گزارش «ایران» از مراکز «شوق زندگی» سازمان بهزیستی؛
اینجا کودکی دادگاهی نمیشود
جامعه
101161

مدتها قبل، دیدن بچههایی که رویاهای کودکانهشان را با پارچهای روی شیشه ماشینها میکشند یا دستههای گل و بستههای دستمال را با التماس به مردم عرضه میکنند از صحنههای عادی در شهر بود، اما بعد از اجرای طرح ساماندهی کودکان کار، حالا چنین تصاویری کمتر به چشم میخورد.
سمیه افشین فر - خبرنگار: مدتها قبل، دیدن بچههایی که رویاهای کودکانهشان را با پارچهای روی شیشه ماشینها میکشند یا دستههای گل و بستههای دستمال را با التماس به مردم عرضه میکنند از صحنههای عادی در شهر بود، اما بعد از اجرای طرح ساماندهی کودکان کار که با همکاری سازمان بهزیستی، شهرداری، ادارهکل امور اتباع، سازمان ثبت احوال و چند دستگاه دیگر اجرا میشود، حالا چنین تصاویری کمتر به چشم میخورد.
در بحث ساماندهی کودکان کار و خیابان، سازمان بهزیستی همیشه یکی از ارکان ثابت بوده است، مددکاران اجتماعی این سازمان برای اینکه کودک خیابان، با قاضی و دادگاه و مأمور مواجه نشود با همکاری مسئولان قضایی و دغدغهمندان حوزه کودک، به ایجاد مراکز «شوق زندگی» اقدام کردهاند. اولین مجتمع شوق زندگی کشور، سال ۱۳۹۹ و در شهر مشهد با هدف توانمندسازی و پیشگیری از آسیبهای اجتماعی افتتاح شد، بعد از آن مجتمعی تحت عنوان مجتمع شوق زندگی امور حسبی شیرخوارگاه آمنه افتتاح میشود که کار مشترکی با محوریت دادسراست، یعنی تکالیفی که بر عهده سازمان بهزیستی است با هماهنگی دادسرا از سایر دستگاهها مطالبه میشود تا پای هیچ کودکی به محاکم قضایی باز نشود، این مراکز حمایتی و قضایی در حقیقت بستر جدیدی برای آموزش و حمایتهای اجتماعی از کودکان بدسرپرست و بیسرپرست هستند تا مسیر شکوفایی این کودکان هموارتر و چهره شهر نیز زیباتر شود.
بهمنماه سال گذشته «پردیس توانمندسازی و مجتمع شوق زندگی بعثت تهران» برای رسیدگی جدی، همهجانبه و سریعتر به وضعیت کودکان کار در خیابانهای تهران به بهرهبرداری رسید. در مرکز شوق زندگی بعثت با الیاس ۱۶ ساله همکلام میشوم که با چهرهای آفتابسوخته در کلاس موسیقی در کنار سازهای مختلف تمرین تنبک میکند. او تا کلاس سوم بیشتر درس نخوانده است، یعنی دوست داشته بخواند اما مجبور بوده کار کند. از همان بچههایی است که سر یک چهارراه سازی در دست دارد. اهل یکی از استانهای جنوبی است.دو هفتهای است که او را به این مرکز آوردهاند و حالا منتظر است روزها بگذرند و تکلیفش زودتر مشخص شود. تنبک را به دست میگیرد و میزند، ریتم تنبکاش هم غم دارد، از آرزوهایش برای آینده میپرسم، میخواهد خلبان شود، دستانش ضربه میزنند و ذهناش در آسمان رویاهایش به پرواز در میآید، حالا او از من میپرسد «به نظرت خلبانی به من میاد؟»
قدمی آنورتر، پسری با لبخندی که بر لب دارد مرا به سمتش میکشد، امیرمهدی ۱۴ ساله است تا همین ۲۵ روز قبل پشت چراغ قرمز گل میفروخته و روزی ۸۰۰ هزار تومان درآمد داشته است تا بتواند شکم ۵ خواهر و برادرش را سیر کند، از اینجا بودن راضی است چون «خوش میگذرد». اگر در خیابان باید برای نان تلاش میکرد اینجا نانی هست و مهمتر از نان، بازی هم هست. بازی، رویای بیشتر این کودکان است که فرصت چندانی برای کودکی نداشتهاند. او میخواهد دکتر شود برای همین در کلاس ششم درس میخواند و درسش هم خوب است. صحبتهایمان که گل میاندازد، ته ته دلش میخواهد به خانه و خیابان برگردد انگار از اینکه بقیه خواهر و برادرهایش در این شادی و بازی با او سهیم نیستند ناراحت است. اما روایت زندگی نور که ۱۵ روزی میشود به این مرکز آمده قدری متفاوتتر است، او چندان از مرکز خوشش نیامده، چون «از کار و زندگی افتادهام». نور از همان کودکانی است که شاید بارها در خیابان جلوی راهمان را گرفتهاند تا از آنها دستمال بخریم، میگوید: «روزی یک میلیون تومان درآمد داشتم ما ۷ برادر و ۲ خواهر هستیم، باید شکم آنها را سیر کنم.» مثل بیشتر بچهها دوست دارد دکتر شود، نقاشی میکشد اما سیاه و سفید.
جاسم هم تا کلاس سوم بیشتر درس نخوانده، او میگوید: «قبل از اینجا در خیابان ساز میزدم. دوست دارم برگردم به خیابان و ساز بزنم.» او اینجا هم ساز میزند اما انگار آهنگ ساز خیابان را بیشتر دوست دارد چون «مردم به من پول میدهند اینجا باید همین طوری ساز بزنم!» اینجا تعداد کودکان اتباع کم نیست، همراه سایر کودکان در کلاسها شرکت میکنند، یاسر ۱۲ ساله همراه عمویش به ایران آمده است و به مدرسه نمیرود. خانوادهاش در افغانستان هستند. نقاشی هم که کشیده پرچم کشورش است «آمدم تا کار کنم». بسیاری از این کودکان که کودکی نکرده بزرگ شدهاند در صحبتهایشان یا دوست دارند به خیابان برگردند یا بعد از تمام شدن مدت قرنطینه میخواهند در کارگاهی مشغول پادویی شوند.
کودک کار با ۱۰۰ هزار فالوور
هدف این مجتمع جمعآوری کودکان از خیابان است. سروش قبادی، سرپرست مجتمع شوق زندگی بعثت، با بیان اینکه اولین کار ما شناسایی کودک است، میگوید: «جامعه هدف ما کودکان خیابان زیر ۱۸ سال و در موقعیت آسیب است. بعد از گشتهایی که به همراه مددکاران اجتماعی و مأمور فراجا انجام میدهیم، فرآیند جذب این کودکان انجام میشود. کودکی که جذب میشود یا اتباع است یا ایرانی، مددکاران به وسیله دستگاه عنبیه اطلاعات بچه را شناسایی میکنند. هویت بچه مشخص میشود، اطلاعات اولیه ثبت و بچهها تفکیک میشوند. اگر خانواده داشته باشند مددکاران آنها را وارد چرخه حمایتی میکنند و اگر اتباع باشند به اداره اتباع اعلام میشود.»
او در مورد فعالیتهای مرکز شوق زندگی میگوید: «دستگاههای متولی همه پای کار آمدهاند؛ حمایتهای دادستانی، شهرداری و فراجا را در اینجا داریم و همه وظایف سازمانی خود را انجام میدهند و یک کار تیمی انجام میشود.» او در پاسخ به این سؤال که کودک اگر خانوادهای نداشته باشد چه اقدامی برای او انجام میشود، میگوید: «در مراکز نگهداری ۷ تا ۱۸ سال آنها را نگهداری میکنیم و اگر تشخیص دادیم باید به خانواده تحویل داده شوند آنها را در کلاسهای توانمندسازی مورد آموزش قرار میدهیم.»
قبادی در مورد کودکانی که اسیر باندهای استفاده از کودکان برای کار شدهاند نیز میگوید: «کودکانی که اسیر باندها میشوند، معمولاً اتباع زیر ۱۸ سال هستند، بیشتر آنها زبالهگرد هستند یا در کارهایی که از نظر ما خطرناک است وارد شدهاند؛ یعنی این کودکان بیشتر به دست همین باندها وارد میشوند و آنها کودک را مثلاً در سایت زباله قرار میدهند. ما آنها را شناسایی میکنیم و به اداره اتباع ارجاع میدهیم. گاهی با موارد عجیبی هم مواجه میشویم؛ مثلاً موردی بود که کودک کار خیابانی، صفحهای با ۱۰۰ هزار دنبالکننده در فضای مجازی داشت. او را از خیابان جذب کردیم و بعد از بررسیها متوجه شدیم فردی پشت پرده از او سوءاستفاده میکند. پرونده قضایی تشکیل شد و پیگیریهای قانونی انجام گرفت.» مدیر مرکز شوق زندگی بعثت درباره اینکه بسیاری از این بچهها دوست دارند به خیابان برگردند و اگر بچهها دوباره به مرکز برگردند چه اقدامی برای آنها انجام میشود؟ میگوید: «طبق دستور قضایی اگر کودک ایرانی باشد و دوباره جذب شود سازمان بهزیستی میتواند سلب حضانت بچه را از والدینش بگیرد. ما او را در اختیار دادیار قرار میدهیم و روند قضایی طی میشود.»
قبادی یکی از چالشهای جدی در مسیر ساماندهی این کودکان را مداخله ناآگاهانه برخی شهروندان میداند: «وقتی برای جذب کودک میرویم، برخی مردم که از واقعیت زندگی این بچهها خبر ندارند با ما برخورد میکنند و میپرسند چرا کودک را میبرید؟ در حالیکه ممکن است همین کودک در پاتوق شوش بخوابد، بدون سرپرست باشد، یا از او برای جابهجایی مواد استفاده شود. ما داریم او را از موقعیت آسیب درمیآوریم، اما گاهی با داد و فریاد روبهرو میشویم.» ساماندهی کودکان کار بدون همکاری نیروی انتظامی مقدور نبوده است؛ سرهنگ انتظامی میرمهدی هاشمی مسئول انتظامی ساماندهی کودکان کار در مرکز شوق زندگی بعثت، آموزش برخورد با کودکان را یکی از اصول اولیه کار در این حوزه عنوان میکند و با تأکید بر اینکه در مواجهه با کودک به هیچ عنوان از کلمات بازداشت و دستگیری استفاده نمیشود، میگوید: «تمام اقدامات ما با کمک مددکاران بهزیستی بدون هیچ تنشی انجام میشود.» او در پاسخ به این سؤال که چه قدر در راستای کم شدن آسیبهای این کودکان تلاش میکنید، میگوید: «برای اینکه هر جرم و بزهای را کمتر کنیم، آموزش لازم است، در مدت قرنطینه صحبتهای بسیاری در مورد بزه، جرم و باندها و گروههای خطرناک انجام میشود که تأثیر زیادی بر کودکان دارد.»
ساماندهی با مدل دوستدار کودک
علیرضا محمدی، معاون سلامت اجتماعی سازمان بهزیستی استان تهران میگوید: «ما معتقدیم کودکی که در خیابان و سر چهارراهها حضور دارد معلول هزاران علتی است که در جامعه وجود دارد. بنابراین به این نتیجه رسیدهایم که به جای برخورد با کودک در خیابان، باید او را مورد حمایت قرار دهیم و به مراکز توانمندسازی هدایت کنیم.» خانوادهمحوری یکی از رویکردهای مورد تأکید سازمان بهزیستی کشور است. معاون سلامت اجتماعی سازمان بهزیستی در اینباره میگوید: «مددکاران اجتماعی به دنبال شناسایی خانواده کودک هستند و در صورتی که خانواده شناسایی شود، کودک به خانواده تحویل داده میشود.همچنین از والدین تعهد گرفته میشود که کودک دیگر در موقعیت کار یا خیابان قرار نگیرد. در صورت نیازمندی یا وجود مشکلات معیشتی، خانواده وارد فرآیند حمایتی بهزیستی و کمیته امداد امام خمینی(ره) خواهد شد.» محمدی با اشاره به ساماندهی ۴ هزار کودک کار در موقعیت خیابان، تأکید میکند: «۸۵ درصد این کودکان را اتباع تشکیل میدهند.» بهگفته او، اتباع دارای اقامت قانونی، همانند شهروندان ایرانی ساماندهی شده و خدمات حمایتی دریافت میکنند و ساماندهی اتباع غیرقانونی نیز از طریق ادارهکل امور اتباع پیگیری و انجام میشود.
راه میانبر شوق زندگی
«شوق زندگی» الگویی نوین در ارائه خدمات جامع به کودکان در وضعیت بحرانی با هدف شناسایی و کاهش آسیبهای اجتماعی است. در استان تهران دو مرکز شوق زندگی قرار دارد، یکی شوق زندگی در شیرخوارگاه آمنه که امور حسبی مربوط به کودکان و نوجوانان را بر عهده دارد و یکی مرکز شوق زندگی بعثت که در حوزه کودکان کار فعالیت میکند. امور حسبی مرتبط با کودکان و نوجوانان به اموری میگویند که نیاز به رسیدگی و تصمیمگیری قضایی دارند، اما به دلیل عدم وجود دعوا یا اختلاف، از طریق رسیدگی در قالب امور حسبی انجام میشود. اموری از قبیل معرفی قیم، تغییر حضانت، تغییر سرپرستی، اجازه ازدواج و اشتغال به کار، سپردن به خانواده جایگزین و حتی مراقبت از سلامت کودکان و نوجوانان از جمله امور حسبی هستند که از طریق دادگاه خانواده رسیدگی میشوند. دادگاه پس از بررسی وضعیت کودک یا نوجوان، تصمیمات لازم را اتخاذ میکند. این تصمیمات باید با توجه به مصلحت کودک یا نوجوان و با رعایت قوانین و مقررات مربوطه اعلام شود. از جمله مهمترین ویژگیهای مراکز شوق زندگی همکاری همزمان نهادهایی چون دادستانی، پزشکی قانونی، نیروی انتظامی، اداره اتباع و بهزیستی در یک مکان مشترک است.
محمد نصیری، مدیرکل بهزیستی تهران میگوید: «در این مراکز تمام مراحل پذیرش، ارزیابی اولیه، مداخلات روانی-اجتماعی و ساماندهی کودک در کمتر از یک ساعت انجام میشود و این فرآیند چندماهه را بشدت تسهیل کرده است.» به گفته او، در مرکز شوق زندگی شیرخوارگاه آمنه، کودکانی با شرایط دشوار زندگی اعم از بیسرپرست و بدسرپرست در سنین زیر ۱۸ سال پناه گرفتهاند. روال کار به این صورت است که به محض ورود کودکان، آنها توسط روانشناس و پزشکی قانونی ویزیت اولیه میشوند تا مورد کودکآزاری قرار نگرفته باشند. سپس تیمهای تخصصی روانشناسی، مددکاری اجتماعی و مراقبان مقیم، حتی مؤسسات مردمنهاد وارد میشوند تا پیوند کودکان با خانوادهها را چه در قالب بازگشت به خانواده اصلی و چه از مسیر فرزندخواندگی، پیگیری کنند، اموری که به گفته نصیری در گذشته باید در پیچوخم دادگاهها و پزشکی قانونی طی میشد، حالا شوق زندگی راه را کوتاهتر کرده است و دیگر نیازی نیست که کودک فضاهایی مثل دادگاه را از نزدیک تجربه کند.
ایران آنلاینانتهای پیام/