«ایران» نوع مواجهه دولت چهاردهم با مسأله آب را بررسی می‌کند

بازگشت به منطق سرزمینی و تاریخی

اقتصاد

133607
بازگشت به منطق سرزمینی و تاریخی

«کم آبی» یکی از عجیب‌ترین واژه‌هایی است که سال‌های اخیر باب شده است. عجیب است، زیرا ایران در طول تاریخ خود همیشه با کم آبی دست و پنجه نرم کرده است.

گروه اقتصادی:  اتفاقاً ایران در طول تاریخ سرزمینی خشک و کم آب شمرده می‌شده، اما فقط در دوران معاصر است که با پدیده «کم آبی» روبه‌رو شده است. اگر یکی از نیاکان ما از 200 یا 600 سال پیش به امروز بیاید و به او گفته شود که با مشکل «کمبود آب» مواجه هستیم، احتمالاً با تعجب خواهد گفت: «خب، اینکه طبیعی است، در سرزمین ایران همیشه آب کمی بوده است، اما ایرانیان دچار «کمبود» آب نمی‌شدند.» پاسخ این نیای ما درست است. به همین دلیل باید از خود بپرسیم چرا ایران امروز به یک سرزمین «کم آب» بدل شده است؟ باید بپرسیم چرا امروز ایران با مشکل کمبود آب مواجه است، درحالی که در قرن‌های دور، یعنی زمانی که نه سدسازی وجود داشت، نه ایستگاه‌های پمپاژ آب، نه شیرین‌سازی و نه لوله‌کشی، ایران «کمبود آب» نداشته است؟ پاسخ به این سؤال اصلاً این نیست که خب! امروز جمعیت به مراتب زیادتری نسبت به دیگر اعصار و قرون در این سرزمین زندگی می‌کنند. این پاسخ نه تنها درست نیست، بلکه گمراه کننده است. پاسخ درست به این پرسش که چرا امروز ایران به مسأله «کمبود آب» دچار شده است، درحالی که همیشه آب در این سرزمین کمیاب بوده است، این است که «منطق آب» در این سرزمین تغییر کرده است. منطق آب و منطق مدیریت آب در گذشته به گونه‌ای بود که باوجود کم آبی طبیعی این سرزمین، ایرانیان می‌توانستند زندگی کنند. امروز، درست است که ایرانیان می‌توانند سدهای بتنی بزرگ بسازند و هزاران کیلومتر لوله کشی کنند، اما به دلیل «برهم خوردن منطق تاریخی آب» ناتوان از مدیریت این مایه حیات هستند.
 
منطق چهار ضلعی آب در تاریخ ایران
ایران در طول تاریخ خود همواره سرزمینی کم آب بوده است. پس مردم چگونه توانستند در این سرزمین داوم بیاورند و نه فقط زندگی کنند، بلکه یکی از بزرگ‌ترین امپراطوری‌های تاریخ را در همین سرزمین بنا کنند؟ پاسخ در «منطق چهارضلعی آب در تاریخ ایران» نهفته است. ایرانیان با این منطق، همان اندک آبی را که در اختیار داشتند، به گونه‌ای مدیریت و توزیع می‌کردند که نه تنها به همه کارها و نیازهای‌شان برسد، بلکه دچار «کمبود آب» هم نشوند. منطق آب در تاریخ ایران، چهاربخش داشت: یکم؛ پذیرش اصل کمیابی آب، دوم؛ مدیریت محلی آب، سوم؛ اقتصاد کشاورزی و چهارم؛ فرهنگ همکاری و مشارکت اجتماعی. توضیح اصل اول این منطق، یعنی «پذیرش اصل کمیابی آب» به این معنی است که ایرانیان در طول تاریخ این سرزمین، پذیرفته بودند که اساساً آب در ایران یک کالای بشدت کمیاب است. و چون مانند امروز از ظرفیت صنعتی یا دلارهای نفتی هم برخوردار نبودند که از این سر کشور به آن سر کشور لوله بکشند، به تدریج آموختند که باید با همین آب موجود سر کنند و خود را با آن تطبیق بدهند. درباره «مدیریت محلی آب»، واقعیت این است که در طول تاریخ این سرزمین، آب همواره خصلتی محلی داشته است. به این معنی که آب موجود در هر منطقه، اعم از منطقه زیستی یا حوضه آبریز، فقط در همان منطقه توزیع و درهمان منطقه مصرف می‌شد. از جابه‌جایی بین حوضه‌ای آب خبر نبود و جابه‌جایی‌ها از طریق کانال‌ها با تکیه بر منطق دقیق اجتماعی رقم می‌خورد. به دیگر سخن، این قدرت سیاسی مثلاً شاهان یا شاهزادگان نبود که تصمیم بگیرند آب به فلان روستا و شهر برود و برای همین کیلومترها کانال حفر کنند. مدیریت آب به طور تقریباً کاملی مستقل از قدرت سیاسی و اجرایی رقم می‌خورد. تا پیش از اصلاحات ارضی در پیش از انقلاب اقتصاد ایران برپایه کشاورزی بود و از آنجا که محصولات کشاورزی، تنها منبع تولید و خلق ثروت در کشور محسوب می‌شد، بنابراین همواره این مسأله رعایت می‌شد که بیشترین سهم آب را باید به حوزه‌ای از اقتصاد اختصاص داد که بیشترین بازدهی را برای کشور داشته باشد. بخش‌های اول تا سوم منطق مدیریت و توزیع آب در ایران، شامل سیاست و مدیریت و اقتصاد و طبیعت یا جغرافیا می‌شود. آنچه این بخش‌های سه گانه را به هم مرتبط می‌کرد و اساساً زمینه کار مشترک مردم حاضر در این بخش‌ها را مهیا می‌کرد، فرهنگ همکاری و مشارکت اجتماعی بود. ایرانیان در طول تاریخ یاد گرفتند چگونه برپایه این فرهنگ همکاری و مشارکت اجتماعی تقسیم کار کنند؛ یعنی چه کسی باید قنات‌ها را حفر کند، چه کسی باید از آن مراقبت کند، چه کسی باید هزینه حفر قنات را بدهد و در نهایت اینکه چه کسی و به چه مقدار باید از آبی که با قنات از کوه‌ها به روستاها منتقل می‌شود، بهره ببرد.

اضلاع مدیریت آب در دوره معاصر
در دوره معاصر، یعنی از قبل از انقلاب که اولین چاه‌های عمیق در کشور حفر شد یا اولین سدهای بتنی بلند در ایران ساخته شد، یک اتفاق مهم در توزیع و مدیریت آب در ایران اتفاق افتاد. آن اضلاع چهارگانه موضوع آب که در یک فرآیند طولانی‌مدت تاریخی به یک سنت دیرپا در ایران تبدیل شده بود و همین سنت، قوام و دوام این جامعه را تضمین می‌کرد، با مداخله‌های دولت مرکزی، از میان رفتند و به جای همه آنها، دو عامل با دو منطق خاص خود قرار گرفت. یعنی به جای مدیریت محلی آب که مبتنی بر اقتصاد کشاورزی بود و با فرهنگ همکاری و مشارکت اجتماعی ایرانیان با یکدیگر پیوند می‌یافتند، مدیریت دولت و اقتصاد سیاسی قرار گرفتند. دولت به عنوان فعال مایشا، خود را متولی مدیریت و توزیع آب در کشور می‌دانست و دیگر سهم و حقی برای مشارکت اجتماعی و محلی قائل نبود. نظم و نسق‌های گذشته از میان رفت و به جای مشارکت‌های محلی و مردمی برای مدیریت توزیع آب، کارگران و کارمندان دولت بویژه شرکت‌های آب منطقه‌ای قرار گرفتند. مسأله بسیار مهم در این تحول، این بود که دولت دیگر به «پذیرش اصل کمیابی آب» که اولین اصل منطق آب در گذشته بود قائل نبود. حالا دولت هم لوله داشت، هم می‌توانست چاه‌های عمیق حفر کند و هم سدهای بزرگ بسازد که پشت آنها میلیون‌ها مترمعکب آب جمع می‌شد. نکته مهم دیگر اینکه اصل محلی بودن آب در ایران هم به فراموشی سپرده شد. حالا دولت‌ها می‌توانستند از سدها و از هر جای دیگری که می‌خواستند به هر جای دیگری آب ببرند. سنت‌های تاریخی حوضه‌های آبریز در ایران به‌هم ریخت و به جای نظم‌های اجتماعی و محلی خود جامعه درباره آب، مدیریت از بالا به پایین، یعنی از دولت به جامعه جایگزین شد. بعدها که صنایع گسترش یافتند، اهمیت اقتصادی آب بیشتر مشخص شد و زین‌پس آب به مسأله‌ای اقتصادی-سیاسی تبدیل شد، یعنی مسأله‌ای که در آن ذی‌نفعان بر پایه قدرت سیاسی و اقتصادی خود چانه‌زنی می‌کنند، نه بر پایه حق تاریخی، حق اجتماعی و حق ملی برخورداری آب. به‌هم خوردن نظم تاریخی مدیریت و توزیع آب در ایران و جایگزین شدن با مدیریت و قدرت دولتی و اقتصاد سیاسی آب، باعث شد که ایران با بحران «کم‌آبی» مواجه شود. ایران همیشه کم‌آب بود، اما مسأله این بود که ایرانیان با تکیه بر تجربه‌های تاریخی خود توانسته بودند فرهنگ، مدیریت و اقتصاد خاص خود را برای مقابله با این کم‌آبی پیدا کنند. اما وقتی این فرهنگ و تاریخ و مدیریت به‌هم خورد، «کم‌آبی» به مسأله‌ای دائمی تبدیل شد. بنابراین، «کم‌آبی» نه واقعیتی عینی و مسأله‌ای واقعی، بلکه بیش از هر چیز یک برساخته ذهنی است، برساخته ذهنی برای پوشاندن این حقیقت که نظام مدیریتی جدید و اقتصاد سیاسی جدید آب، نتوانسته است به رغم برخورداری از دلارهای نفتی و توان لوله‌کشی و ساخت آب‌ شیرین‌کن، آب را در این سرزمین به‌خوبی توزیع کند.

دولت کجاست؟
این که رئیس‌جمهوری بارها اعلام کرده است که «با ادامه این وضعیت» شاید حتی مجبور شویم تهران را تخلیه کنیم، یا گفت که «با ادامه این وضعیت درباره آب» نمی‌شود ادامه داد، ناظر بر اینکه مسعود پزشکیان به عنوان رئیس دولت چهاردهم دریافته است که مشکل ایران «کمیابی آب» نیست، اختلال در منطق تاریخی مدیریت آب است. دو مثال دیگر هم برای اثبات این امر وجود دارد. در تابستان امسال دولت برای مقابله با کمبود آب تهران، 8 هزار میلیارد تومان اختصاص داد تا از سد طالقان به تهران لوله کشیده شود و بخشی از نیاز آب مرکز کشور تأمین شود. اما پزشکیان بعداً اعلام کرد «باوجود اینکه 8 هزار میلیارد تومان برای این طرح اختصاص دادیم، اما مشکل کم آبی تهران هنوز حل نشده است.» البته روشن است که 8 هزار میلیارد تومان، آن هم در وضعیت فعلی مضیقه مالی کشور چه رقم بزرگی است و رقمی که نتوانست مشکل آب تهران را حل کند. بماند از اینکه قبلاً هم یک خط لوله از این سد به تهران وجود داشت و این خط دوم بود و بگذریم از اینکه اگر همه آب سد طالقان به تهران انتقال پیدا کند، آب قزوین و دشت قزوین را باید از کجا تأمین کرد؟ و همه اینها درحالی است که اساساً خود سد طالقان مانند همه سدهای کشور با کمبود آب روبه‌رو است. مثال دوم هم این واقعیت است که دولت طرح‌های شیرین‌سازی آب دریا و انتقال آن به تهران و دیگر شهرها را هم بررسی کرده است. اما به قول پزشکیان، وقتی آب از دریای خزر یا هر دریای دیگر شیرین شود و به تهران منتقل شود، قیمت هر مترمکعب آب 500 هزار تومان خواهد بود. در این صورت، آیا صنایع، شرکت‌ها، اداره‌ها و حتی مردم حاضر خواهند بود برای هر بار خالی کردن مخزن آب دستشویی، 500 هزار تومان هزینه کنند؟ اینها غیر از مشکلات محیط زیستی است که طرح‌های انتقال آب برای کشور دارند و اینها غیر از این است که هزینه انتقال آب از خلیج فارس به اصفهان، به قیمت سال 1396 حدود 5 میلیارد دلار برآورد شده بود، این پول را باید از کجا تأمین کرد؟ این مثال‌ها و اساساً این واقعیت که بزرگی و اهمیت مسأله آب در ایران امروز، خود را بر هر ذهن و هر سازمان و هر مدیری تحمیل کرده است، باعث شده است که دولت چهاردهم متوجه این واقعیت بشود که مسأله آب در ایران، «کمبود آب» نیست، مسأله به‌هم خوردن منطق نظم تاریخی مدیریت آب در ایران است و تا زمانی که ایرانیان نتوانند همچون اسلاف و نیاکان خود، شیوه جدیدی از مدیریت آب برای این سرزمین کم آب کشف یا خلق کنند که مبتنی بر فرهنگ و اقتضائات جامعه، مدیریت و مشارکت محلی و البته دارای انطباق جدی با طبیعت و جغرافیای این سرزمین نباشد، نمی‌توانند مسأله «کم آبی» را حل کنند.

دولت چه می‌کند؟
با همه این‌ها، بالاخره آب نیازی نیست که بتوان با چیز دیگری جایگزین شود. مردم برای زندگی خود، صنایع برای کار خود و کشور برای توسعه و داشتن میزانی از رشد اقتصادی، به میزان خاصی از آب هم نیاز دارد. با این حساب، دولت امروز دارد چه کار می‌کند؟ واقعیت این است که دولت برای تأمین آب و جبران کمبودها دست بسته نیست. یک نمونه بسیار بارز این کار دولت، کشیدن خط لوله دوم انتقال آب از سد طالقان به تهران بود که دولت با درنظر گرفتن نیاز شدید آب تهران، به سرعت 8 هزار میلیارد تومان اعتبار آن را تأمین کرد و 3 ماه دیگر هم این پروژه به بهره‌برداری رسید. اما مسأله این است که وقتی سدهای کشور خالی است، طبیعتاً لوله‌ها هم خالی است و اگر لوله‌ای کشیده شود، آبی نیست تا منتقل شود.

برای همین پزشکیان به جای پذیرفتن طرح‌های پولساز انتقال آب که در عمل تا امروز هم به رغم هزینه‌های سنگین برای کشور، نتیجه‌ای هم نداشته است، جمعی از اساتید دانشگاه‌ها را دعوت کرده و از آنان خواسته است «راهکارهای جدید و متناسب با شرایط امروز ایران» را برای مدیریت و توزیع آب پیدا کنند. این راهکارها قرار است جایگزین منطق تاریخی شوند که امروز دیگر نیست و دوباره باید ساخته شود. پزشکیان چندی پیش اعلام کرد که به دلیل کم آبی، تصمیم گرفته شد تا چمن‌های نهاد ریاست جمهوری آبیاری نشود. بسیاری این سخن پزشکیان را عادی و غیرلازم تلقی کردند، اما این یکی از چیزهایی است که اساتید دانشگاه‌ها بر آن تأکید دارند، مبنی بر اینکه در کشوری که به طور تاریخی کم آب است، نباید بیش از کشور پرآبی مانند هلند چمن‌ها را آبیاری کرد. منطق جدید با فهم این اقتضائات عمل می‌کند، هرچند برخی همچنان برای دریافت و درک آن مقاومت می‌کنند. رویکرد دیگر دولت، توسعه فناوری‌ها و تأسیسات مربوط به بازچرخانی آب است، مانند تصفیه خانه‌ها. اما در کنار این‌ها، رویکرد مهم‌تر و اصلی‌تر دولت، «مدیریت مصرف» است. در گذشته معاصر ایران، منطق مصرف از منطق درونی هر جامعه ایرانی خارج شده و منطقی دولتی و مبتنی بر اقتصادسیاسی گرفت. امروز شاید تغییر فوری این منطق جدید ساده و عملی نباشد، اما دست‌کم می‌توان به سمت تعریف و اجرای سیاست‌های جدیدی رفت که مصرف آب را در کشور بهینه و عقلانی کند.
 
نقطه هدف در آخر حلقه قرار دارد
تا امروز هر وقت صحبت از کمبود آب می‌شد، بهانه‌ای بود  برای تصویب طرح‌های کلان لوله کشی و اختصاص اعتبارات کلان. دولت پزشکیان از این رویکرد استقبال نمی‌کند. در مقابل، دولت چهاردهم به جای اینکه مسأله آب را از سرچشمه حل کند، یعنی به جای اینکه منابع جدید آبی تعریف کند، آب را از قزوین بیاورد تهران یا از تهران ببرد به فلان شهر و روستا، بر مقصد تمرکز کرده است، یعنی بر حلقه آخر توزیع و مصرف آب، یعنی جامعه، مردم، خانه‌ها، شرکت‌ها، وزارتخانه و صنایع. دولت چهاردهم با درک این مسأله که اساساً میزان آب در ایران محدود است و نمی‌توان منابع جدید تعریف کرد، کاری که بخش‌های پروژه ساز برای لوله کشی انجام می‌دهند، به دنبال اصلاح مدیریت و توزیع و اصلاح مصرف آب است. به دیگر سخن، پزشکان و دولت چهاردهم، به وجهی، به منطق تاریخی آب در این سرزمین باز گشته‌اند؛ به این منطق که آب نداریم و کم داریم و این مسأله نه امروز، بلکه همیشه بوده است، پس حالا باید آبی که داریم را درست مدیریت و مصرف کنیم. تأکید رئیس‌جمهوری بر رفع نشت آب در لوله‌های تهران و اصلاح هدررفتن 20 تا 30 درصدی آب در لوله‌های مرکز کشور، ناشی از همین واقعیت است. به این ترتیب، می‌توان پیش‌بینی کرد که دولت چهاردهم نیز در آینده‌ای نزدیک آب و اصلاح آن را به مسأله‌ای ملی بدل کند، به این معنی که اعلام کند اصلاح این وضعیت و مواجه شدن درست با واقعیت کم آبی ایران، جز با مشارکت همگان، تغییر نگاه و تعریف جدیدی از منطق و اقتصاد و مدیریت آب ممکن نیست. خروجی استادان دانشگاه که پزشکیان از آنان برای پژوهش دعوت کرده است و اکنون مشغول به کارند، جز این نخواهد بود.

برای همین پزشکیان به جای پذیرفتن طرح‌های پولساز انتقال آب که در عمل تا امروز هم به رغم هزینه‌های سنگین برای کشور، نتیجه‌ای هم نداشته است، جمعی از اساتید دانشگاه‌ها را دعوت کرده و از آنان خواسته است «راهکارهای جدید و متناسب با شرایط امروز ایران» را برای مدیریت و توزیع آب پیدا کنند. این راهکارها قرار است جایگزین منطق تاریخی شوند که امروز دیگر نیست و دوباره باید ساخته شود. پزشکیان چندی پیش اعلام کرد که به دلیل کم آبی، تصمیم گرفته شد تا چمن‌های نهاد ریاست جمهوری آبیاری نشود. بسیاری این سخن پزشکیان را عادی و غیرلازم تلقی کردند، اما این یکی از چیزهایی است که اساتید دانشگاه‌ها بر آن تأکید دارند، مبنی بر اینکه در کشوری که به طور تاریخی کم آب است، نباید بیش از کشور پرآبی مانند هلند چمن‌ها را آبیاری کرد. منطق جدید با فهم این اقتضائات عمل می‌کند، هرچند برخی همچنان برای دریافت و درک آن مقاومت می‌کنند. رویکرد دیگر دولت، توسعه فناوری‌ها و تأسیسات مربوط به بازچرخانی آب است، مانند تصفیه خانه‌ها. اما در کنار این‌ها، رویکرد مهم‌تر و اصلی‌تر دولت، «مدیریت مصرف» است. در گذشته معاصر ایران، منطق مصرف از منطق درونی هر جامعه ایرانی خارج شده و منطقی دولتی و مبتنی بر اقتصادسیاسی گرفت. امروز شاید تغییر فوری این منطق جدید ساده و عملی نباشد، اما دست‌کم می‌توان به سمت تعریف و اجرای سیاست‌های جدیدی رفت که مصرف آب را در کشور بهینه و عقلانی کند.
 
نقطه هدف در آخر حلقه قرار دارد
تا امروز هر وقت صحبت از کمبود آب می‌شد، بهانه‌ای بود  برای تصویب طرح‌های کلان لوله کشی و اختصاص اعتبارات کلان. دولت پزشکیان از این رویکرد استقبال نمی‌کند. در مقابل، دولت چهاردهم به جای اینکه مسأله آب را از سرچشمه حل کند، یعنی به جای اینکه منابع جدید آبی تعریف کند، آب را از قزوین بیاورد تهران یا از تهران ببرد به فلان شهر و روستا، بر مقصد تمرکز کرده است، یعنی بر حلقه آخر توزیع و مصرف آب، یعنی جامعه، مردم، خانه‌ها، شرکت‌ها، وزارتخانه و صنایع. دولت چهاردهم با درک این مسأله که اساساً میزان آب در ایران محدود است و نمی‌توان منابع جدید تعریف کرد، کاری که بخش‌های پروژه ساز برای لوله کشی انجام می‌دهند، به دنبال اصلاح مدیریت و توزیع و اصلاح مصرف آب است. به دیگر سخن، پزشکان و دولت چهاردهم، به وجهی، به منطق تاریخی آب در این سرزمین باز گشته‌اند؛ به این منطق که آب نداریم و کم داریم و این مسأله نه امروز، بلکه همیشه بوده است، پس حالا باید آبی که داریم را درست مدیریت و مصرف کنیم. تأکید رئیس‌جمهوری بر رفع نشت آب در لوله‌های تهران و اصلاح هدررفتن 20 تا 30 درصدی آب در لوله‌های مرکز کشور، ناشی از همین واقعیت است. به این ترتیب، می‌توان پیش‌بینی کرد که دولت چهاردهم نیز در آینده‌ای نزدیک آب و اصلاح آن را به مسأله‌ای ملی بدل کند، به این معنی که اعلام کند اصلاح این وضعیت و مواجه شدن درست با واقعیت کم آبی ایران، جز با مشارکت همگان، تغییر نگاه و تعریف جدیدی از منطق و اقتصاد و مدیریت آب ممکن نیست. خروجی استادان دانشگاه که پزشکیان از آنان برای پژوهش دعوت کرده است و اکنون مشغول به کارند، جز این نخواهد بود.


انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار اقتصاد