چرا رابطه بازارهای سهام و ارز وارونه شد؟

اثر ترامپ بر واگرایی بورس و دلار

اقتصاد

115349
اثر ترامپ بر واگرایی بورس و دلار

هم‌نوایی بازارهای ارز و سهام یک پدیده تاریخی است تا جایی که حتی برخی ناظران بیرونی، همواره اهالی بازار سرمایه را طرفدار افزایش نرخ دلار می‌دانستند و یک رابطه علّی را معکوس تعبیر می‌کردند.

بهزاد بهمن‌نژاد_گروه بورس: طبیعی است در یک اقتصاد تورمی، بازارهای دارایی دائماً قیمت‌های اسمی خود را تعدیل کنند تا اثر رشد عمومی قیمت‌ها در آنها منعکس شود. بورس تهران همواره حتی از این مسیر پیشی می‌گرفت، زیرا هزینه‌هایش عموماً با سرعت پایین‌تر و به صورت ریالی افزایش می‌یافت، اما فروش بخش مهمی از شرکت‌ها با دلار به سرعت بالا می‌رفت. همین امر سبب می‌شود در یک بررسی بلندمدت، یعنی از سال ۱۳۷۶ که داده‌های بورس موجود است، بازار سهام تقریباً ۱۶۰۰ برابر شده و دلار فقط ۲۰۰ برابر. بررسی‌های «ایران» نشان می‌دهد ضریب همبستگی بورس و دلار در این ۲۷ سال معادل ۹۷ درصد بوده است که یک هماهنگی کامل را نشان می‌دهد. اما از ۲۰ بهمن ۱۴۰۳ که دونالد ترامپ وارد کاخ سفید شده این رابطه تاریخی به طرز محسوسی معکوس شده است. ضریب همبستگی بورس و دلار در این بازه زمانی منفی ۷۰ درصد شده است. به این معنا که نه تنها هم‌نوایی وجود ندارد، بلکه رابطه ارز و سهام وارونه شده است، اتفاقی که در هفته‌های اخیر به مراتب محسوس‌تر دیده می‌شود و سهامداران در حالی کوچک شدن سبد سرمایه‌گذاریشان را نظاره می‌کنند که دارندگان دلار و طلا فربه‌تر می‌شوند. چنین فضایی چهار متهم اصلی دارد. اول، پررنگ شدن تاثیر عوامل غیراقتصادی بر آینده سرمایه‌گذاری نسبت به متغیرهای اقتصادی است. دوم، بی‌اعتمادی عمومی که از حباب بورس در سال ۱۳۹۹ هنوز احیا نشده است. سوم، سرکوب دلار یا به عبارت دیگر ارز چندنرخی است که سود را از صورت مالی شرکت‌های بورسی به جیب واسطه‌ها منتقل کرده است. چهارم، سیاست‌های مداخله‌گرانه‌ای که سیاست‌گذاران طی سال‌های اخیر در بازار سرمایه داشته‌اند و به عبارتی با افزایش ریسک بازار سهام، ورود به بازارهای سفته‌بازی نظیر ارز، طلا و ملک را تشویق کرده‌اند.

 حال و روز بورس را با نگاهی به آمارها می‌توان به خوبی درک کرد. شاخص کل بورس با افت بیش از ۳.۴ درصدی در بازه هفتگی به کانال ۲.۴ میلیون واحد نزول کرده است. هم‌زمان، در یک هفته گذشته، خروج پول خُرد از سهام ۱۱۳۰ میلیارد تومان، ورود پول به صندوق‌های درآمد ثابت بیش از ۴۱۵۰ میلیارد تومان و صندوق‌های طلا بیش از ۲۳۰۰ میلیارد تومان بوده است. این در حالی است که دلار و طلا در همین مدت با رشد مواجه بوده‌اند. بر این اساس، رابطه بلندمدت بورس و دلار که همواره نزدیک به یک بوده از زمان روی کار آمدن دونالد ترامپ به منفی هفت دهم رسیده است. به این معنا که هر زمان دلار افزایشی بوده، بورس کاهش یافته و بالعکس.

 پررنگ شدن مسائل غیراقتصادی برای سرمایه‌گذاران
دلیل مهمی که این رابطه بلندمدت را تغییر داده به سیطره متغیرهای غیراقتصادی و افزایش ریسک‌های سیاسی مربوط است. 
در این دوران، عمده سرمایه‌گذاران به جای توجه به متغیرهای اقتصادی و سودآوری شرکت‌ها نگران تلاطم‌های غیراقتصادی هستند. 
این وضعیت البته از نظر شاخص‌های ریسک سیاست‌های اقتصادی و ژئوپلیتیک جهانی نیز قابل رصد است و لزوماً مختص ایران نیست.
 
حباب بورس ۹۹؛  اعتمادی که احیا نشد
مسأله دیگر به عملکرد اخیر بازار سهام بویژه پس از سال ۹۹ و حباب آن دوره برمی‌گردد. گرچه بازار سهام در بازه تاریخی از سال ۱۳۷۶ تا کنون به مراتب پاداش بزرگ‌تری به سرمایه‌گذاران خود داده است؛ این روند در سال‌های اخیر معکوس شده است. بورس تهران در این بازه  توانسته بازدهی ۱۶۰ هزار درصدی را به ثبت برساند، حال آنکه رشد دلار در این مدت فقط ۲۰ هزار درصد بوده است.
 اما همین روند را اگر از مرداد سال ۹۹ (اوج بورس) بررسی کنیم، بازده دلار از ۳۲۰ درصد بالاتر می‌رود، حال آنکه رشد شاخص کل بورس به ۳۰ درصد هم نمی‌رسد. حتی در بازه‌های کوتاه‌مدت سالانه نیز همواره بورس از دلار جا مانده است. 
حتی در بهترین سال بورس از آن زمان که شاخص کل ۴۳ درصد بازدهی در سال ۱۴۰۱ ثبت کرده، رشد دلار تقریباً دوبرابر و ۸۳ درصد بوده است. بنابراین، سیگنال مهمی که سرمایه‌گذاران بازار سهام گرفته‌اند آنکه سرمایه‌شان به صورت دلاری آب رفته و نمی‌توانند به بازار سهام اعتماد داشته باشند.

ارز چند نرخی، بلای جان بورس
هرچند بهبود فضای غیراقتصادی را نمی‌توان از سیاست‌گذاران اقتصادی انتظار داشت، اما آنچه در سال‌های اخیر بویژه از سال ۱۴۰۰ مشاهده می‌شود سیاست‌هایی است که به زیان سرمایه‌گذاران بورسی بوده است. مهم‌ترین مسأله نیز به شکاف ارزی برمی‌گردد که متأسفانه هنوز هم زنده است. نرخ دلار آزاد بیشترین شکاف تاریخی خود با دلار دستوری (بورسی) را در دولت سیزدهم تجربه کرد. این ذهنیت میان فعالان بازار سرمایه وجود دارد که بورس محلی نیست که شرکت‌ها بتوانند حتی از تعدیل اسمی قیمت‌ها در اقتصاد منتفع شوند.
 
تشویق سفته‌بازی به جای سرمایه‌گذاری مولد
شاید شفافیت بازار سهام، متهمی است که اکنون گریبان بورس را گرفته است. صورت‌های مالی شفاف و رصد راحت معاملات بازار سهام به راحتی امکان مداخله را فراهم می‌کند. حال آنکه بازارهای سفته‌بازی مانند ارز، طلا و ملک به سختی توسط سیاست‌گذاران قابل ردیابی است. بنابراین فضای آزادتر این بازارها انگیزه سفته‌بازی را میان سرمایه‌گذاران بیشتر کرده و در مقابل بازار سهام را به حاشیه رانده است.

ایران آنلاین
انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار اقتصاد