احسان هوشمند، پژوهشگر ایرانشناسی در گفتوگو با «ایران»:
فارسی، زبان مقاومت و ظرفیت تمدنی ایران است
فرهنگ
108327

احسان هوشمند، جامعهشناس و پژوهشگر ایرانشناسی درباره اهمیت زبان فارسی، هم در تمدن ایرانی و هم در سلطهناپذیری این چهارچوب تمدنی سخن گفته است.
الهام یوسفی، روزنامهنگار روزنامه ایران - زبان فارسی، جزئی جداییناپذیر، یا به عبارتی دقیقتر، رکنی اصلی و اصیل در تمدن ایرانی است. زبان فارسی بهمثابه منظومهای منسجم، تنوعها و گوناگونیهای تمدنی ایران را حفظ کرده و همه آنها را بر بستر خود حمل کرده است. درباره اهمیت زبان فارسی، هم در تمدن ایرانی و هم در سلطهناپذیری این چهارچوب تمدنی، با احسان هوشمند، جامعهشناس و پژوهشگر ایرانشناسی گفتوگو کردهایم.
به عنوان اولین سؤال، زبان فارسی چگونه زبانی است و اهمیت آن در چیست؟
در سرزمین کهنی چون ایران، زبان همواره چیزی بیش از یک ابزار ارتباطی صرف بوده است. زبان فارسی نهتنها میراثی زبانی، بلکه میراثی تمدنی است؛ ستون فقراتی که فرهنگ، دین، دانش، اخلاق، هنر و همبستگی و انسجام ایرانیان بر آن استوار بوده است.
در سالهای اخیر برخی مدعی شده اند که زبان فارسی به اجبار و خواست حکومتها زنده مانده است؟
ببینید! براساس همه شواهد تاریخی و واقعیتهای عینی، زبان فارسی در سیر تاریخ، نه از طریق اجبار سیاسی یا نظامی، بلکه با گسترش طبیعی خود به نماد هویت مشترک مردمان سرزمین ایران بدل شده و نقش بیبدیلی در تداوم تاریخی و فرهنگی این ملت ایفا کرده است. به همین علت زبان فارسی هرگز محدود به یک قوم، ناحیه یا طبقه یا شهر خاصی نبوده است. در دورههای مختلف، از شرق ایران تا غرب آن، از آذربایجان تا سیستان، از کردستان تا خوزستان، مردمانی با زبانها، گویشها و فرهنگهای متنوع، فارسی را چون زبانی فراگیر، متحدکننده و تمدنساز برگزیدهاند. شعرای بزرگ آذریزبان مانند «قطران تبریزی» یا «شهریار»، اندیشمندان کُرد، نویسندگان خراسانی، دانشمندان بلخی و بخارایی، همه و همه آثار خود را به فارسی نوشتهاند. در مناطق جنوبی ایران، در میان اقوام بلوچ، عرب، ترکمن و لر نیز، زبان فارسی همواره حضوری جدی داشته است. این همه نشان میدهد که زبان فارسی نه با زور دولت، بلکه با میل مردمی، در دوره ای طولانی و به تدریج با انگیزه فرهنگی و با کارکرد تمدنیاش به زبان ملی و فرهنگی ایران بدل شد.
زبان فارسی بیش از همه در ادبیات تجلی یافته است. اما این زبان، فقط جنبه زیباییشناسی و ادبی دارد یا حامل مقولههای دیگری هم هست؟
فارسی تنها زبان شعر و ادبیات نیست، بلکه در دورههای درخشان تاریخ ایران، به زبان علم، فلسفه، دین، تفسیر، عرفان و تاریخ ،جغرافیا و حتی پزشکی بدل شد. دانشنامههای پزشکی و فلسفی، رسائل کلامی و عرفانی، ترجمههای متون دینی و علوم تجربی، همه و همه در قالب زبان فارسی به نگارش درآمدند. برای نمونه، امام محمد غزالی تصریح میکند کتابی را به فارسی نوشته تا عوام مردم نیز بهرهمند شوند؛ که گواهیست بر مردمی بودن زبان و تمایل عالمان برای انتقال دانش به تودهها از طریق زبانی قابل فهم و رایج. در واقع، زبان فارسی از دوره سامانیان به این سو، بهتدریج جایگاه خود را به عنوان زبان عمومی علم و دین در حوزه تمدن ایرانی تثبیت کرد. حتی در دربارهای غیرفارسیزبان، فارسی زبان رسمی و اداری بود؛ چون زبانی بود که خرد و فرهنگ و علم و ارزش های انسانی را با خود حمل میکرد.
و در نسبت با ملت ایران اگر بررسی کنیم، این زبان چه جایگاهی دارد؟
زبان فارسی، حافظ حافظه تاریخی و جغرافیایی ملت ایران است. نامهایی مانند البرز، دماوند، زابل، بلخ، ری و واژگان اسطورهای چون رستم، سهراب، سیاوش، فریدون، کاوه آهنگر،یا سنت های چون نوروز و مهرگان و ... همه به صورت عمومی در قالب زبان فارسی به نسلهای بعدی منتقل شدهاند. در واقع، جغرافیای فرهنگی و افسانهای ایران، با تار و پود زبان فارسی در هم تنیده شده است. اگر چه در برخی منابع عربی، کوه دماوند به صورت «دنباوند» ذکر شده، اما زبان فارسی آن را با همان بار اسطورهایاش حفظ کرده است؛ بهعنوان نماد پایداری، مقاومت و سرزمین مادری.
شما مهمترین کارکرد زبان فارسی را چه میدانید؟
یکی از مهمترین کارکردهای زبان فارسی، نقش آن در مقاومت فرهنگی ایرانیان بوده است. هرگاه ایران در معرض تهدید، تحقیر یا تهاجم قرار گرفته، زبان فارسی به سنگر فرهنگی ملت تبدیل شده است. به گونهای که در برابر تهاجم بیگانگان، شاهنامه فردوسی چون پرچم ایرانیت بر افراشته شد؛ در برابر استعمار فکری، آثار سعدی، حافظ، عطار و مولانا روح انسانی ایرانی را زنده نگه داشتند یا در عصر مشروطه، روزنامهنگاران و متفکران ایرانی، با زبان فارسی عدالت، آزادی و وطندوستی را فریاد زدند. همچنین در دهههای گذشته، فارسی زبان بیان مفاهیم مقاومت، عدالت، هویت ملی و تاریخی ملت ایران شد.
انتهای پیام/