مهمترین اولویت سیاست خارجی ایران: جلوگیری از امنیتیسازی برنامه موشکی
حیدرعلی مسعودی،استاد روابط بینالملل دانشگاه شهید بهشتی در روزنامه ایران نوشت:به نظر میرسد مهمترین و اولویتدارترین مسأله در سیاست خارجی ایران در سال پیشِرو، جلوگیری از امنیتیسازی برنامه موشکی ایران از سوی اسرائیل باشد. امنیتیسازی به چه معناست؟ امنیتیسازی به معنای بازنمایی یک موضوع عادی بهمثابه یک تهدید وجودی است؛ تهدیدی که گویی تنها از طریق اقدام فوری و فوقالعاده میتوان با آن مواجه شد.
ایران آنلاین: در شرایط کنونی، اسرائیل و لابیهای وابسته به این رژیم در ایالات متحده، با محوریت شخص بنیامین نتانیاهو، تمام تلاش خود را به کار بستهاند تا برنامه موشکی ایران را به یک موضوع امنیتیشده در فضای نخبگانی و تصمیمسازی آمریکا تبدیل کنند. این تلاشها پس از آن شدت گرفت که بر اساس سند جدید راهبرد امنیت ملی آمریکا، مشخص شد برنامه هستهای ایران تا حد زیادی از دستور کار راهبردی واشنگتن خارج شده است. در نتیجه، اسرائیلیها کوشیدهاند بهانه یا مستمسک دوم، یعنی برنامه موشکی ایران را مجدداً بهعنوان یک تهدید برجسته بازنمایی کنند.
بر اساس مباحث مطرحشده در چهارچوب مکتب امنیتی کپنهاگ، فرآیند امنیتیسازی از سه عنصر اصلی تشکیل میشود : اول، بازیگر امنیتیساز است که در اینجا اسرائیل و شخص بنیامین نتانیاهو قرار دارند و بهطور مستمر در تماس و تبادل دیدگاه با دونالد ترامپ است. دوم، موضوع امنیتیسازی است که در این مورد، برنامه موشکی ایران محسوب میشود و سوم که بهنظر من مهمترین عنصر این فرآیند، مخاطب امنیتیسازی است؛ یعنی همان حلقه نخبگان حاکم و تصمیمساز در کاخ سفید که هدف اصلی این بازنمایی امنیتی هستند.
در درون این حلقه نخبگانی، میتوان دو طیف متمایز را مشاهده کرد. از یکسو، طیف جنگگریز با محوریت معاون اول رئیس جمهوری آمریکا، جی.دی. ونس، قرار دارد و از سوی دیگر، طیف جنگطلب با محوریت مارکو روبیو، وزیر خارجه، و پیت هگست، وزیر دفاع آمریکا قرار دارند.
دونالد ترامپ در این میان مواضعی سیال دارد؛ گاه متأثر از دیدگاههای جنگگریز و گاه همسو با رویکردهای جنگطلبانه موضعگیری میکند. موضع صریح دوشنبه شب او در مورد ارائه مجوز به نتانیاهو برای حمله نظامی به ایران در کنار مصاحبههای اخیر او که بهصراحت تأکید کرد که در صورت لزوم، ایالات متحده میتواند برنامه موشکی ایران را نیز هدف حمله قرار دهد و آن را از بین ببرد، نشان میدهد که زمینه و پتانسیلی وجود دارد تا اسرائیل و لابیهای آن در واشنگتن بتوانند با فضاسازی، برجستهسازی و بازنمایی هدفمند برنامه موشکی ایران، دست طیف جنگطلب را در اقناع ترامپ برای حمله مجدد به ایران در سال پیشِرو
تقویت کنند.
این وضعیت، به نظر من، یک ضرورت بسیار مهم را پیش روی ایران قرار میدهد. فرآیندی که به آن اشاره شد، اقتضا میکند که ایران ارتباطات حداقلی و غیرمستقیمی را مجدداً فعال کند؛ تماسهای گذشته میتواند از نو احیا شود.
هدف از حفظ یا برقراری مجدد این ارتباطات، چه مستقیم و چه غیرمستقیم، ایجاد اخلال در فرآیند امنیتیسازی برنامه موشکی ایران است. ایران نباید منفعلانه کنار بایستد و میدان را بهطور کامل در اختیار اسرائیل و لابیهای آن در آمریکا قرار دهد تا هر آنچه در راستای منافع خود میخواهند، در فضای تصمیمسازی آمریکا برجستهسازی و پیگیری کنند. دیپلماسی ایران باید فعالانه بکوشد تا حد امکان در این فرآیند اخلال ایجاد کند.
این رویکرد دستکم دو پیامد مهم خواهد داشت: اول آنکه همین ارتباطات حداقلی میتواند از شکلگیری یک فضای کاملاً یکسویه توسط لابی اسرائیل در واشنگتن علیه برنامه موشکی ایران جلوگیری کرده و این روند را تا حدی مختل کند. دوم آنکه این ارتباطات میتواند پیامدها و نتایج غیرقابلکنترل یک حمله مجدد به ایران را بهروشنی برای مقامات آمریکایی تبیین کند و نشان دهد که در صورت وقوع چنین حملهای، تبعات آن بهمراتب فراتر از یک درگیری محدود، مشابه جنگ دوازدهروزه، خواهد بود و دامنه و آثار آن بهسادگی قابل کنترل نخواهد بود.
حداقل وظیفه دستگاه دیپلماسی ایران آن است که این ادراک را در طرف مقابل ایجاد کند؛ ادراکی مبنی بر اینکه هرگونه حمله مجدد با واکنشها و تبعات مشخص و پرهزینهای همراه خواهد بود. چهبسا ایجاد چنین ادراکی بتواند در محاسبات و ارزیابیهای کاخ سفید و سایر نهادهای دخیل در ساختار تصمیمگیری امنیت ملی آمریکا تأثیرگذار باشد و در نهایت، مانعی جدی در مسیر شکلگیری جنگی دیگر علیه ایران ایجاد کند.
انتهای پیام/