فارن پالیسی ارزیابی کرد؛ چرا جنگ علیه ایران نتیجهای معکوس برای اسرائیل و آمریکا داشت؟
گرد و خاک بی حاصل نتانیاهو
جهان
108150

دوازده روز جنگ بین اسرائیل و ایران، ویرانیهای گستردهای به جا گذاشت. با این حال، نتیجهای که به وضوح مشخص است این است: قمار جسورانه بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل شکست خورد.
گروه جهان روزنامه ایران: با وجود اجرای یکی از جسورانهترین عملیاتهای نظامی در تاریخ اسرائیل، این جنگ کوتاه، پرهزینه و در نهایت بسیار دور از اهداف اعلامشدهاش بود. جنگ با یک تهاجم دقیقاً برنامهریزیشده از سوی اسرائیل آغاز شد. سالها کار اطلاعاتی به مجموعهای از عملیاتهای مخفی منجر شد: پهپادهایی که در داخل ایران مونتاژ شده بودند، سلولهای خفته که بمبها را منفجر کردند و ترور هدفمند فرماندهان ارشد نظامی و دانشمندان. این اقدامات با حملات هوایی متعارف به پایگاههای نظامی و تأسیسات هستهای مانند نطنز و فردو ادامه یافت. اما اهداف اسرائیل فراتر از زیرساختهای استراتژیک بود. محلههای مسکونی، زندانها، دفاتر رسانهای و ایستگاههای پلیس نیز مورد حمله قرار گرفتند که نشاندهنده استراتژی گستردهتری برای ایجاد هرجومرج و برانگیختن ناآرامیهای داخلی بود.
پیام العدید
با فروکش کردن گردوغبار جنگ، گستردگی واقعی خسارات هستهای در ایران همچنان نامشخص است. این عدم شفافیت، معضل اصلی اسرائیل و متحدان آمریکاییاش را نشان میدهد: قدرت نظامی بهتنهایی نمیتواند موفقیت استراتژیک را تضمین کند. با وجود تعهد نتانیاهو برای از بین بردن برنامههای موشکی و هستهای ایران و امید ضمنی او به تغییر حکومت، ایران بهسرعت پاسخ داد. موشکهایی به سمت شهرها و اهداف استراتژیک اسرائیل شلیک شدند. پس از ورود ایالات متحده به درگیری با بمباران تأسیسات هستهای ایران، تهران با حمله به پایگاه هوایی العدید در قطر که یک تأسیسات نظامی آمریکایی است واکنش نشان داد و واشنگتن را به طور عمیقتر در بحران فرو برد.
گرچه این حمله محدود بود، اما پیام روشنی داشت: ایران میتواند دامنه درگیری را فراتر از مرزهای خود گسترش دهد. تنها دوازده روز پس از حمله اولیه اسرائیل، آتشبسی با شرایط غیرشفاف برقرار شد و منطقه را در حالتی از توقف ناپایدار قرار داد.
مرحله ابهام هستهای
بر اساس شواهد موجود، اهداف اصلی نتانیاهو- تضعیف و بازدارندگی ایران و عقب راندن مؤلفههای برنامه هستهای ایران که بیشترین خطر اشاعه را دارند- تحقق نیافتهاند. یکی از مهمترین شکستها در حوزه هستهای است و هیچ تأییدی مبنی بر کاهش معنادار ظرفیت بالقوه ایران ندارد. در حالی که مقامات دولت ترامپ ادعا کردهاند تجاوز نظامی برنامه هستهای ایران را سالها به عقب رانده است، ارزیابیهای اولیه اطلاعاتی ایالات متحده و اروپا خلاف این را نشان میدهند. تصاویر ماهوارهای پیش از تجاوزات نشاندهنده جابهجایی احتمالی تجهیزات حساس از سایتهای کلیدی بود و ایران پیشتر ساخت یک تأسیسات جدید، مخفی و مقاومسازیشده برای غنیسازی را اعلام کرده بود که ممکن است دستنخورده باقی مانده باشد.
مهمتر اینکه، ذخایر اورانیوم غنیشده ۶۰ درصدی ایران و سانتریفیوژهای پیشرفتهاش به نظر میرسد همچنان سالم باشند. همانطور که بسیاری از تحلیلگران پیش از جنگ هشدار داده بودند، تأیید خسارات جدی به زیرساختهای هستهای ایران بدون بازرسیهای میدانی غیرممکن است. در نبود این، برنامه هستهای ایران وارد مرحلهای بسیار غیرشفاف و غیرقابلپیشبینی شده است. به نظر میرسد تهران استراتژی «ابهام هستهای» را در پیش گرفته، مشابه رویکردی که خود اسرائیل مدتهاست حفظ کرده است- امتناع از شفافسازی درباره گستردگی تواناییهای هستهای خود و ممانعت از دسترسی بازرسان- این وضعیت نقطه عطف خطرناکی را رقم زده است.
در حالی که نتیجه هستهای نامعلوم است، تواناییهای موشکی ایران با وضوح غیرقابلانکاری به نمایش گذاشته شد. موشکهای بالستیک ایران با موفقیت از دفاع هوایی اسرائیل و ایالات متحده عبور کردند و پایگاههای نظامی، مجتمعهای اطلاعاتی، پالایشگاههای نفت و مراکز تحقیقاتی را هدف قرار دادند. گرچه سانسور اسرائیل گزارشهای عمومی را محدود کرد، بیش از 41 هزار ادعای غرامت برای خسارات جنگ ثبت شد.
بازدارندگی ایران فعال است
هزینههای مادی و اقتصادی نیز قابلتوجه بود. فرودگاه بنگورین تعطیل شد، فعالیتهای اقتصادی بشدت کاهش یافت و فرار سرمایه افزایش یافت. سامانههای دفاع موشکی مانند آرو (Arrow) و تاد (THAAD) بشدت مصرف شدند، با تخمینهایی که نشان میدهد اسرائیل حداقل ۵۰۰ میلیون دلار موشک رهگیر تاد آمریکایی استفاده کرده است. استیو بنن، مشاور سابق ترامپ، صراحتاً اظهار کرد که آتشبس برای «نجات اسرائیل» لازم بود که به گفته او «ضربات سختی» متحمل شده و ذخایر دفاعیاش رو به اتمام بود. خود ترامپ نیز اذعان کرد که اسرائیل بشدت ضربه خورده است. حملات موشکی ایران نیز به نظر عمدتاً حسابشده بود. پس از حمله پهپادی اسرائیل به یک پالایشگاه نفت ایران در میدان گازی پارس جنوبی، ایران با هدف قرار دادن یک پالایشگاه در حیفا پاسخ داد. پس از حملات هوایی اسرائیل به مراکز تحقیقاتی ایران، تهران با حمله به مؤسسه علوم وایزمن در تلآویو-تأسیساتی که مدتهاست مظنون به نقش داشتن در تحقیقات هستهای اسرائیل است- تلافی کرد. از طریق این حملات متقابل، ایران قصد داشت توانایی خود برای تلافی حسابشده را نشان دهد و موضع بازدارندگی خود را تقویت کند.
فراتر از میدان نبرد، این جنگ پیامدهای اجتماعی و سیاسی قابلتوجهی در داخل ایران داشت. به جای برانگیختن فروپاشی حکومت، به موجی آشکار از احساسات ملیگرایانه منجر شد. این جنگ لحظهای متحدکننده بود و زمانبندی این جنگ این حس همبستگی ملی را تشدید کرد. این درگیری درست زمانی رخ داد که ایران در حال مذاکرات هستهای با دولت ترامپ بود.
بسیاری از ایرانیان امیدوار بودند که این روند به پیشرفتی معنادار منجر شود، اما در عوض آنها شاهد بمباران کشورشان در حین تلاش برای مصالحه بودند. مرگ کودکان، پزشکان و مردم عادی در اثر حملات بیرویه اسرائیل، این تصور را تقویت کرد که این جنگ نه برای آزادی ایرانیان، بلکه برای تکهتکه کردن کشور بود. باور دیرینه بسیاری در واشنگتن مبنی بر اینکه دولت ایران تنها به یک فشار خارجی نهایی برای سقوط نیاز دارد، کاملاً بیاعتبار شده است. نتانیاهو این جنگ را برای حذف چالش استراتژیک ایران آغاز کرد. اما در عوض، آسیبپذیریهای اسرائیل را آشکار کرد، ملیگرایی ایرانی را شدت بخشید و نتوانست تواناییهای اصلی نظامی و هستهای ایران را نابود کند.
پیش به سوی ابهام استراتژیک
به طور پارادوکسیکال، این جنگ ممکن است در نهایت جایگاه ایران را چه در منطقه و چه در دیپلماسی تقویت کند. در حالی که ترامپ و فرستادهاش استیو ویتکاف همچنان اصرار دارند که ایران باید غنیسازی اورانیوم را کاملاً کنار بگذارد، تهران قاطعانه اعلام کرده که غنیسازی غیرقابلمذاکره است. در عین حال، ترامپ پیشنهاد داده که تحریمها را کاهش دهد و حتی به چین اجازه خرید نفت ایران را بدهد. این سیگنالهای متناقض نشاندهنده واقعیتی عمیقتر است: به نظر میرسد واشنگتن و تهران هر دو بهطور فزایندهای بر تثبیت اوضاع تمرکز دارند تا حل اختلافات اساسی هستهای. در حالی که مقامات آمریکایی تأکید میکنند که غنیسازی صفر خط قرمز است، فشار برای توافق جدید نشاندهنده تغییر در اولویتهاست. در عمل، هر دو طرف ممکن است اکنون مایل به پذیرش ابهام استراتژیک باشند. به جای درخواست برای تخریب زیرساختهای هستهای ایران که ترامپ ادعا میکند نابود شده، ایالات متحده به نظر آماده کاهش تنش از طریق دیپلماسی و مشوقهای اقتصادی است. از سوی دیگر، ایران به نظر میرسد راضی است که تواناییهای موجود خود را به شکلی غیرشفاف حفظ کند و از تشدید بیشتر اجتناب کند. این عملگرایی متقابل ممکن است کاهش تنش را ممکن سازد، اما مسأله اصلی هستهای را حلنشده باقی میگذارد.
منبع: Foreign Policy
انتهای پیام/