درباره طراحی لباس و دکور در سریال تاسیان

حظ بصری و لذت نوستالژیک

هنر

100395
حظ بصری و لذت نوستالژیک

بدون شک از مؤلفه‌های هر سریال تاریخی، فضاسازی و بازنمایی بصری آن دوران است که در شمایل پوشش‌ها و استایل پرسوناژها از یک سو و طراحی صحنه و دکور و بازسازی مکانی متناسب با آن دوره تاریخی صورت‌بندی می‌شود. گاهی این برهه تاریخی آن‌قدر به گذشته دور تعلق دارد که باید به سراغ سوله یا شهرکی سینمایی رفت یا آن را ساخت.

ایران آنلاین: گرچه سرعت تحولات اجتماعی و تکنولوژیک آن‌قدر زیاد است که برای ساخت فیلم یا سریالی مثلاً در دهه ۶۰ یا ۷۰ هم شاید نیاز به ساخت شهرک یا فضای استودیویی باشد. از این حیث قطعاً ساخت سریال «تاسیان» که قصه آن در دهه پنجاه می‌گذرد کار ساده‌ای نبود.

بویژه اینکه منطق درام هم ایجاب می‌کند تا فضاسازی در خدمت قصه باشد و با روح داستان گره بخورد. به عبارتی دیگر فضا در این سریال به نوعی به کاراکتر بدل می‌شود تا سویه‌های دراماتیک و رئالیسم تاریخی درون آن کارآمدتر شود. شاید به نظر برسد طراحی لباس و دکور و صحنه در «تاسیان» کمی شیک‌تر از واقعیت تاریخی آن دوره باشد و مثلاً با نگاهی فانتزی و سانتی مانتال پردازش شده است اما واقعیت این است که آن دوره جامعه ایرانی دست کم در تهران و در میان طبقه فرادست در حال تجربه مدرنیسم و پوست‌اندازی مدرن بود که رد و نشان آن در شخصیت‌های قصه لزوماً سویه زیبایی شناختی ندارد بلکه منطق جامعه شناختی دارد و روایتگر مظاهر مدرنیسم در سبک زندگی است.

با اینکه منطق دراماتیک هم ایجاب می‌کند تا از زیبایی‌شناسی بصری برای رنگ‌آمیزی جذاب فضا و صحنه بهره ببریم و امکانی برای حظ بصری مخاطب فراهم کنیم. بخشی از این فضاسازی البته به بازنمایی فضای شهری برمی گردد که با توجه به گذشت نزدیک به نیم قرن فاصله از زمان تاریخی قصه، به نظر می‌رسد که سریال توانسته تا حدود زیادی به فضاسازی باورمند برسد و حتی حس نوستالژیک مخاطب را برانگیزد. در این میان البته برخی المان‌ها خیلی امروزی‌تر از زمان تاریخی قصه به نظر می‌رسد مثلاً مبلمان و دیزاین خانه جمشید دست کم در برخی میزانسن‌ها انگار فراتر از زمانه خود است و به دوران معاصرتری شباهت دارد. اما در کلیت اثر که نگاه می‌اندازیم آنچه می‌بینیم بیشتر سنخیت تاریخی با زیبایی‌شناسی اثر است.

در «تاسیان» به دلیل حضور طبقات اجتماعی گوناگون، تنوع در طراحی لباس و سبک زندگی را هم در کنار هم می‌بینیم. مثلاً می‌توان نوع لباس پوشیدن پانته آ پناهی‌ها را  با نوع لباس نسرین نصرتی سنجید تا تمایز طبقاتی را در تفاوت پوشش و سبک زندگی آنها درک کرد. تمایزی که هم منطق جامعه شناختی دارد و هم کارکرد زیبایی شناسی. یا مثلاً لباس شیرین یا مریم که دختران جوان امروزی و دانشگاهی هستند و به اصطلاح وجاهتی روشنفکرانه دارند متناسب با همین مؤلفه‌ها طراحی شده است.

علاقه شیرین به هنر و نقاشی در انتخاب رنگی که برای لباس‌هایی که می‌پوشد هویداست. استفاده از ترندهای پرطرفدار آن روزها که شامل؛ کت با قدی تا خط کمر، دامن، کلاه، روسری‌های کوچک، یقه‌های بزرگ و برگردان، ابروهای مرتب شده و کفش‌های پاشنه‌دار در استایل شیرین دیده شده که فضایی از روزهای دهه ۵۰ را به‌درستی نشان می‌دهد. موهای کوتاه و آراسته، پالت رنگ‌های روشن و اکسسوری‌های زینتی مانند مروارید و ساعت‌های کلاسیک، همگی نشان‌دهنده طبقه اجتماعی اما درعین‌حال همراه با روحیه لطیف او هستند. یا مثلاً کلاه چه گوارایی مریم(نازنین بیاتی) هم به نوعی نشانه شناسی بصری برای گرایش‌های سیاسی اوست.

ازطرفی یکی از نکات قابل‌توجه در این کارکتر، موهای آراسته و مجعد به‌همراه آرایش غلیظ‌‌‌ و رژ قرمز است که الهام گرفته شده از استایل سلبریتی‌های مشهور هالیوود ازجمله، الیزابت تیلور و مرلین مونرو است. درواقع الهام از ستارگان معروف یکی از پرطرفدارترین ترندها در دهه ۴۰ و ۵۰ بوده که در این شخصیت به‌خوبی قابل مشاهده است. یا نوع پوشش سعید(صابر ابر) به عنوان مأمور ساواک مبتنی بر المان‌هایی است که شمایل سازمانی این نهاد امنیتی را بازنمایی می‌کند. کت و شلوار مشکی رنگ، نشان از جدیت درکنار قدرت این شخصیت است که همراه با کراوات‌های رنگارنگ، خط ریش پهن، سبیل، موهای مجعد، تبعیت از ترندهای دهه ۵۰ را نیز به تصویر می‌کشد.

از طرفی استفاده از عینک‌ طبی و آفتابی در زمان حضور در جامعه و انجام مأموریت، جزئیاتی است که برای این کاراکتر در نظر گرفته شده تا نفوذ و دقت او را به مخاطب انتقال دهد. امیر (هوتن شکیبا)هم واجد دو شمایل پوششی در دو موقعیت متفاوت است؛ جوان عاشق پیشه و مأمور ساواک. امیر که در قشر متوسط جامعه پرورش یافته، در ابتدای داستان با لباس‌هایی مد روز اما تکراری دیده شده که سوییشرت، تی‌شرت و شلوار‌ راسته با پالت رنگ‌های پایه، آیتم‌های اصلی پوشش او بودند. اما با ادامه روند قصه و آشنایی اتفاقی با شیرین، زمانی که عشق بر منطق او چیره گشته، او دست به اقداماتی زده که نه‌تنها تأثیری مستقیم بر پوشش او داشته، بلکه روند قصه را نیز متحول می‌کند.

فارغ از طراحی لباس، فضاسازی‌های شهری در سریال هم چشم‌نواز است و فارغ از نوع رنگ آمیزی و قاب بندی‌های بصری، نشانه‌هایی از اشیا و اکسسوارهایی که مربوط به دهه ۵۰ است به خوبی در صحنه گنجانده شده که البته می‌توانست بیشتر از اینها باشد. با اینکه حجم بیشتر طراحی صحنه و لباس مربوط به طبقه متوسط و بالای جامعه است همچنان‌که اماکن شهری و فضای خیابانی هم متأثر از سبک زندگی این طبقات است و کمتر نشانی از طبقات فرودست و سطح و سبک زندگی‌شان در آن می‌بینیم. در نهایت اما با وجود برخی کاستی‌ها و ضعف‌ها، سریال تاسیان در ترسیم و فضاسازی دهه ۵۰ موفق است و یکی از امتیازات آن را باید در این سویه سریال جست‌و‌جو کرد.


انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار هنر