مروری بر نظریه «اثر تونل» از آلبرت هیرشمن

... و صبوری ناگاه جایش را به خشم داد!

اقتصاد

127114
... و صبوری ناگاه جایش را به خشم داد!

آلبرت هیرشمن در مقاله بنیادین خود با عنوان «تحمل نابرابری درآمدی در جریان توسعه اقتصادی»، به بررسی یکی از پارادوکس‌های کلیدی در فرآیند توسعه می‌پردازد؛ اینکه چرا در مراحل اولیه توسعه اقتصادی، که نابرابری‌های درآمدی بین طبقات، بخش‌ها و مناطق مختلف معمولاً بشدت افزایش می‌یابد و جامعه ممکن است تحمل قابل توجهی در قبال این نابرابری‌ها از خود نشان دهد.

امیررضا انگجی_  اقتصاددان: هیرشمن استدلال می‌کند که این تحمل موقتی و شکننده است و درک آن برای جلوگیری از «فاجعه توسعه» حیاتی است. هسته مرکزی تئوری او پدیده‌ای است که آن را «اثر تونل» می‌نامد.
 
رضایت از پیشرفت دیگران
هیرشمن استدلال خود را با یک قیاس روشنگرانه آغاز می‌کند. تصور کنید در یک تونل دو بانده که هر دو به یک سمت حرکت می‌کنند، در ترافیک سنگینی گیر افتاده‌اید. هیچ خودرویی در هیچ خطی حرکت نمی‌کند. شما در خط سمت چپ هستید و احساس ناامیدی می‌کنید. ناگهان، خودروهای خط سمت راست شروع به حرکت می‌کنند. در این لحظه، روحیه شما به طور قابل توجهی بهبود می‌یابد، زیرا می‌دانید که گره ترافیک باز شده و بزودی نوبت خط شما برای حرکت خواهد رسید. حتی اگر شما هنوز ثابت ایستاده باشید، به دلیل این انتظار که بزودی حرکت خواهید کرد، احساس بهتری دارید. این احساس اولیه امید و رضایت از دیدن پیشرفت دیگران، «اثر تونل» نامیده می‌شود.
در حوزه اقتصاد توسعه، این اثر به این صورت ترجمه می‌شود: رفاه یک فرد نه تنها به درآمد فعلی او، بلکه به درآمد مورد انتظارش در آینده بستگی دارد. هنگامی که در مراحل اولیه توسعه، عده‌ای (برای مثال، همسایگان، آشنایان یا ساکنان یک منطقه) شروع به پیشرفت اقتصادی می‌کنند، افرادی که هنوز پیشرفتی نکرده‌اند، این پیشرفت را به عنوان یک «سیگنال اطلاعاتی» تفسیر می‌کنند. این سیگنال به آنها می‌گوید که شرایط محیطی بهبود یافته و مسیر برای پیشرفت آنها نیز هموار شده است. بنابراین، آنها به جای احساس حسادت یا محرومیت نسبی، از پیشرفت دیگران احساس رضایت و امیدواری می‌کنند، زیرا آن را پیش‌درآمدی بر پیشرفت خود می‌دانند.
این نظریه در تقابل مستقیم با فرضیه‌های رایجی مانند «فرضیه درآمد نسبی» در اقتصاد و «محرومیت نسبی» در جامعه‌شناسی قرار می‌گیرد که بر اساس آن‌ها، پیشرفت دیگران در صورت ثابت ماندن وضعیت فرد منجر به کاهش رفاه ذهنی او به دلیل افت موقعیت نسبی‌اش می‌شود. هیرشمن ادعا می‌کند که تمرکز افراطی بر این نظریه‌ها، باعث ناتوانی در بین پژوهشگران برای دیدن اثر تونل و اهمیت آن در بستر توسعه شده است. برای درک بهتر این اثر، می‌توان علامت آن را معکوس کرد؛ اگر همسایه شما شغل خود را از دست بدهد در حالی که شما شاغل هستید، آیا احساس «بهبود نسبی» می‌کنید؟ پاسخ معمولاً منفی است، زیرا شما این اتفاق را نشانه‌ای از آن می‌دانید که ممکن است در آینده همین بلا سر شما نیز بیاید. این «اثر تونل معکوس» به وضوح در آغاز رکودهای اقتصادی مشاهده می‌شود.
 
شواهد عینی از اثر تونل
هیرشمن برای اثبات ادعای خود، به مشاهدات میدانی در چندین کشور در حال توسعه اشاره می‌کند. جالب اینجاست که این مشاهدات اغلب توسط محققانی صورت گرفته که در جست‌وجوی نشانه‌های خشم و نارضایتی انقلابی بوده‌اند، اما در کمال تعجب با اثر تونل مواجه شده‌اند. برای مثال، یک نظرسنجی در اوایل دهه ۱۹۶۰ در محله‌های فقیرنشین ریو دو ژانیرو نشان داد که با وجودی که بسیاری از ساکنان بهبودی در وضعیت شخصی خود احساس نمی‌کردند، اما اکثریت آنان معتقد بودند که رشد صنعتی کشور به افراد مشابه خودشان سود رسانده است. توضیح آنان عمدتاً «ایجاد فرصت‌های شغلی برای دیگران» بود. در مکزیک، محققان از «عامل امید» برای توضیح ثبات سیاسی طولانی‌مدت این کشور نام برده‌اند. حتی افرادی که به صورت شخصی پیشرفتی نکرده بودند، به دلیل دیدن موفقیت نزدیکان یا آشنایان، به روند توسعه خوشبین بودند.
مطالعه‌ای در پورتوریکو نیز تضاد بین «وضعیت عینی محرومیت» و «حالت ذهنی امیدواری» را نشان می‌داد. مردم با وجود نابرابری‌های آشکار، مملو از امید به آینده بودند. این شواهد نشان می‌دهد که در «فاز اولیه پرشور» توسعه، الگوهای «تحرک اجتماعی» حتی اگر تا حدی اسطوره‌ای باشند می‌توانند در حفظ ثبات اجتماعی مؤثر واقع شوند.
 
پیامدها برای یکپارچگی و انقلاب: یک پارادوکس
هیرشمن با یک پارادوکس قابل توجه به تحلیل عمیق اثر تونل می‌پردازد. در حالی که اثر تونل روی افرادی که «عقب مانده‌اند» (غیرمتحرک‌ها) تمرکز دارد، واکنش کسانی که «به پیش رفته‌اند» (متحرک‌ها) می‌تواند کاملاً متفاوت باشد. از دیدگاه ساده‌انگارانه اقتصادی، انتظار می‌رود که افراد صعودکننده به ستون‌های جامعه تبدیل شوند. اما تاریخ نشان می‌دهد که این گروه اغلب دست کم برای مدتی ناراضی و حتی برانداز هستند. دلیل اصلی این امر، «تحرک جزئی» است. این افراد ممکن است از نظر ثروت پیشرفت کنند، اما با موانع نهادی و تبعیض‌های سنتی نخبگان قدیمی برای پذیرش کامل آنها مواجه شوند. در نتیجه، آنها احساس می‌کنند که با وجود تمام دستاوردهایشان موفق نشده‌اند. برای نمونه طبقه تجار در قرون شانزدهم و هفدهم در انگلستان تنها به داشتن قدرت عملی (دی فکتو) رضایت نداد و مبارزه را تا کسب قدرت قانونی و نهادی (دی ژور) نیز ادامه داد.
 در مقابل، غیرمتحرک‌ها در فاز اولیه، تنها پیشرفت متحرک‌ها را می‌بینند و از مشکلات جدید آنها بی‌خبرند؛ بنابراین، اثر تونل در آنها قوی است. این یک وضعیت پارادوکسیکال ایجاد می‌کند: در فاز اول، متحرک‌ها ناراضی و غیرمتحرک‌ها راضی هستند. در یک «فاز دوم»، ممکن است یک تغییر متقارن رخ دهد. متحرک‌ها در نهایت جذب شده و ساختار قانونی به نفع آنها می‌شود، در حالی که غیرمتحرک‌ها امید خود را برای پیوستن به کاروان پیشرفت از دست داده و به دشمنان نظم موجود تبدیل می‌شوند.
هیرشمن خاطرنشان می‌سازد که زمان‌بندی این دو تغییر بسیار حیاتی است. اگر غیرمتحرک‌ها زمانی خشمگین شوند که متحرک‌ها نیز هنوز ناراضی و بیگانه‌ هستند، آنگاه پتانسیل قابل توجهی برای تغییرات رادیکال اجتماعی و حتی انقلاب ایجاد می‌شود. این وضعیت نزدیک به معیار ارنست لابروس، مورخ فرانسوی، برای وقوع موقعیت‌های انقلابی است: «اتحاد اکثریت عظیم کشور در رد کامل جامعه موجود و نظم حاکم.»
 
از رضایت به خشم: زمانی که اثر تونل محو می‌شود
اثر تونل یک «اعتبار» یا «تور ایمنی» است که سررسید مشخصی دارد. این رضایت اولیه ناشی از نوع دوستی نیست، بلکه کاملاً مبتنی بر یک «محاسبه انتظاری» است: من انتظار دارم نوبت من بزودی برسد. اگر این انتظار در یک بازه زمانی مشخص محقق نشود، این رضایت به خشم تبدیل می‌شود. افراد «عقب مانده» به این نتیجه می‌رسند که سیستم ناعادلانه است و تنها عده خاصی از آن بهره می‌برند.
نکته حیاتی اثر تونل این است که این تغییر از حامی به دشمن نظم موجود، می‌تواند صرفاً با گذر زمان و بدون هیچ رویداد محسوس خارجی رخ دهد. این امر حاکمان را در یک حالت امنیت کاذب قرار می‌دهد. آنها در مرحله آسان اولیه، که همه از روند توسعه راضی به نظر می‌رسند، به ثبات عادت می‌کنند و متوجه اضمحلال تدریجی اثر تونل نمی‌شوند. زمانی که خشم عمومی فوران می‌کند، دیگر دیر شده است. نشانه‌های این روند اغلب در تغییر گفتمان و واژگان جامعه دیده می‌شود. برای مثال، اصطلاح «قطب رشد» که حامل مفهوم تابش توسعه به مناطق پیرامونی بود، در دهه بعد با اصطلاح «استعمار داخلی» جایگزین شد که حاکی از استثمار همان مناطق توسط مرکز بود.


انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار اقتصاد