فارن افرز از تغییر شکل نظم جهانی گزارش داد

پایان رویای لیبرال/ چگونه نظم جهانی در چنگال اقتدارگرایان گرفتار شد؟

جهان

136886
پایان رویای لیبرال/ چگونه نظم جهانی در چنگال اقتدارگرایان گرفتار شد؟

پس از پایان جنگ سرد، نظم بین‌المللی به رهبری ایالات متحده، لیبرالیسم و ​​​​دموکراسی را- هرچند به طور ناهموار- ترویج کرد و امواجی از گذارهای دموکراتیک را در سراسر جهان ممکن ساخت. امروزه، همکاری سیاسی در سراسر مرزها در حال پیشبرد اقتدارگرایی است.

ایران آنلاین: این حرکت در گرو ترکیبی از دولت‌های اقتدارگرا و غیرلیبرال، احزاب ضدسیستم - نه فقط در جناح راست افراطی - و بازیگران همسو است که پیام‌های خود را هماهنگ و از یکدیگر حمایت مادی می‌کنند. آنچه این بازیگران را به هم پیوند می‌دهد، جایگاه آنها در طیف سیاسی نیست، بلکه نحوه ارتباط آنها با نهادهای دموکراتیک و ارزش‌های لیبرال از جمله محدودیت‌های قدرت اجرایی، ضمانت‌های آزادی‌های مدنی و حاکمیت قانون است.

از رهبران غیرلیبرال در کشورهای دموکراتیک تاریخی مانند دونالد ترامپ رئیس جمهوری ایالات متحده گرفته تا الکساندر لوکاشنکو رئیس جمهوری بلاروس، آنها آمادگی مشترکی برای شخصی‌سازی قدرت، تضعیف کنترل‌ و توازن‌ها دارند. این رهبران با تهی کردن کثرت‌گرایی و مشروعیت‌زدایی از مخالفان و با تجمیع منابع و محافظت دیپلماتیک از یکدیگر، در شبکه‌های غیرلیبرال فرامرزی شرکت می‌کنند که توانایی‌ها و نفوذ فزاینده آنها، تعادل جهانی را تغییر می‌دهد.
این «بین‌الملل غیرلیبرال» شاید در سپتامبر ۲۰۲۵ در پکن بیش از همه قابل مشاهده بود، زمانی که شی جین‌پینگ رهبر چین، کیم جونگ اون حاکم کره شمالی و ولادیمیر پوتین رئیس جمهوری روسیه که کشورهایشان در زمینه‌های اقتصادی و امنیتی همکاری نزدیکی دارند در کنار هم ایستادند و نافرمانی از هنجارهای لیبرال را به نمایش گذاشتند. اما آن اجلاس تنها نوک کوه یخ بود. تنها در سال ۲۰۲۴، شاخص همکاری اقتدارگرایان که توسط سازمان غیرانتفاعی اقدام برای دموکراسی مستقر در ایالات متحده منتشر شد، بیش از 45 هزار جلسه سطح بالا، مشارکت‌های رسانه‌ای و سایر موارد هماهنگی بین «دولت‌های اقتدارگرا، دولت‌های متمایل به اقتدارگرا و احزاب مخالف متمایل به اقتدارگرا» را در سراسر جهان ردیابی کرد.
در همین حال، همکاری میان دموکراسی‌ها متزلزل است. حمایت غرب از دموکراسی در قرن بیستم اغلب خودخواهانه و متناقض بود، اما در اوج خود، با استفاده از مشوق‌های اقتصادی، یک برند ایدئولوژیک قدرتمند و فشار دیپلماتیک هماهنگ، آزادسازی سیاسی را تشویق می‌کرد. پس از جنگ سرد، شرایط کمک تجاری و تعامل دیپلماتیک همچنان به نفع اصلاحات بود. با این حال، بودجه، انرژی و قابلیت‌های اتحاد دموکراتیک کاهش یافته است زیرا نهادهای برخاسته از نظم لیبرال در حال از دست دادن قدرت خود هستند و اعتقاد اعضای باقی‌مانده متزلزل شده است. برخی از قهرمانان سابق دموکراسی - به‌ویژه ایالات متحده در دوران ترامپ - به‌طور فعال در حال توانمندسازی یا مشروعیت‌بخشی به شبکه‌های غیرلیبرال هستند. حتی کشورهایی که با افتخار دموکراتیک باقی مانده‌اند، محتاط‌تر و واکنش‌پذیرتر شده‌اند و اقداماتی را برای کاهش دخالت در امور خود انجام می‌دهند.
 
جهانی امن برای اقتدارگرایی

دموکراسی لیبرال به گونه‌ای در معرض خطر تبدیل شده است. جهان یک ربع قرن است که در رکود دموکراتیک به سر می‌برد؛ طبق شاخص انواع دموکراسی (V-Dem) که به طور گسترده مورد استناد قرار گرفته است، ۴۵ کشور در سال ۲۰۲۵ از دموکراسی فاصله گرفته و به سمت اقتدارگرایی روی آورده‌اند. اکنون تنها ۲۹ کشور را می‌توان دموکراسی کامل دانست. 
با کمی عمیق‌تر شدن، چشم‌انداز حتی بدتر هم می‌شود. در بخش عمده‌ای از قرن بیستم، دموکراسی‌ها معمولاً پس از عقبگرد، موفق به بازیابی خود می‌شدند. اما در دهه‌های اخیر، بازگشت‌ها نادر و ناپایدار شده‌اند. در تحقیقاتی که در مجله دموکراسی منتشر شد، از سال ۱۹۹۴، از ۱۹ کشوری که دوره‌ای از اقتدارگرایی را تجربه کردند و سپس با موفقیت سطح قبلی دموکراسی خود را بازیابی کردند، ۱۷ کشور در عرض پنج سال دوباره شروع به عقبگرد کردند.
یکی از بزرگ‌ترین تغییرات در سه دهه گذشته، ظهور شبکه حمایتی است که اکنون اقتدارگرایان یا آنها که می‌خواهند اقتدارگرا شوند، از آن برخوردارند. سوابق تاریخی برای هماهنگی فرامرزی بین آنها وجود دارد، اما اتحاد اقتدارگرایانه‌ای که از اوایل دهه 1990 ظهور کرده است، از نظر شکل و محتوا با اتحادهای قبلی متفاوت است. اول، این شبکه به طور فزاینده‌ای از منابع خوبی برخوردار است. اکنون تقریباً به تعداد کشورهای اقتدارگرا در جهان، کشورهای دموکراتیک وجود دارد، اما کشورهای اقتدارگرا در مجموع جمعیت بیشتری دارند و ثروتمندتر می‌شوند. امروزه، دولت‌های طیف اقتدارگرا (از جمله بسیاری از کشورهایی که انتخابات برگزار می‌کنند، مانند هند) در مجموع بیش از 70 درصد از جمعیت جهان را تشکیل می‌دهند.

آنها همچنین طبق داده‌های V-Dem در سال 2022 از سهم 46 درصدی از تولید ناخالص داخلی جهانی (که با برابری قدرت خرید اندازه‌گیری می‌شود) برخوردار بودند - که نسبت به 24 درصد سال 1992 افزایش یافته است. انتظار می‌رود این تعداد بیشتر افزایش یابد. تمایل کشورهای اقتدارگرا برای نفوذ در آن سوی مرزها با قدرت اقتصادی و نظامی آنها افزایش یافته است و توانایی آنها برای انجام این کار با پیشرفت در فناوری دیجیتال گسترش یافته است. یک لایه جدید از قدرت‌های میانی با نفوذ منطقه‌ای که شامل کشورهایی مانند ترکیه و امارات متحده عربی می‌شود، به نفوذ جهانی اقتدارگرایان قدرت بیشتری بخشیده است. در حالی که سال‌های پس از پایان جنگ سرد شاهد تأسیس نهادهای منطقه‌ای دموکراتیک جدید یا تقویت نهادهای موجود، مانند سازمان امنیت و همکاری در اروپا بود، در چند دهه گذشته اکثر سازمان‌های منطقه‌ای جدید، مانند سازمان همکاری شانگهای در سال ۲۰۰۱ و اتحاد کشورهای ساحل در سال ۲۰۲۳ در میان کشورهای غیر لیبرال تشکیل شده‌اند.
«بین‌الملل غیرلیبرال» امروزی به عنوان مجموعه‌ای از شبکه‌های همپوشانی عمل می‌کند. همکاری میان آنها اشکال مختلفی دارد. یکی از آنها شامل همکاری مستقیم بین قدرت‌هایی مثل چین، روسیه، کره شمالی و ونزوئلا است. این کشورها اغلب اطلاعات نظامی را به اشتراک می‌گذارند و از یکدیگر حمایت دیپلماتیک می‌کنند. از طریق وتو در سازمان ملل (در مورد چین و روسیه)، بیانیه‌های مشترک در مجامع چندجانبه و توافقنامه‌های دفاعی و تجاری به ایجاد محیطی سهل‌گیرانه کمک می‌کنند.

اقتدارگرایی فرامرزی
این چند کشور همچنین به درجات مختلف در خارج از مرزها اعمال نفوذ می‌کنند. به عنوان مثال، روسیه مخفیانه احزاب سیاسی همسو را تأمین مالی کرده، از طریق رسانه‌های خبری تحت حمایت دولت مانند راشاتودی واسپوتنیک کمپین‌های رسانه‌های اجتماعی را برای تأثیرگذاری بر انتخابات در کشورهایی از جمله فرانسه، مولداوی و رومانی راه‌اندازی کرده است. به طور مشابه، چین از شبکه مؤسسات کنفوسیوس (سازمان‌هایی که زبان و فرهنگ چینی را ترویج می‌دهند)، انجمن‌های دیاسپورا و رسانه‌های مرتبط با دولت برای شکل‌دهی به بحث‌های سیاسی در خارج از کشور، از جمله حمایت از نامزدهای طرفدار پکن در مکان‌هایی مانند استرالیا و تایوان، استفاده کرده است. قدرت‌های متوسط ​​اقتدارگرا نیز در حال به‌کارگیری ابزارهای نظامی و مالی برای تثبیت در خارج از کشور هستند. عرضه پهپادهای بیرقدار توسط ترکیه به رهبران قدرتمند فعلی در کشورهای در حال جنگ، مانند آذربایجان و لیبی، به این رهبران مزایای تعیین‌کننده‌ای در میدان نبرد داده است.
گردهمایی «اروپا را دوباره بزرگ کنیم» در مادرید در فوریه 2025 که به میزبانی مشترک حزب راست‌گرای اروپایی «Patriots.EU» برگزار شد، احزاب راست را از سراسر قاره گرد هم آورد. کنفرانس اقدام سیاسی محافظه‌کاران، گردهمایی سالانه فعالان و سیاستمداران محافظه‌کار در ایالات متحده آغاز شد اما در سال‌های اخیر در مجارستان و لهستان نیز برگزار شده و هزاران شرکت‌کننده از کشورهای سراسر اروپا، آمریکای لاتین و فراتر از آن را به خود جذب کرده است. شرکت‌کنندگان در سخنرانی‌ها از یکدیگر حمایت می‌کنند، شبکه‌های ارتباطی ایجاد می‌کنند و ایده‌ها را به اشتراک می‌گذارند و ارتباطات بین‌المللی ایجاد می‌کنند که برای جنبش‌های داخلی، دیده شدن و مشروعیت فراهم می‌کند.
گاهی اوقات، ترویج دیدگاه‌های غیرلیبرال در مورد حکومت و توسعه حتی آشکارتر است. برای مثال، حزب کمونیست چین برنامه‌های آموزشی را که به طور منظم برای رهبران حزب و مقامات دولتی در کشورهای آفریقایی از جمله نامیبیا، آفریقای جنوبی و تانزانیا ارائه می‌دهد، افزایش داده است.

قواعد منسوخ دموکراسی!
برای دهه‌ها، شبکه‌های دموکراتیک دست بالا را داشتند. دموکراسی‌ها با ایجاد و حمایت از نهادهایی مانند سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا، ناتو و مجموعه‌ای گسترده‌تر از نهادهای مالی و حقوقی بین‌المللی که هنجارهای لیبرال را در خود جای داده، تضمین‌های امنیتی جمعی را ارائه داده و نظم جهانی قرن بیستم را شکل دادند. با این حال، دموکراسی‌ها در حفظ مزایای خود شکست خورده‌اند. ترجیح نهادهای دموکراتیک برای بی‌طرفی رویه‌ای و اجماع، به بازیگران غیرلیبرال اجازه داده است تا محدودیت‌های این نهادها را از درون آزمایش کنند. در سراسر آفریقا و آسیا، رهبرانی که مرتباً از آنها خواسته می‌شود «دموکراسی را انتخاب کنند»، دلایل کمتری برای انجام این کار می‌بینند، زیرا شهروندانشان از سیستم‌های انتخاباتی که نتایج اقتصادی مطلوبی را ارائه نمی‌دهند، ناراضی هستند.
حتی روایت طرفداری از دموکراسی، که در طول قرن بیستم الهام‌بخش شهروندان و جنبش‌ها بود، کهنه و بی‌روح شده است. برخی از دموکراسی‌های بزرگ شروع به اجتناب کامل از اصطلاح «دموکراسی» کرده‌اند. به عنوان مثال، در بریتانیا، دولت‌های متوالی سیاست خارجی خود را بر اساس ترویج «جوامع باز» توصیف کرده‌اند و عمداً از تأکید بر دفاع از دموکراسی کاسته‌اند تا شرکای اقتدارگرا را شرمنده نکنند. تلاش‌ها برای احیای برند دموکراتیک - مانند اجلاس دموکراسی که جو بایدن، رئیس‌جمهوری ایالات متحده، در سال‌های 2021، 2023 و 2024 برگزار کرد - در عوض کاستی‌های آن را آشکار می‌کند و اشتیاق کمی از سوی جامعه مدنی ایجاد می‌کند و توجه عمومی را حتی کمتر جلب می‌کند.
دولت فعلی ایالات متحده همچنین رهبری اتحاد دموکراتیک را از دست داده است. در ژوئیه ۲۰۲۵، مارکو روبیو، وزیر خارجه، به دیپلمات‌های آمریکایی دستور داد که «از اظهار نظر در مورد انصاف یا صداقت» انتخابات خارجی و «ارزش‌های دموکراتیک» کشورهای خارجی خودداری کنند. اروپا، جایی که اقدامات ریاضتی و محدودیت‌های مالی فزاینده، بودجه کمک‌های خارجی را تشدید کرده است، بعید است که این کمبود را جبران کند. بنابراین، گروه‌هایی که در غیر این صورت ممکن است برای دفاع از هنجارهای دموکراتیک اقدام کنند، برای پوشش هزینه‌های اصلی تقلا می‌کنند و راه را برای دولت‌ها و جنبش‌های اقتدارگرا باز می‌گذارند.
دموکرات‌ها طبق قوانین بازی‌ای راه انداخته‌اند که دیگر وجود ندارد. آنها به اطلاعیه‌های بی‌نتیجه، کنفرانس‌های قابل پیش‌بینی و دیپلماسی محتاطانه تکیه می‌کنند، در حالی که مخالفانشان خلاق‌تر و در شبکه‌سازی بهتر شده‌اند.
 منبع: Foreign Affairs


انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار جهان