آنچه در حاشیه نماز عید قربان گذشت؛

نماز قربان زیر سایه انتخابات

فرهنگ

69745
نماز قربان زیر سایه انتخابات

نماز امروز عیدقربان امروز در حالی در دانشگاه تهران برگزار شد که طیف رنگارنگی حاضر بودند و از قضا فصل مشترک توجه آنها به رسانه‌ها بود؛ از خانمی که زودتر از باقی رسانه‌ها دست به کار شد تا واقعیت نماز عید قربان برعکس بازنمایی نشود تا دیگری که از کمرنگ بودن تبلیغات صداوسیما برای نماز عیدقربان به بهانه انتخابات، گلایه داشت.

به گزارش گروه فرهنگی ایران‌آنلاین، برای ما که خیابان انقلاب را همیشه با شلوغی و ازدحام جمعیت مردم و دانشجوها، خصوصا در ساعات اولیه صبح، تجربه کرده‌ایم این خلوتی صبح روز عیدقربان، کمی تعجب‌برانگیز و از قضا آرامش‌بخش است. همین که صدای موتورها و ماشین ها جای خود را به صدای قد قامت نمازگزاران داده، نعمت بزرگی است که گوش سپردن به آن نصیب هر کسی نمی‌شود؛ جز آن هایی که در صبح آخرین روزهای بهار و در روز عید قربان برای خواندن نماز، به دانشگاه تهران آمده‌اند.

اگر رفتن با ماشین را ترجیح بدهید باید دورتر از دانشگاه پارک کنید و از خیابان فلسطین تا خود شبستان را پیاده گز کنید. آنقدر که حس خالی بودن خیابان انقلاب از آدم‌های هر روزه، جایش را به حس یکی شدن در صف های نماز عید قربان بدهد. البته این پیش از آن است که ون های سبز حمل‌ونقل مراسم را در میان راه ببینید.

به در اصلی دانشگاه که رسیدم، ورودی خانم ها را نشانم دادند. در شانزده آذر. خیابان را چشم گرداندم و به راه افتادم. هم مسیر بودم با خانمی که از قدم‌هایش مشخص بود می‌خواهد با هم برویم. در بین راه و قبل از اینکه راننده ون صدایمان بزند تا سوار شویم، چشمم به تریبون انتخاباتی افتاد که آن طرف خیابان گذاشته بودند. حالا اطرافش خلوت بود و احتمالا انتظار نمازگزاران را می‌کشید.

هر چه به شبستان نزدیک‌تر شدم، صدای مکبر بلند و بلندتر می‌شد و خیابان شلوغ‌تر. داخل دانشگاه، به سمت هر کس می‌رفتی تا جای دقیق شبستان را از او بپرسی، خوراکی یا برگه ای به دستت می‌داد و راهنمایی ات می‌کرد.

راستش را بخواهید، حس شبستان بزرگ دانشگاه با حجم آدم‌هایی که در دل آن، همه به یک سو ایستاده اند و ذکر می‌گویند عجیب و توصیف‌ناپذیر است. همان اول چشمم به دو سه خادم می‌خورد که بچه به بغل راه می‌روند و انگار برایشان لالایی می‌خوانند. بچه ها آرام‌اند، انگار که فضا آرامشان کرده اما مادرها تاب نیاورده‌اند که روی زمین بگذارندشان و آن‌ها را به خادم‌ها سپرده اند.

شبستان بزرگ دانشگاه تهران جای خوبی است تا منتظر بمانید و همه سجده بروند؛ آن وقت از خمیازه بچه ها تا چشمان بازیگوش آن‌ها و مداد رنگی ها و دفترهای پهن شده روی زمین شان را می‌بینید. بعضی بچه‌ها هم که انگار فضای باز شبستان را جایگزین خوبی برای جبران ندویدن هایشان در فضای کوچک خانه کرده بودند. با لباس های رنگی و خنک تابستانی شان می‌دویدند و میان چادر مادرهایشان گم می‌شدند.

نماز که تمام می‌شود بعضی همکاران خبرنگار و عکاس را می‌بینیم. ساعت ۸:۲۰ دقیقه است و عده ای بلافاصله بعد از نماز می‌روند. دلم می‌خواهد با همه آن‌ها گپ بزنم. از پیر و جوان بین آنها هست تا بچه های کوچکی که در میان بازوان خادمان دیده بودم. تعلل نمی‌کنم و به سراغ خانمی جوان می‌روم که در حال بارگذاری یک استوری در صفحه شخصی اش است.

حواسش به من نیست اما عکس خیابان خالی پشت شبستان را در صفحه اش می‌گذارد با جمله‌ای که نوشته: «این تصویری است که رسانه های بیگانه از نماز عید قربان منتشر می‌کنند». از او سوال می‌کنم. پاسخ نمی‌دهد لبخند می‌زند و تصویر بعدی را در صفحه‌اش بارگذاری می‌کند. تصویری که از جمعیت نمازگزار داخل شبستان گرفته بود با این جمله که: «اما واقعیت چیز دیگری است.»

نگاهش می‌کنم، لبخند می‌زنم و به کارش ادامه می‌دهد. به او نگفتم خبرنگارم اما از چشمانم خواند و بی آنکه توضیحی بدهد عکس را در صفحه اش گذاشت و رفت.

همین برایم سوال می‌شود. به سراغ خادمی می‌روم و درباره خیابان پشت شبستان از او می‌پرسم. می‌گوید: «هر سال خانم ها در خیابان پشت شبستان قامت می‌بستند و آقایان داخل. امسال خانم‌ها آمدند داخل شبستان و عده‌ای خدانشناس همین را بهانه می‌کنند».

امام جماعت در فاصله این کشف و شهود من، بالای منبر رفته و سخنرانی اش را آغاز کرده است که صحبت هایش بیشتر رنگ و بوی انتخاباتی دارد. همین هم باعث شده گپ و گفت نمازگزاران در این باره برجسته تر بشود. به کشف‌م ادامه می‌دهم. دو دختر که حس می‌کنم اهل آفریقا باشند مرا به سمت خودشان می‌کشانند. حدسم درست بود اهل آفریقا بودند و دانشجوی داروسازی. پنج سال بود که ساکن ایران بودند و اتفاقا در همین دانشگاه درس می‌خواندند.

وقتی به من نگاه می‌کردند، منتظر بودند صدایش را ضبط کنم یا دوربینم را روشن، اما وقتی گفتم فقط قرار است گپی دوستانه بزنیم خندیدند و پاسخ سوالاتم را دادند. از حس خوبشان در نماز عید قربان گفتند و وحدتی که با خواندن این نماز، در پیشگاه خدا احساس می‌کنند.

در حاشیه مراسم امروز کم دانشجو ندیدم؛ دو دانشجوی پاکستانی نیز با همین شرایط در نماز شرکت کرده بودند. دعای روز عید قربان را مهم می‌دانستند و می‌گفتند در پاکستان نیز عید فطر و عید قربان بسیار برایشان مهم است و اعمال آن را نیز انجام می‌دهند.

حالا که از گپ زدن من با نمازگزاران گذشته ساعت حدود ۹ صبح است و سخنرانی رو به اتمام. به شبستان که نگاه کردم فرش ها یکی یکی در حال جمع شدن بودند اما من همچنان به صدای صحبت های نمازگزاران با هم گوش می‌دادم. همراه جمعیت به سمت خروج حرکت می‌کنم.

خانمی از تبلیغات تلویزیون گلایه داشت و می‌گفت امسال آن طور که باید برای نماز عید قربان سنگ تمام نگذاشت. خانم کناری اش خندید سرش را از روی تاسف تکان داد و گفت آنقدر درگیر انتخابات هستند که فراموش کردند. این را گفت، کاتالوگ تبلیغات یکی از نامزدهای انتخاباتی را از دست دانشجویی گرفت و از پله های شبستان بالا رفت.

 

ایران آنلاین
انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار فرهنگ