گفت‌وگو با معاون امور سیاسی دفتر رئیس‏ جمهور

میدان‏ گزین بود نه پشت میزنشین

سیاست

70327
میدان‏ گزین بود نه پشت میزنشین

دکتر محمد جمشیدی، عضو هیئت علمی دانشکدهٔ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بوده است که در دولت سیزدهم به معاون امور سیاسی دفتر رئیس‏جمهور منصوب گردید. او تحصیلات خود را در سال ۱۳۸۴، مقطع کارشناسی ارشد پیوسته در رشته معارف اسلامی و علوم سیاسی در دانشگاه امام صادق(ع) و مقطع دکتری را نیز در سال ۱۳۹۰ در رشته روابط بین‏الملل در دانشگاه تهران به پایان رسانید.

به گزارش گروه سیاسی ایران آنلاین، دکتر محمد جمشیدی، عضو هیئت علمی دانشکدهٔ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بوده است که در دولت سیزدهم به معاون امور سیاسی دفتر رئیس جمهور منصوب گردید. او تحصیلات خود را در سال ۱۳۸۴، مقطع کارشناسی ارشد پیوسته در رشته معارف اسلامی و علوم سیاسی در دانشگاه امام صادق(ع) و مقطع دکتری را نیز در سال ۱۳۹۰ در رشته روابط بین الملل در دانشگاه تهران به پایان رسانید. از سوابق اجرایی دکتر جمشیدی در این سال ها می توان به عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، مدیریت گروه سیاست خارجی، معاون مطالعات سیاسی مرکز پژوهش های مجلس اشاره کرد.

 

مواجهه شما با خبر شهادت آیت الله رئیسی چگونه بود و این خبر را در چه پازلی می بینید و چه پیش بینی ای از آینده دارید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. سید محرومان، سید مغتنم، رئیس جمهور عزیز از دست رفتند. جامعه چند ساعت طولانی در خوف و رجا بود و مردم دست به دعا برداشتند و صحنه هایی خلق شدند که جز در نظام مبتنی بر مردم سالاری دینی دیده نمی شود و نظیر و شبیه ندارد. مناسباتی که بین مردم و حکومت در این الگوی حکومتی وجود دارد، واقعاً در عالم سیاست که به خدعه و نیرنگ و فریب شهره شده است و تربیت این نوع کارگزارانی که وفاداری و تعهد و خلوص و مردمی آنهاست که باعث شده است در دل مردم جایگیر شوند.
به نظر من الان جامعه سه حس همزمان دارد. یکی اینکه جامعه در حیرت به سر می برد و باور نمی کند که رئیس جمهورش را از دست داده است. رئیس جمهوری که این قدر به مردم نزدیک و در کنار آنها بود و متأسفانه حتی دور اول ایشان هم به پایان نرسید. بعضی از غم ها به قدری دفعی و ضربتی است که شاید زمان زیادی بخواهد که فرد باور کند و آنها را بپذیرد. من با هر کسی که صحبت می کردم همچنان این حس انکار و باور نکردن مسئله و کنار نیامدن با آن در آنها وجود داشت.
دوم حس حزن است. این هم به نظرم عجیب است، چون نسبت به شخصیت های سیاسی، مخصوصاً در نظام های لیبرال دموکراتیک، مردم احساسات پاک عمیق آن چنانی ندارند. به فردی رأی می دهند و او یا تا پایان دوره هست یا از دست می رود. کشش عاطفی ایمانی انسانی در آن نوع ساختارهای لیبرال دموکراتیک وجود ندارد، اما در اینجا دیدیم که در این ده دوازده ساعت مردم به اماکن مقدس رفتند، دعا کردند و اشک ریختند. گویا در انتظار پنجره ای بودند که به روی یک عزیزشان گشوده شود. این نوع نسبت و تعلق خاطر واقعاً نظیر و شبیه ندارد و به نظرم فقط در ذیل گفتمان انقلاب اسلامی متولد می شود.
و دیگر؟
به نظرم حس سوم امید است. یعنی مردم عزیزی را از دست داده اند، اما این طور نیست که فکر کنند قطار انقلاب متوقف شده است یا دچار اختلال ساختاری شده ایم، امیدها درهم شکسته اند و باید زانو بزنیم. اصلاً این حس وجود ندارد و این هم به دلیل تجربه تاریخی ماست. دهه ۶۰ دهه بسیار پرحادثه ای بود. یعنی حوادثی که در چند دهه ممکن است اتفاق بیفتند، در یک دهه متراکم شدند. به تعبیر مقام معظم رهبری، امام(ره) با کاری که در دهه ۶۰ کرد، انقلاب را از گردنه هایی عبور داد که هر کدام برای ساقط شدن یک انقلاب اجتماعی کافی بود، ولی امام(ره) مقابل همه ایستاد. باز به تعبیر رهبر انقلاب در بیانیه گام دوم، راه آینده به دشواری گذشته نیست. ما حوادث بسیار تلخ تر، سخت تر و حجیم تری را پشت سر گذاشته ایم.
جامعه به پشت سرش نگاه می کند و آن قدر حافظه تاریخی دارد که این فهم تاریخی و جمعی را داشته باشد که این حوادث هرقدر هم که حزن آلود و جانسوز باشند، امکان عبور از آنها و چشم گشودن به آینده وجود دارد.
یکی از کلیدواژه های شهید آیت الله رئیسی این بود که باید در ساختار مدیریت کشور تحول ایجاد شود. آیا به این سمت حرکت کردند شما یکی از دستاوردهای مهم ایشان را تحول می دانید؟
به نظرم می شود تحول را از آخرین سکانس زندگی ایشان فهمید. موقعیت ها حرف می زنند و صامت نیستند. ایشان در حین خواندن یک گزارش اداری سکته کرد. سفری که یک شخصیت دست چندم هم می توانست به جای ایشان برود، اما میدان گزین بود، نه پشت میزنشین. این یعنی تحول عملی. گاهی باید حقایق را با زبان گفت و گاهی زبان برش لازم را ندارد و باید در عمل نشان داد و ثابت کرد. به نظر من موقعیت پایانی و پرده آخر نمایش زندگی ایشان خیلی پرصدا و پرغوغا و پرحرف است. نشان می دهد مدیر تراز انقلابی یک شعار و ژست انتخاباتی و یک حرف تهی مایه نیست. از سه گانه حیرت و حزن و امید صحبت کردم. به نظرم امید به همین برمی گردد که در عمل ثابت شد وقتی می گوییم کسی انقلابی است، انقلابی گری فقط این نیست که بخواهیم روی بعضی از ارزش ها تکیه کنیم. به نظرم به جای کلیدواژه باید گفت کلید عمل. عالم انقلابی گری که فقط عالم زبان نیست. عمل هم هست که در متن موقعیتی می نشیند و آن موقعیت با صدای بلند، ماهیت انقلابی گری را اعلام می کند.
اگر این پرده پایان صحنه و نهایی چنین زبان گویایی دارد، واقعاً باید از امید هم سخن گفت، چون انقلاب که دچار بن بست و انقطاع نمی شود. یعنی همچنان زایش مدیریتی و کارگزارانی دارد. حادثه ای مثل ۷ تیر هم اتفاق بیفتد و ۷۰ و چند نفر هم یکجا از دست بروند، باز قطار انقلاب به راه خود ادامه می دهد، چون یک عالم جدید متولد شده که ذیل این عالم تاریخی، شاعر، نویسنده، تدوینگر، جهادی، کنشگر اجتماعی، فعال سیاسی و... می روید. می گویند عالم و آدم، ولی گویا ظاهراً آدم هایی عالمی را می آفرینند، بعد آن عالم خود به خود روی ریل بازتولید آن آدم ها می افتد و همین طور پشت سر هم می آفرینند. آفرینش یک عالم است.
شهادت ایشان این روال را قطع نمی کند؟
نه، عرض کردم که لازم نیست با زبان بگوییم. تاریخ انقلاب خودش گویاست. شهادت بزرگانی چون ایشان در گذشته، مگر قطار انقلاب را متوقف کرد؟ نه. عالمی باید نگران باشد که دچار عدم زایش و توقف و قحط الرجال است. یکی از بزرگان به امام(ره) گفت: ما دچار قحط الرجال هستیم. امام(ره) فرمود: خیر. ما دچار عدم معرفت رجال هستیم. بزرگانی داریم، اما آنها را نمی شناسیم.
بنابراین موقعیتی که ایشان در آن لحظه جانش را از دست داد، خیلی حرف دارد؛ انقلابی گری را در صحنه عمل به نمایش می گذارد. ما بارها تبیین کرده ایم، ولی به نظرم صدای این موقعیت از هر صدایی بلندتر و منطق آن از هر گفته ما پراثرتر است.
شخصیت آقای رئیسی شخصیت وحدت آفرین بود و طیف های مختلف سیاسی دارند پیام تسلیت می دهند و ابراز همدردی می کنند. درباره این بعد هم توضیح بفرمایید.
من فکر می کنم رمز این همگرایی در خلوص ایشان است. در برخورد با مردم، قبل از این حادثه، می گویند آقای رئیسی سلامت نفس و صفای باطن دارد. اهل خلوص است. خود ایشان هم در بیانیه انتخاباتی گفتند که من نه میل دارم به عرصه انتخابات بروم، نه مصلحتم هست که خود را درگیر این اقتصاد آشفته بکنم. آرزوی من همان خدمت به امام رضا(ع) است. دروغ هم نمی گفت. کسی با تبلیغات محبوبیت به دست نمی آورد. اگر هم به دست بیاورد موسمی و موقتی است. عمیق و ماندگار نیست. اشک نمی آفریند. این حس باید در مردم ایجاد بشود. او توانسته بود. من ایشان را از نزدیک ندیده بودم، ولی این حس را داشتم که این آدم واقعاً سلامت نفس دارد و اهل خلوص است و دروغ نمی گوید و واقعاً صادقانه با مردم سخن می گوید. مگر می شود سخن صادقانه تأثیر خودش را روی مردم نگذارد.
اخلاق مداری ایشان هم قابل توجه بود. در مناظرات انتخاباتی هرچه به ایشان طعنه می زدند، ایشان پاسخی نمی داد. در مناظرات به نفر بغل دستش گفت شما خدا را در نظر گرفتید و این حرف را زدید؟ این نکته بسیار مهمی است.
بعد از مناظرات وقتی قدرت را به دست آورد تغییر کرد؟ آیا احساس کردید منش اشرافی دارد؟ از مردم فاصله گرفت؟ هر اندازه فرد کنش انقلابی داشته باشد و از ساختار بوروکراتیک فاصله بگیرد، عزیزتر می شود. ایشان و حاج قاسم سلیمانی اهل قدم بودند، نه چندان اهل قلم. مردم در بسیاری از اوقات قدم را بیشتر می پسندند. یعنی مکتب صورت تعیّن یافته پیدا کرده است. در حال حاضر ما با مجموعه ای از کنش های انقلابی فاصله یافته با آن ساختار دیوان سالارانه اشرافی دور از مردم مواجهیم که اینها اسطوره های متولد شده در عالم انقلاب اسلامی هستند.
تحلیل شما از خوشحالی دشمنان دیرینه ایران، به ویژه صهیونیست ها از خبر شهادت ایشان چیست؟
به تعبیر رهبر انقلاب رئیسی عزیز ایدئولوژی مقاومت را که در دهه ای به قهقرا رفته بود، احیا کرد. کسانی اقتصاد را مشروطه کردند و گفتند یا باید جانب ایدئولوژی مقاومت را گرفت یا جانب معیشت را. در همین مدت کم ایشان نشان داد که اقتصاد شرطی شده به بیرون نیست، بلکه به اراده مدیران شرطی شده است. یعنی ایشان بین بازگشت به ارزش های انقلابی از یک طرف و کار متراکم و جهادی از طرف دیگر که بعضی ها می گفتند مانعه الجمع هستند، در عمل خودش جمع برقرار کرد و به همان اصالت ها و ایدئولوژی اولیه انقلاب اسلامی برگشت که یکی از آنها همان ایدئولوژی مقاومت است و ایشان پرچمدار ایدئولوژی مقاومت شد. احساس نمی کرد که سخنان صریح انقلابی اش در عرصه بین المللی موجب شود که به فلان عرصه تکانه و تلاطم وارد کند. برای تداومش در قدرت ایدئولوژی فروشی نمی کرد و این صهیونیست ها را آزار می داد. بعضی ها حیات سیاسی شان را به نرخ چیزهای دیگر گره می زنند و مصالح عالیه را فدای جذابیت های کاذب موسمی می کنند. ایشان اهل معامله بود، اما اهل معامله با خدا، نه با جریان های سیاسی. رفتار کسی که طمع قدرت ندارد، به گونه دیگری می شود. کسی که سودای تداوم قدرت ندارد. به نظرم فقدان ایشان صدمه و آسیب بزرگی بود، اما باز هم تأکید می کنم. امام(ره) با تمام عظمتی که دارند، در انتهای وصیت نامه شان یک جمله کلیدی دارند. می گویند: «و بدانید که با از دست رفتن خدمتگزاری کوچک خللی در سد آهنین ملت ایجاد نخواهد شد که خدمتگزاران بزرگ و بزرگ تر در راهند.» یعنی این عالم تثبیت شده است و شما با حذف آدم ها بیش از آنکه به اختلال به وجود آمدن در این عالم کمک کنید، بدنه اجتماعی را وفادارتر می کنید. موقعیتی که آقای رئیسی در آن جانشان را از دست دادند و این درگذشت شهادت گونه که اتفاق افتاد، کلی پیام داشت. اگر می خواستیم با جامعه همزبانی کنیم و بگوییم انقلابی گری در مدیریت یعنی چه، همین یک لحظه و یک پرده آخر، صد درس و صد حرف دارد.
 


انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار سیاست