قدرت عریانگویی مستند
رامتین بالف سازنده مستند «آخرین کوسهنهنگ» درباره مستندسازی برای بحرانهای زیستمحیطی، یادداشتی به روزنامه ایران ارائه کرد.
گروه فرهنگی -ایران آنلاین: رامتین بالف، سازنده مستند «آخرین کوسهنهنگ»، معتقد است مستند زمانی اثرگذار میشود که بیواسطه، مستقیم و بدون لکنت واقعیت را عیان کند؛ حتی اگر همین صراحت، به بهای سانسور و دیده نشدن تمام شود. بهزعم بالف، مستند تنها رسانهای است که میتواند بیپرده هشدار دهد. این امکان که دوربین بتواند بدون ملاحظههای رسمی، رنج و فرسایش طبیعت را ثبت کند، به آن جایگاهی فراتر از رسانههای دولتی و نهادهای رسمی بخشیده است. همین صراحت، البته، بلافاصله هزینهاش را تحمیل میکند: محدودیت و تأخیر در دیده شدن. او تأکید میکند که مستند، اگر سفارشی نباشد، توان آن را دارد که واقعیت را بدون واسطه انتقال دهد؛ نه پالوده، نه مدیریتشده، نه در قالب اطلاعیهها و پیامهای اداری.
از هشدار تا تغییر نگرش
بالف معتقد است که تنها نمایش فاجعه، کارکرد آگاهیبخش ندارد. آنچه اهمیت دارد روشنکردن «زاویه پنهان» بحران است. مستند باید سراغ ساحتهای نادیده و تاریک یک فاجعه برود؛ همان نقاطی که تولید رسانهای رسمی از ورود به آن پرهیز میکند. او هشدار میدهد که اگر مستندساز صرفاً به نمایش آوارگی پرندگان، خشکی تالابها یا مرگ ماهیها بسنده کند، نه تغییری شکل میگیرد و نه فهمی عمیق. مستند زمانی مؤثر است که با شناخت کامل موضوع، ابزار و روایت، عادتِ دیدنِ فاجعه را بشکند. به باور او، مستندساز ناگزیر است از تمام توان روحی و جسمیاش برای انتقال درست بحران استفاده کند. احساس باید حضور داشته باشد، اما «کنترلشده»؛ اطلاعات باید داده شود، اما «بر ذهن بنشیند» نه بر هیجان. مستند محیطزیستی، اگر تنها گریه بر مرگ یک دریاچه باشد یا تنها جدولهای آماری فرسایش خاک، در نهایت به تکرار ملال بدل میشود. به اعتقاد او، راه مؤثر، عبور از همذاتپنداری صرف و رسیدن به فهمِ منطقی و مستند از عمق فاجعه است.
دیرشنوی هشدارها
او معتقد است جامعه امروز در برابر بحرانها «پوست کلفت» شده است؛ عادت کرده، بیحس شده و در مصایب اقتصادی چنان گرفتار است که حتی تصویر نابودی جنگلها یا خشکشدن تالابها دیگر شوکآور نیست. بحران دیدن رنج طبیعت، در رقابت با اضطراب معیشت، شکست میخورد. در چنین شرایطی، نه فقط روایت مستند که ساختار حکمرانی نیز باید مسئولیت بپذیرد. وقتی منافع دیگری جای عدالت زیستمحیطی را میگیرد، هشدارها نه شنیده و نه جدی گرفته میشوند. بالف واقعیتی شکننده را طرح میکند: جامعهای که سالها با حادثه زیسته و در بحران دوام آورده، دیگر به هشدار واکنش فوری نشان نمیدهد. صحبتهای او به جملهای کوتاه اما تلخ ختم میشود: «همهچیز روشن است، اما انگار دستمان به سرمان نمیرسد.»
* متن کامل این گزارش را اینجا بخوانید.
انتهای پیام/