه ما، ایران

هنر

100245
از قاب تا قلب؛ سفری صمیمی در خانه ما، ایران

طی سالیان متمادی، برنامه‌های فراوانی با هدف معرفی جاذبه‌های گردشگری ایران و نمایش فرهنگ، آداب و رسوم و سبک زندگی اقوام مختلف کشور، تولید و پخش شده‌اند. مستند «باد صبا» ساخته آلبرت لاموریس- فیلمساز فرانسوی نامدار و برنده جایزه اسکار- مجموعه مستند «ایران» به کارگردانی استاد حمید مجتهدی و همچنین «خشت بهشت» اثر رامین حیدری فاروقی، نمونه‌های درخشانی هستند که هر کدام به زیبایی کوشیده‌اند بخش‌هایی از این خاک پُرمهر را به تصویر بکشند.

ایران آنلاین: در اواخر دهه ۸۰، جوانی گندم‌گون و لاغر اندام که اشتیاق به سفرهای دور و دراز و طبیعت‌گردی در وجناتش مشخص بود، با مستند «ایرانگرد»، میهمان خانه‌های میلیون‌ها ایرانی شد. جواد قارایی از همان آغاز، با روایتی زیبا و تاثیرگذار از مکان‌های بکر و یا کمتر دیده شده ایران عزیز و ثبت لحظات و تصاویری ماندگار، مخاطبان را در این سفر پر ماجرا با خود همراه کرد. او این روند موفق را در فصل‌های بعدی «ایرانگرد» نیز به خوبی ادامه داد.

در ایستگاه ششم، «ایرانگرد» با قدرت به پیش می‌تازد. از ابتدا، روایت سینمایی و جذاب مستند در ترکیب با تصاویر کارت‌پستالی و ناب از اقصی نقاط ایران، چشم‌ها را میخکوب اثر می‌کند. در آثار مستند، به علت ماهیت آن‌ها، گاهی توجه کافی به ترکیب‌بندی تصویر و یا حرکت حساب‌شده دوربین نمی‌شود؛ اما «ایرانگرد» با دقت فراوان این اصول را رعایت می‌کند. حاصل این دقت، ارائه نماهایی چشم‌نواز و دیدنی است که لذت تماشای مستند را دوچندان می‌کند.

مهم‌ترین عاملی که «ایرانگرد» را از آثار مشابه متمایز می‌سازد، وجود روح ایرانی در جای جای اثر است. بازتاب این روح ایرانی در شیوه روایت مستند نیز قابل ملاحظه است. در حقیقت، «ایرانگرد» روایت یک بیگانه از ایران یا صرفا نمایش مناظر تماشایی کشور نیست. «ایرانگرد» مسافرتی به جاهای مختلف و گاه فراموش‌شده این خاک پهناور است که از نگاه یک ایرانی عاشق، متعهد و صاف و ساده توصیف می‌شود. این نگاه ایرانی هم در بخش فنی و هم در تعامل با افراد نمایان است. در بخش تکنیکی، دوربین «ایرانگرد» همواره در زوایایی هم تراز با چشم روستاییان یا قبایل عشایری قرار می‌گیرد و با نگاهی آکنده از احترام به مردم می‌نگرد. این احترام در خانه‌های افراد نیز به روشنی دیده می‌شود و دوربین با نگاهی ملاحظه‌گر و آگاه به فرهنگ ایرانی، با احتیاط وارد فضاهای شخصی می‌شود و بی‌جهت سرک نمی‌کشد. قارایی با احترام و صمیمیت با مردم با صفای هر منطقه برخورد می‌کند. میهمان‌نوازی ایرانیان نیز که زبانزد خاص و عام است، در تمام طول مستند حضوری پررنگ دارد؛ مردم با لهجه‌ها و گویش‌های گوناگون و چهره‌هایی گشاده‌رو و مهربان از «ایرانگرد» استقبال می‌کنند.

متن قوی و پر کشش از دیگر مواردی است که به جذابیت «ایرانگرد» می‌افزاید. این گفتارمتن (narration) علاوه بر اینکه مخاطب را با مردم آن خطه و سبک زندگی‌شان آشنا می‌کند، با روایتی دل‌نشین و بی‌ریا، به نوعی هم‌ذات‌پنداری او را نیز بر می‌انگیزد به گونه‌ای که خود را دوشادوش «ایرانگرد» احساس کرده و علاقه‌مند می‌شود تا هر چه بیشتر کشور خود را بشناسد.

مستند «ایرانگرد» در دو حوزه دیگر نیز تاثیر مثبت و شگرفی از خود بر جای می‌گذارد. نخست اینکه این مجموعه برای گردشگران خارجی که معمولا تحت تاثیر رسانه‌ها، نگرش بدی نسبت به ایران دارند، همچون دفترچه راهنمایی است که می‌تواند با شناساندن جذابیت‌های جغرافیایی و فرهنگ غنی ایرانی به آن‌ها، خیل عظیمی را روانه کشور کرده و بدین ترتیب، به ارزآوری کمک کند. از طرفی، «ایرانگرد» پدیده مهاجرت معکوس را نیز قوت می‌بخشد و با نمایش زندگی شیرین روستایی و نیروی بالقوه‌ای که در این مناطق برای رشد و پیشرفت وجود دارد، تا حدودی باعث کاسته شدن از جمعیت کلان‌شهرها و رونق کسب و کار روستایی می‌شود.

«ایرانگرد» که در فصل ششم به اوج کمال و پختگی رسیده، از پس انجام رسالت خود یعنی ارائه تصویری حقیقی از طبیعت و مردم این آب و خاک به درستی برمی‌آید و از آنجا که این کار را نه برای تولید برنامه‌ای سفارشی بلکه از سر دغدعه‌مندی و عشقی سرشار به ایران انجام می‌دهد، علاوه بر اینکه تماشاچیان را یک گام به شناخت موطن خود نزدیک‌تر می‌کند، ناچار بر دل‌هایشان هم می‌نشیند. ایران، خانه همه ما ایرانیان است. خانه‌ای که احتمالا تنها به تماشای چند اتاقش بسنده کرده باشیم. «ایرانگرد»، همان دست گرم دوستی است که ما را همراه خود می‌برد و با بخش‌های دیگر این خانه و ساکنانش آشنا می‌کند تا قدر آن را بدانیم و به هویت ایرانی خود ببالیم.

حمیدرضا بهمرد کارشناس رسانه


انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار هنر