اندیشکده اروپایی: جهان باید فرصت تعامل با تهران را دریابد

جهان

136215
اندیشکده اروپایی: جهان باید فرصت تعامل با تهران را دریابد

یک اندیشکده مستقر در بروکسل در مطلبی با اشاره به ماهیت سودمند برجام در حل اختلاف ایران و غرب نوشت که رئیس جمهوری آمریکا در دوره دوم حضورش در کاخ سفید سیاست «فشار حداکثری» را علیه تهران از سر گرفت اما این موضوع ایران را چندان تحت فشار اقتصادی قرار نداد.

ایران آنلاین: اندیشکده friendsofeurope در این مطلب که به قلم «جیمی شی» مقام اسبق سازمان پیمان آتلانتیک شمالی(ناتو) نگاشته شده است، می‌نویسد: جورج دابلیو بوش، رئیس‌جمهور اسبق آمریکا، در سخنرانی وضعیت کشور در سال ۲۰۰۲، ایران را عضوی از «محور شرارت» نامید؛ گروهی که (به ادعای) واشنگتن اساسا با سیاست خارجی و منافع امنیتی آمریکا متخاصم و به دنبال آسیب زدن به آن بود. پس از انقلاب سال ۱۹۷۹ و سرنگونی رژیم محمد رضا شاه که حامی آمریکا بود، دولت‌های متوالی در واشنگتن، ایران را به عنوان یک «دولت یاغی» توصیف کرده‌اند! عمده احساسات ضدایرانی در واشنگتن ناشی از این بود که حکومت حاکم در تهران آمریکا را «شیطان بزرگ» توصیف می‌کرد.

به گزارش ایرنا، در ادامه این مقاله می‌خوانیم: با این حال، دولت رونالد ریگان، رئیس جمهوری وقت آمریکا در سال ۱۹۸۵ در پاسخ به حمله به سربازان آمریکایی در برلین، لیبیِ تحت (دیکتاتوری) قذافی را بمباران کرد نه تهران را؛ تصمیمی که نشان می‌داد به باور آمریکایی‌ها، در خاورمیانه مقصر کسان دیگری هستند. این واقعیت پیچیده پس از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر علیه نیویورک و واشنگتن روشن‌تر شد.

به نوشته نگارنده این مطلب، «القاعده از سومالی و افغانستان فعالیت می‌کرد نه تهران و به عنوان تشکیلاتی سنی، عمیقا با ایران به عنوان کشوری شیعه عداوت داشت. طالبان، متحد القاعده در افغانستان، دیپلمات‌های ایرانی را در کنسولگری تهران در مزارشریف کشته(به شهادت رسانده) بود. تلاش‌های سازمات اطلاعات مرکزی آمریکا(سیا)برای پیوند دادن ایران به حملات ۱۱ سپتامبر هیچ مدرک ملموسی ارائه نکرد. در واقع، بلافاصله پس از حمله آمریکا به افغانستان در پاییز ۲۰۰۱ برای سرنگونی طالبان، تهران به بوش پیشنهاد همکاری علیه طالبان و عادی‌سازی روابط بین آمریکا و ایران را داد. اما این پیشنهاد از سوی دولت بوش بی‌پاسخ ماند.»

مساله برنامه هسته‌ای ایران

نگارنده در ادامه با تکرار ادعاهای بی‌پایه و اساس غرب درباره فعالیت‌های منطقه‌ای و البته برنامه هسته‌ای ایران، ادعا کرد که «بزرگ‌ترین عامل اختلاف در روابط ایران با غرب، برنامه هسته‌ای تهران بوده است». این برنامه در دهه ۱۹۷۰ توسط محمدرضا شاه به عنوان اقدامی غیرنظامی آغاز شد و سپس تحت نظام سیاسی جدید در ایران ادامه یافت. حاکمیت جمهوری اسلامی ایران همواره تاکید کرده که به دنبال سلاح هسته‌ای نیست. افزون بر این، تهران بر حفظ چرخه سوخت هسته‌ای و توانمندی غنی‌سازی خود با چندین راکتور پراکنده در سراسر ایران تاکید داشته است. به ادعای نگارنده، این قابلیت از نظر فنی ضروری نیست، زیرا میله‌های سوخت هسته‌ای را می‌توان از سوی تامین‌کنندگان شناخته‌شده خارجی تهیه کرد و سپس برای بازفرآوری بازگرداند. اما ایران همیشه نگران بوده که وابستگی به تامین‌کنندگان خارجی آن را در برابر باج‌گیری یا تحریم آسیب‌پذیر کند.»

این اندیشکده افزود: بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، تمام حیات سیاسی خود را روی به صدا درآوردن زنگ خطر تهدید هسته‌ای ایران بنا کرده است. او یکی پس از دیگری، از روسای جمهور آمریکا تعهد گرفت که اجازه دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای را نخواهند داد. اما چگونگی دستیابی به این هدف، به غیر از جنگ با ایران با هدف تغییر رژیم، مسئله دیگری بود. پس از افتضاح عراق، در واشنگتن اشتیاق کمی برای یک حمله زمینی و اشغال نظامی دیگر وجود داشت؛ تصمیمی که برای تخریب کامل همه تاسیسات هسته‌ای ایران لازم بود. نتانیاهو اغلب برای اقدام نظامی پیش‌دستانه علیه ایران به عنوان راه‌حل فشار آورده است. اسرائیل در سال ۱۹۸۱ این کار را علیه رآکتور هسته‌ای «اوسیراک» عراق تحت دیکتاتوری صدام انجام داده بود. اما اسرائیل برای آنکه زیرساخت‌های هسته‌ای زیرزمینی ایران را به طور کامل از بین ببرد، به تنهایی از بمب‌های سنگین سنگرشکن برخوردار نبود. در نتیجه برای چنین اقدامی به مشارکت آمریکا نیاز داشت و روسای جمهوری متوالی (دست کم تا دوره دوم ترامپ) نسبت به آن تمایلی نداشتند.

بنابراین اسرائیل باید روش‌های دیگری را پیدا می‌کرد. یکی از این روش‌ها کند کردن یا خرابکاری در برنامه هسته‌ای ایران بود؛ اقدامی که تل‌آویو در چند مورد نسبت به آن مبادرت کرد. هدف قرار دادن دانشمندان هسته‌ای تهران، خرابکاری در برخی تاسیسات هسته‌ای، ترور برون‌مرزی برخی فرماندهان سپاه پاسداران، حمله به سفارت ایران در دمشق و ترور سردار (شهید) قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران در دوره نخست ریاست جمهوری ترامپ.

با این حال، این عملیات‌های مخفی تنها می‌توانستند برنامه هسته‌ای ایران را به تاخیر بیندازند، نه اینکه آن را متوقف کنند. بنابراین، دولت باراک اوباما مسیر کنترل تسلیحاتی را امتحان و در سال ۲۰۱۵ توافق هسته‌ای (برجام) را با تهران امضا کرد. این توافق غنی‌سازی تهران را محدود کرد و در آن افزایش نظارت آژانس و تحریم‌های اسنپ‌یک(مکانیسم ماشه) پیش‌بینی شد. در سوی مقابل، ایران وعده رفع بسیاری از تحریم‌های طولانی‌مدت و آزادسازی دارایی‌های خارجی‌اش را دریافت کرد. این توافق توسط پنج عضو دائم شورای امنیت به علاوه آلمان در قالب گروه ۱+۵ تحت نظارت قرار می‌گرفت. اتحادیه اروپا نیز به عنوان تسهیل‌کننده مذاکرات دخیل بود. این چهارچوب بین‌المللی به تهران اطمینان می‌داد که تنها با واشنگتن طرف نیست و درجه‌ای از عدالت در اجرای شرایط مختلف برجام اعمال خواهد شد.

برجام می‌توانست نخستین گام بزرگ در راستای بازسازی اعتماد میان ایران و قدرت‌های غربی و خروج این کشور از انزوا باشد. سرمایه ضروری برای توسعه اقتصادی مورد نیاز کشور وارد، سرمایه‌گذاری خارجی به ویژه در حوزه انرژی، مواد خام و کشاورزی تسهیل می‌شد و سازوکار نظارت بین‌المللی را با هدف شفافیت و پیش‌بینی‌پذیری بیشتر عملکرد داخلی حکومت ایجاد می‌کرد. رفع بسیاری از تحریم‌ها، درهای کشور را به روی تجارت و ارتباطات خارجی باز می‌کرد و حس انزوای شدید را کاهش می‌داد. برجام همچنین نتانیاهو را برای حرکت در مسیر پیشرفت در روند صلح خاورمیانه تحت فشار بیشتری قرار می‌داد، زیرا در این حالت، کمتر می‌شد مانع‌تراشی اسرائیل را به تهدید هسته‌ای تهران نسبت داد. هرچند هنوز راه درازی در پیش بود، اما (برجام) نخستین گام مفید محسوب می‌شد.

با این حال، تحت فشار نتانیاهو، دولت نخست ترامپ در سال ۲۰۱۸، توافق هسته‌ای را لغو کرد، این در حالی بود که آژانس «هشت گزارش» در تایید پایبندی ایران صادر کرده بود. استدلال ادعایی ترامپ این بود که «حکومتی که در گذشته غیرقابل اعتماد بوده است، هرگز قابل اعتماد نیست و نهایتا توافق را نقض خواهد کرد»! همچنین او این انتقاد را مطرح کرده بود که توافق «تنها» ۱۵ سال دوام دارد، «هرچند این مدت برای توافق‌های کنترل تسلیحات هسته‌ای به اندازی کافی استاندارد است.»

با این حال، محل اصلی مناقشه جمهوری‌خواهان آمریکا، هم‌صدا با اسرائیل، این بود که توافق هسته‌ای برنامه موشکی بالستیک ایران یا رفتار منطقه‌ای آن، به ویژه حمایت از گروه‌های ضداسرائیلی در لبنان، غزه، سوریه، عراق و یمن را پوشش نمی‌دهد. با این حال، باید بدانیم که «هیچ توافقی میان دشمنان کامل نیست، به ویژه گام اول و آزمایشی در راستای تنش‌زدایی روابط پرتنش ایران با غرب؛ در عین حال، کمال‌گرایی نیز دشمن خیر است.»

ترامپ توافقی محدود اما کارآمد را پاره و ادعا کرد که چیزی بهتر جایگزین آن خواهد کرد. البته که چنین اتفاقی هرگز رخ نداد. در عوض، ترامپ تحریم‌ها را تحت سیاست «فشار حداکثری» بازگرداند، اما ایران آن‌قدر طولانی زیر چنین فشار اقتصادی بوده که اعمال مجدد آن تفاوت زیادی ایجاد نمی‌کند. هرچند اروپایی‌ها، روسیه و چین در برجام ماندند، از نگاه تهران، آمریکا عامل کلیدی اقتصادی و نظامی بود. با خروج واشنگتن، حکومت ایران دیگر خود را ملزم به پایبندی به توافق نمی‌دانست. فرآوری هسته‌ای را از سر گرفت و طی چند سال به غنی‌سازی ۶۰ درصد رسید.

در آن برهه و به‌رغم شکست برجام و تحریم‌های جدید آمریکا، ایران به نظر در اوج بود. دشمن شماره یک ایران یعنی اسرائیل، با اختلافات سیاسی و حقوقی میان جوامع لیبرال و راست افراطی ارتدوکس درگیر بود. هزاران نفر در خیابان‌های تل‌آویو علیه تلاش نتانیاهو برای اصلاحات قضایی وی دست به اعتراضات گسترده زدند. در سوریه، متحد دیرینه، بشار اسد از تلاش گروه‌های مخالف برای برکناری به‌دنبال بهار عربی سال ۲۰۱۱ جان سالم به در برد. در لبنان، حزب‌الله کنترل خود بر دولت را تثبیت کرده و زرادخانه عظیم موشکی را برای تهدید اسرائیل ساخته بود. در غزه، حماس کنترل را از تشکیلات خودگردان فلسطین گرفته بود. در عراق، خروج تدریجی نیروهای آمریکایی قدرت حشد الشعبی را تقویت کرد. در یمن، حوثی‌ها(انصارالله) قدرت را در دست داشتند و رفته‌رفته کنترل بیشتری در کشور به دست می‌آوردند.

در این بین، پادشاهی‌های حاشیه خلیج فارس، هراسناک از ایران و نامطمئن از حمایت و قابل اتکا بودن آمریکا، برای صلح با تهران شتافتند. عربستان سعودی حتی روابط دیپلماتیک را با میانجی‌گری چین احیا کرد. کشورهای حاشیه خلیج فارس که به صادرات نفت و گازشان وابسته هستند، نسبت به ظرفیت ایران برای اختلال در تردد تانکرها از تنگه هرمز نگران بودند. ایران به‌رغم برنامه و تلاش آمریکا برای منزوی سازی این کشور، با شبکه امنیتی منطقه‌ای منسجم و در هم‌تنیده‌اش به نظر بر همسایگان پراکنده و دل‌آشوب‌تر خود چیره شده بود؛ همسایگانی که برای متضرر نشدن، حساب و کتاب زیادی می‌کردند و تمام طرفین را می‌سنجیدند.

با این وجود، همان‌طور که در سیاست یک هفته هم زمانی طولانی است، تصور کنید که در ژئوپلیتیک، ۲ سال می‌تواند چه تفاوت‌هایی را رقم بزند.

اسرائیل پس از هفتم اکتبر ۲۰۲۳، نه تنها علیه حماس، بلکه از این فرص برای نابودی (یا دست کم تضعیف طولانی‌مدت) تمام دشمنان منطقه‌ای‌اش استفاده کرد و این راهبرد همه‌جانبه را تنها راه پیشگیری از تکرار هفتم اکتبر می‌دانست. پس از درهم کوبیدن حماس و حزب‌الله و ترور اکثر رهبرانشان، نیروی هوایی اسرائیل شهرها و تاسیسات هسته‌ای ایران را بمباران کرد و تعدادی از دانشمندان هسته‌ای و همچنین چندین تن از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران را (به شهادت رساند.) اسرائیلی‌ها راه را برای آمریکا باز کردند تا ۱۴ بمب سنگرشکن را روی تاسیسات هسته‌ای اصلی ایران همچون فردو و اصفهان بیندازد.

نویسنده در ادامه ادعا می‌کند که ایران احتمالا به سمت تعریف فضای تنفس برای خود می‌رود و بنابراین غرب باید گوش به زنگ فرصت‌های تعامل با تهران باشد و با نشان دادن اینکه گفتمان و مذاکره مزایای ملموسی به همراه می‌آورد، به این روند کمک کند. یکی از این فرصت‌ها ممکن است در حوزه هسته‌ای تجلی یابد. اخیرا عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، به اکونومیست گفت که ایران به «توافق عادلانه و متوازن» درباره فعالیت‌های هسته‌ای، چیزی مشابه برجام، علاقه‌مند است. آمریکا نیز به توافق هسته‌ای جدید که برجام پایه و اساس آن را تشکیل می‌دهد، علاقه‌مند است. همچنین، چنین توافقی به آژانس اجازه ازسرگیری بازرسی‌ها را می‌دهد. ساختار امنیت ملی آمریکا بر سر این مسئله عمیقا دچار شکاف شده است زیرا از زمان جنگ ۱۲ روزه در ژوئن امسال(خرداد ۱۴۰۴)، ایران همکاری با آژانس را تعلیق کرده است. توافقی هسته‌ای که تحریم‌های اخیر اروپا (اسنپ‌بک) علیه تهران که با ادعای عدم پایبندی به برجام بازگردانده شده است را لغو کند، برای هر دو طرف منطقی است.

دومین دریچه فرصت در حوزه اقتصادی است. ایران در شرایط فعلی اقتصادی ممکن است نسبت به فعالیت آزادانه‌تر نهادهای غیردولتی غربی متقاعد شود و از نهادهایی همچون بانک جهانی، اتحادیه اروپا و بانک‌های توسعه منطقه‌ای مشاوره و کمک فنی بیشتری بپذیرد. بخش انرژی هم به شدت به سرمایه‌گذاری خارجی و فناوری‌های جدید نیاز دارد. ایران سومین ذخایر بزرگ گاز طبیعی جهان را دارد. بسیاری در ایران در انتظار فرصت بازسازی امور و بازگشت به «شرایط عادی امور» هستند.


انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار جهان