افتادن بر خاک، در اتاقکی کوچک؛

قصه زنانی که در بندر شهید رجایی در یک کانکس ناایمن کار می‏‌کردند و در انفجار جان باختند

جامعه

101981
قصه زنانی که در بندر شهید رجایی در یک کانکس ناایمن کار می‏‌کردند و در انفجار جان باختند

۱۲ ظهر ششم اردیبهشت‌ماه، وقتی اول دود آمد و بعد صدا و بعد خبرهای انفجار همه‌جا را برداشت، گوشی همراه زن‌ها برای همیشه خاموش شد؛ خانواده‌ها نه ‌می‌توانستند آنها را پیدا کنند و نه آقای امیری، نوذرنژاد، سمیع‌نژاد و... را که مردان همکار زن‌ها در آن کانکس بودند.

ایران آنلاین: زن‌ها از چندروز قبل شکایت‌شان را پیش مدیرها برده بودند. گفته بودند چرا همه باید در ساختمان‌های آجری و بتنی کار کنند و ما در کانکسی کوچک، گویی به اندازه یک کف دست. برای درست کار کردن سحر خاور، افسانه تیما، فاطمه حاتمی‌نژاد، حکیمه بختو و سمیه رئیسی در آن کانکس کوچک، در میانه کانتینرها و منطقه عملیاتی اسکله شهید رجایی جا نبود. زن‌ها هرچه بیشتر اعتراض کرده بودند، کمتر جواب گرفته بودند. یکی‌شان هم یک‌بار شنیده بود که اگر بیشتر شکوه و شکایت ببرد و بیاورد، او را می‌فرستند یک جای بدتر تا با «آدم‌های بد» کار کند.

به گزارش هم‌میهن، ۱۲ ظهر ششم اردیبهشت‌ماه، وقتی اول دود آمد و بعد صدا و بعد خبرهای انفجار همه‌جا را برداشت، گوشی همراه زن‌ها برای همیشه خاموش شد؛ خانواده‌ها نه ‌می‌توانستند آنها را پیدا کنند و نه آقای امیری، نوذرنژاد، سمیع‌نژاد و... را که مردان همکار زن‌ها در آن کانکس بودند. چندروز بعد، اسم همه آنها توی فهرست جانباخته‌ها آمد اما حرف بیشتری درباره‌شان نزدند؛ نام‌ها در فهرست ثبت شدند و چندروز دیگر که چهلم حادثه از راه می‌رسد، روی سنگ‌قبرشان حک می‌شود. نام خانم خاور که ۳۰ساله بود و در دانشگاه، کارشناسی‌ارشد معماری می‌خواند و همین هفته پیش پدرش در نبود او، پایان‌نامه‌اش را تحویل گرفت.

نام خانم رئیسی که شوهرش هم در اسکله کار می‌کرد، روز انفجار دست‌وپا و صورتش سوخت و حالا در خانه، زخمی و عزادار است. نام خانم حاتمی‌نژاد که با همسرش از کاشان برای کار به بندر آمده بود. نام خانم بختو که ۴۲ ساله بود، ۱۸ سال در بندر کار کرد و دو سال دیگر بازنشسته می‌شد و نام خانم تیما که ۲۹ ساله بود و همین چهارماه پیش عروسی کرده بود. بعد از معطلی، سرگردانی و جست‌وجوی بسیار، درنهایت خبر مرگ زن‌ها را «چون شاخه پرشکوفه گیلاس، آوردند گذاشتند وسط حیاط.» 

در فهرست ۵۸ نفری جانباختگان شناسایی‌شده انفجار بندر شهید رجایی بندرعباس، نام شش زن پیداست؛ پنج نفر همان زنانی‌اند که در کانکسی کوچک و ناایمن کار می‌کردند و یک نفر زنی بود که همراه شوهرش که از مشهد برای تخلیه بار شرکت سینا آمده بودند که پس از آن بروند و برای دخترشان جهیزیه بخرند اما هر دو کشته شدند. 

مسئولان بندر و شرکت سینا تابه‌حال اعلام نکرده‌اند چه تعداد از کارکنان زن و چه تعداد مردند اما بررسی‌های «هم‌میهن» در گفت‌وگو با کارگران، کارمندان و مدیران اسکله شهید رجایی نشان می‌دهد، اگر یک شرکت از مجموعه شرکت‌های این منطقه، ۲۰۰  نیروی کار داشته باشد، حداقل بین ۱۵ تا ۲۰ نفر زن هستند، یعنی حدود ۴۸۰ زن و البته بیشتر با قراردادهای کارگری. اسماعیل حاجی‌زاده، دبیر اجرایی خانه کارگر هرمزگان زنانی را که در انفجار و آتش بندر از بین رفتند، کارگر می‌داند نه کارمند. او می‌گوید زنان در اسکله هم کار ترخیص بار می‌کنند، هم کارهای اداری و بیمه‌ای. تعدادی از زنان آسیب‌دیده آن روز در بخش اداری بندر شهید رجایی بودند که به سالن بندری معروف است و کل شیشه‌هایش شکسته شد.

بخشی وجود ندارد که شرکت‌ها را ملزم به رعایت استانداردهای حوادث و زلزله در ساخت بنا کند. بسیاری از این سازه‌ها اشتعال‌زاست اما هیچ نظارتی بر آنها نیست. من حاضرم به مسئولان نشان دهم که بسیاری از این ساختمان‌ها در طول ۱۵ تا ۲۰ روز برپا شده‌اند. هیچ‌کدام استاندارد نیستند. چرا در مکان‌هایی که احتمال زیاد حادثه است باید از شیشه استفاده شود. می‌توان از موارد جایگزین شیشه استفاده کرد.

سه چهار نفر که آسیب شدید دیدند براساس ریزش شیشه این اتفاق برایشان افتاده بود. این ساختمان‌ها را می‌شود استاندارد کرد و می‌توان از مصالحی استفاده کرد که آتش نگیرد و شیشه نباشد. این یک تلنگر بود برای دومین اسکله بزرگ خاورمیانه که بعد از این با نظارت بیشتری کارها انجام شود و مرغ و گوشت و مواد آتش‌زا را کنار هم قرار ندهیم.» 

افسانه تیما یکی از آنها بود

زینب خانم چندروز قبل از انفجار به دخترش افسانه گفته بود، پشت قفل گردنبندش یک سنجاق بیاندازد. افسانه را یک روز بعد از ششم اردیبهشت‌ماه، وقتی دیگر خبر انفجار بزرگ بندر به همه رسیده بود، از روی همان سنجاق شناختند و گلی که وسط آن گردنبند بود؛ افتاده بر خاک، درست مثل تن «افسانه تیما» که جوان بر خاک افتاده بود. چشم‌های افسانه درشت بودند با مژه‌های زیبا و صورت گردی که روزی شاعری در تکه شعری، چنین صورتی را مثل کاسه ماه توصیف کرده بود. 

زینب تیما، مادر افسانه تیما، ۵۵ ساله است با پنج فرزند که حالا یکی‌شان برای همیشه از بین رفته است. انفجار او را برده و به خاک سپرده است. مادرش می‌گوید، همین مدرک‌ها دست آخر به جانش آتش شد؛ به جان جوانی که از هفت سال پیش در اسکله کار می‌کرد، شهریورماه امسال که می‌آمد، می‌شد ۳۰سالش و کارش «امور اداری بود.

داغ زینب خانم، وقتی بیشتر زبانه می‌کشد که مدام یادش می‌افتد او در یک کانکس ناایمن و ناراحت کار می‌کرده. «بچه‌های ما محل کارشون یه کانکس بود. توی کانکسی که افتضاح بوده. شما اگه روزنامه‌نویسی، می‌تونی صدای مارو برسونی، تو رو خدا قسم، صدای ما را برسون. صدای مظلومیت بچه‌های مارو. افسانه چندروز قبل انفجار، گفت مامان یه دعایی برام بکن. گفتم چرا؟ گفت خیلی توی این کانکس سختمونه موقع کار کردن. ناراضی بود، می‌گفت اینها سر ما داد می‌زنن با این همه کاری که می‌کنیم. من گفتم، مامان مگه تو کلفت اینایی؟ می‌گفت چندبار اعتراض کردیم، تهدیدمون کردن که می‌فرستیمتون جای بدتر. می‌گفت درخواست دادم که جابه‌جام کنن اما می‌گن اگه بخوای بری، یه‌جایی می‌فرستیمت که نفهمی اسکله اصلاً کجاست.

می‌گفت، مامان کولر می‌خوان برامون بذارن نمی‌شه، این دیوارک کانکس، کولرو نمی‌تونه تحمل کنه، یه پایه زدن زیرش تا کولر بذارن. می‌گفت گرمه، شرایط سخته. خدایی این ظلم نیست؟ می‌گفت سرویس بهداشتی هم نداریم، کلی باید راه بریم تا برسیم به یه ساختمون که سرویس داشته باشه. چهار پنج تا زن دنبال هم راه می‌افتادن با هم می‌رفتن سرویس. اونطوری که می‌گن، کانکس خیلی نزدیک محل انفجار بود.

حالا روز چهلم نزدیک است و هرگوشه بندر را که ببینی، در حال مهیاشدن برای برگزاری مراسم است؛ مراسم عزاداری بندری.

حکیمه بختو یکی از آنهاست

حکیمه که در خانه صفورا صدایش می‌کردند، چهار برادر داشت و یک خواهر. نوشین، حالا با صدایی اندوه‌زده که از ته چاه عزا درمی‌آید، خواهرش حکیمه را زنی پرتلاش توصیف می‌کند که ۱۸ سال تمام در اسکله کار کرد و دم نزد؛ غیر از وقت‌هایی که از سخت‌بودن کار در آن کانکس کوچک می‌گفت؛ کانکسی که نوشین هم آن را از نزدیک دیده بود.

داستان پیدا کردن ردونشانی از حکیمه، شبیه بقیه زن‌ها و مردهایی بود که در انفجار کشته و مصدوم شدند؛ شبیه همه آن ۵۸ جانباخته و ۱۹۰۰ مصدوم. مسئولان هرمزگان چندروز مانده به چهلم حادثه، می‌گویند در این حادثه ۵۸ نفر جان خود را از دست دادند که دیه همه این افراد به یک حساب مشخص واریز شده، تاکنون به ۳۳ خانواده دیه پرداخت شده است و بقیه خانواده‌ها هم خودشان مراجعه نکرده‌اند یا پیگیر تکمیل مدارک هستند.

آنها می‌گویند از خسارت ۲۱۰ میلیاردتومانی خودروها هم خسارت ۸۳ خودروی «بدون بیمه» آسیب‌دیده در حادثه بندر شهید رجایی، پرداخت شده است. خانواده بختو اما دنبال دیه و خسارت نرفته‌اند. ازدست‌دادن جوان سخت است. روزی که خبر می‌رسد جوانی ازدست‌رفته، از همه روزها سخت‌تر. 

نزدیک ۴۰روز گذشته، دل خانواده‌ها به مردم خوش بوده. نوشین بختو می‌گوید ما واقعاً مردم خوبی داریم. آنها از همه‌جا برای تسلیت آمدند و تماس گرفتند. از تبریز تا سیستان‌وبلوچستان و بوشهر. 

خانواده‌ها اما هنوز به فضای جدید شهر عادت نکرده‌اند. آنها می‌گویند هر خانه‌ای را که نگاه کنی، با غمی دست به گریبان است. شهر هنوز غم‌زده است. ماشین‌های زیادی از بین رفته، وسیله درآمد مردها نابود شده. تازه اگر قطع‌عضوی‌ها را کنار بگذاریم. اینها را می‌شود از بین حرف‌های کسانی که خودشان مستقیم آسیب ندیده‌اند هم پیدا کرد.

چندروز دیگر که بیاید، همه در قبرستان «باغو» و دیگر گورستان‌ها جمع می‌شوند، برای برگزاری مراسم چهلم ۵۸ نفری که انفجار، برای همیشه ناپدیدشان کرد. ۵۸ نفری که شش نفرشان زن بودند و در سکوت، چون شکوفه گیلاسی، در قبرهای تنگشان خوابیده‌اند؛ به کوچکی کانکس سفیدی که زن‌ها گفته بودند کار کردن در آن سخت است. 

الناز محمدی دبیر گروه جامعه هم‌میهن


انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار جامعه