تأملی بر کتاب «اخلاق‌شناسی و مرزهای فلسفه» برنارد ویلیامز

رقابت عقل و عشق بر سر اخلاق

فرهنگ

85771
string(817) "[{"name":"a","aspect":"16:9","width_small":"480","width_medium":"720","width_large":"960","_sy":"1","_sx":"1","_r":"0","_h":"405","_w":"720","_y":"116.5","_x":"-4.6020035327718116e-14","source":"\/news\/photo\/1403\/11\/02\/ab6ec89c57248d66ec95beb867409b90.jpg","_pr_css":"display: block; width: 160px; height: 123.778px; min-width: 0px !important; min-height: 0px !important; max-width: none !important; max-height: none !important; transform: translateX(1.02267e-14px) translateY(-25.8889px);"},{"name":"b","aspect":"1:1","width_small":"480","width_medium":"720","width_large":"960","_sy":"","_sx":"","_r":"","_h":"","_w":"","_y":"","_x":"","source":""},{"name":"c","aspect":"16:6","width_small":"720","width_medium":"960","width_large":"1250","_sy":"","_sx":"","_r":"","_h":"","_w":"","_y":"","_x":"","source":""}]" رقابت عقل و عشق بر سر اخلاق

برخی برای فلسفه آنقدر ارزش و اعتبار قائلند که فکر می‌کنند پاسخ همه مسائل را می‌توان از فلسفه گرفت. بویژه بسیاری از تحلیلگران برای تبیین مسائل اخلاقی دنبال پاسخ‌های فلسفی می‌گردند. اما بِرنارد ویلیامز (۲۰۰۳ ۱۹۲۹-)، فیلسوف شهیر بریتانیایی که استاد دانشگاه کمبریج بود معتقد است اینقدرها هم نباید روی فلسفه حساب باز کرد.

به گزارش گروه فرهنگی ایران آنلاین،  او که در حلقه منتقدان فایده‌گرایی اخلاقی می‌نشیند خود را «فیلسوف اهل تردید» معرفی می‌کند که بزرگ‌ترین تردیدش متوجه فلسفه شده است و می‌گوید کارهای زیادی است که از دست فلسفه برنمی‌آید و یکی از آنها «طرحی برای زیست اخلاقی» است: «از فلسفه انتظار داشتیم در زمینه اخلاق کارهای بسیاری برای ما انجام دهد اما انتظارات ما را برآورده نمی‌کند. گویی نمی‌شود در فلسفه پاسخ‌های کاملی برای اخلاق یافت. فلسفه می‌تواند بینش‌ها و ابزارهای ارزشمندی برای تأمل اخلاقی ارائه کند، اما نمی‌تواند به عمیق‌ترین پرسش‌های اخلاقی، پاسخ‌های یقینی دهد.»

فیلسوف اهل تردید
یکی از کتاب‌های جالب و قابل‌تأملی که در حیطه فلسفه اخلاق منتشر شده که خیلی سریع هم به اثری مرجع برای اهالی فلسفه بدل شد کتاب «اخلاق‌شناسی و مرزهای فلسفه» اثر برنارد ویلیامز است.
ویلیامز را بزرگ‌ترین فیلسوف اخلاق قرن بیستم معرفی می‌کنند که آثار و آرای او بازتاب‌های جهانی داشته است.
کتاب «اخلاق‌شناسی و مرزهای فلسفه» او که نخستین بار در سال 1985 منتشر شد، اخیراً به قلم مینو حجت و به همت انتشارات حکمت و فلسفه به فارسی ترجمه شده است. او در این کتاب، «نظریه‌های اخلاقی نظام‌مند» را نقد می‌کند و برای تفکر اخلاقی رویکرد جایگزین معرفی می‌کند. ویلیامز با نکته‌سنجی و شوخ‌طبعی، فلسفه را زیر سؤال می‌برد و در این کار چنان مهارتی از خود نشان می‌دهد که حتی منتقدانش، از شک او به فلسفه، تأثیر گرفته‌اند.


رابطه ناکام فلسفه و اخلاق
ویلیامز معتقد است نظریه‌های اخلاقی فیلسوفان بزرگی چون کانت و استورات میل، مبنایی جهانی برای اخلاق می‌سازند که گره‌گشای حقایق زند‌گی انسان و پیچیدگی‌های اخلاقی او نیستند. این نظریه‌های اخلاقی نظام‌مند، اخلاق و زندگی اخلاقی را با مجموعه‌ای از اصول و قواعد، کوچک‌سازی و ساده‌سازی می‌کنند. از همین رو در این کتاب، «من» محور بحث او می‌شود و برای مخاطبانش استدلال می‌آورد که «تفکر اخلاقی باید در دیدگاه و تجربیات خود فرد ریشه داشته باشد.»
تمرکز ویلیامز بر «خود» مغایر با بسیاری از نظریه‌های اخلاقی کلاسیک است. به همین دلیل، او به پرسش سقراطی «چگونه زندگی کنم؟» همچون بقیه فیلسوفان پاسخی انتزاعی نمی‌دهد چرا که معتقد است زندگی انسانی و موقعیت‌های فردی آنقدر پیچیده است که نیازمند رویکردهای ظریف‌تری است تا بتواند این ویژگی‌های فردی را در نظر بگیرد. بنابراین از نظر او، اعمال «اصول جهان‌شمول اخلاقی» خود مشی غیراخلاقی است. او با این رویکردش فرض‌هایی را زیر سؤال می‌برد که فیلسوفان همیشه با آنها فلسفه‌ورزی کرده‌اند. از این رو، حتی کسانی که منتقدش هستند باز نمی‌توانند تأثیر ویلیامز بر مشی فکری و فلسفه‌ورزی خود را منکر شوند.
 
قاعده بازی در زمین فلسفه
اساساً ویلیامز با «نظام‌سازی فلسفی» مخالف است و این موضع را به صراحت در این کتابش اعلام می‌کند. از نظر او نمی‌توان با «نظام‌پردازی» منظومه‌ای از آرای فلسفی تنظیم کرد تا همه مسائل ما را حل کند. او به‌جای نظام‌پردازی، «خلاقیت فلسفی» و «استدلال»، «نقد»، «دفاع» را می‌نشاند و معتقد است که با اینها بهتر می‌توان به جهان اخلاق ورود کرد. فلسفه اخلاق با نظام‌سازی‌های کلاسیک القا می‌کند که اگر برای اخلاقی زیستن هزینه می‌دهیم در عوض فوایدی عاید ما خواهد شد. اما ویلیامز می‌گوید اصلاً معلوم نیست در قبال هزینه‌هایی که برای کارهای اخلاقی می‌دهیم فوایدی برای ما متصور باشد. این اولین جایی است که فلسفه برای چیزی که خودش بیان می‌کند؛ نمی‌تواند ضمانت دهد.
استدلال او این است که اساساً عقل نمی‌تواند امور اخلاقی را انگیزه‌مند کند و نسخه‌ای برای زیست اخلاقی بپیچد بلکه این احساسات و عواطف هستند که چنین انگیزه‌ای را می‌توانند در انسان رقم بزنند و اخلاقی زیستن را در انسان برانگیزانند. از این رو، او حکم می‌کند با آشنایی با نظریه‌های فلسفه اخلاق، نمی‌توان اخلاقی زیست. بنابراین اگر به دنبال زندگی اخلاقی و انسان‌هایی اخلاقی هستیم باید بیشتر روی ساحت احساسات و عواطف انسان سرمایه‌گذاری  کنیم.

 

بــــرش

هر جا پای عشق در میان است
منش اخلاقی‌تری از انسان می‌توان دید

ویلیامز دو راهکار برای زیست اخلاقی معرفی می‌کند اول اینکه ایگوی فرد و «من» فرد را بزرگ‌تر کنیم چنانکه نفع خود را در نفع دیگران ببیند و احساسات و عواطفش علاوه بر «خود» به «دیگری» هم معطوف شود. پیشنهاد دوم او، بهره‌گرفتن از اکسیر عشق است. او معتقد است هر جا پای عشق در میان است منش اخلاقی‌تری از انسان می‌توان دید. از نظر او وجه اشتراک این دو راه، گسترش احساسی و عاطفی «من» است چنانکه «دیگری» از این دایره بیرون نیفتد. به این اعتبار، او می‌گوید ما باید تلاش کنیم که همدلی و همدردی با دیگران قبل از فلسفه اخلاق پدید آید: «نظام‌های اخلاقی پس از آنکه «من» دغدغه «تو» را داشتم به کار می‌آیند.» بنابراین ویلیامز تصریح می‌کند که فلسفه برای اخلاقی شدن «من» کاری نمی‌تواند انجام دهد اما پس از اینکه فرد تصمیم می‌گیرد اخلاقی باشد؛ نظام‌های اخلاقی به کارش می‌آیند و در کیفیت اخلاقی زیستن او می‌توانند مؤثر باشند.

 

مهرداد شهبازی
خبرنگار


انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار فرهنگ