«ایران» الزامات امروز سیاست داخلی را از چهرههای ارشد سیاسی جویا شد
مهار تندروها، دستور کار جناحها
سیاست
86111
نزدیک شدن دیدگاههای جریانهای اصلی اصولگرا و اصلاحطلب درباره مسائل اساسی کشور، آشکارتر از آن است که نادیده گرفته شود. اتفاقاً چهرههای اصلی این دو جریان بر این نزدیکی اشتراک نظر دارند.
به گزارش گروه سیاسی ایران آنلاین، آنان میپذیرند که رقابت سنگین دیروز، امروز به یک همکاری ناگفته و نانوشته رسیده است. اما درباره اینکه دلیل بروز این اشتراک نظر چیست، هنوز اشتراک نظر ندارند. اما یک چیز روشن است، اینکه دلیل این همدلی به عنوان نقطه عطف سیاست داخلی ایران، مشکلات و بحرانهایی است که کشور با آن روبهرو است. مثلاً وجود ناترازیها، به این معنی است که شیوه مدیریت و نوع رقابت سیاسی همین چهرهها در گذشته برای کسب صندلیهای مدیریت، نتوانسته مشکلات کشور را حل کند.
حالا این دو جریان، با درک وضعیت کشور و با درک الزامات برون رفت از این وضعیت است که همدلی و همنظری را تأیید میکنند. این دو جریان درعین حال در این نکته هم اشتراک نظر دارند که باید با تندروها مقابله کرد یا دستکم مانع این شد که تندروها فضای سیاسی را آنطور که دوست دارند، شکل بدهند. درباره این مسائل، دیدگاه چهرههای اصلی این جریانها را جویا شدیم. فرصت گفتوگوی کوتاه با دکتر محمدرضا عارف معاون اول رئیس جمهوری هنگام حضور در تحریریه «ایران» فراهم شد. دیدگاههای عارف و دیگر چهرههای سیاسی درباره ضرورت مهار تندرویها و چرایی نزدیکی دیدگاههای چهرههای اصلی سیاسی اصولگرا و اصلاحطلب را میخوانید.
گفتوگو
محمدرضا عارف در گفتوگو با «ایران»:
با کنار زدن افراطیون، میانهروها میتوانند باهم کار کنند
آقای دکتر! در دولت آقای پزشکیان، میبینیم که لحن اصلاحطلبان با دوره آقای خاتمی متفاوت است. یک برداشت این است که این تغییر لحن و تغییر رفتار، نتیجه جلسات شما با اصلاحطلبان است، یعنی به جای تیز کردن لحن مباحث سیاسی، نوعی همگرایی در سطح کلان را دستورکار خود تعریف کردهاند. این تغییر را در اصولگرایان هم میبینیم؛ اظهارات امثال آقای باهنر، ضرغامی و پورمحمدی مؤید این است. وقتی این دو بخش را کنار هم قرار میدهیم، انگار احزاب و جریانهای سیاسی ریشهدار کشور، دچار نوعی تغییر رویکرد نسبت به مسائل کلان کشور شدهاند، یا اینکه نسبت به مسائل ایران و آینده کشور به نوعی احساس خطر میکنند. شما این تغییر را میبینید؟
اگر انسان نپذیرد که اهل تغییر است، دیگر انسان نیست. مزیت انسان همین است. این کار انسان، بدون اینکه تلقی فرصتطلبی شود، سازگاری با موقعیت است. اصلاحطلبان از این ویژگی برخوردار بودند. در گذشته هم اینگونه بوده است. در دولت آقای روحانی، اصلاحطلبان خیلی خوب راه آمدند. البته جواب هم نگرفتند. یعنی در ۸ سال دولت تدبیر و امید، اصلاحطلبان سنگتمام گذاشتند. در مجلس دهم، ما تمام حیثیتمان را برای دولت تدبیر و امید گذاشتیم، اما هیچ اتفاقی نیفتاد.
انتخابات ۹۲ که شما از رقابتها کنار کشیدید...
نمی خواهیم موضوع را شخصی کنیم، اما شما در مجلس دهم دیدید که هیچ اتفاق خلاف منافع ملی نیفتاد. راهبرد ما (در مجلس و بیرون از آن) این بود که وقتی با رقبای خودمان در درون نظام اختلافنظر داریم، با آنان سازش و گفتوگو کنیم. با این افرادی هم که نام بردید، از مجلس دهم جلسه داشتهایم؛ جلساتی تحت عنوان گفتوگوی ملی که در مجلس شکل گرفت. ما این راهبرد را اعلام کردیم. بعد هم در مجلس جلسه گذاشتیم. دوره فعالیت مجلس دهم که خاتمه یافت، بعد از آن هم این جلسات تا امروز ادامه پیدا کرد. بنای ما بر این بوده که در گام اول بر سر مشترکات حرف بزنیم که طی آن به نتایجی برسیم. طبیعتاً زمانی میرسد که اختلافات اساسی پیش میآید. بنابراین برخی اوقات باید درباره این مسائل حرف بزنیم و ببینیم باید با این مسائل چه کنیم؟ به هر حال، ما از این روند راضی هستیم. جلسات منظمی هم داریم که آن را رسانهای نمیکنیم. هر از گاهی خبرهایی در مورد آن منتشر میشود، مثلاً اینکه گفته میشود جلساتی گذاشتهاند که اشکالی هم ندارد.
مسأله این است که ما میخواهیم مؤثر باشیم. خوشبختانه در این مسیر دستاوردهایی هم داشتهایم. دولت آقای پزشکیان هم نماد این نگاه است. یعنی وفاقی که امروز مطرح میشود، در ذات گفتوگوی مدنظر ایشان بود. ایشان در انتخابات هیچ وقت نگفته بود که من گفتوگو یا وفاق ملی را دنبال خواهم کرد، اما منش، روش و تجربهای که ایشان پیدا کرده بود، همین را نشان میداد که ایشان به دنبال گفتوگو و وفاق خواهد بود. به نظرم در این دولت، بستر مناسبی برای خدمت و کار، هم برای اصلاحطلبان و هم اصولگرایانی که با اصلاحطلبان اختلاف نظر دارند، به وجود آمده است. این یعنی اگر ما افراطیون را کنار بزنیم، با قشر میانه میتوانیم باهم کار کنیم. کار هم میکردیم. امروز هم خوشحالیم که بهتر از گذشته این دو بخش از جریان اصیل سیاسی، در کنار هم هستند. دولت آقای پزشکیان مجموعهای از نیروهای نخبه است. گرایش، مهمترین شاخص انتخاب مدیران نبوده است. شایستگی، توانایی و کاربلدی مدیران، معیاری بود که در انتخاب وزیران و به تبع آن سایر مدیران مدنظر بوده است.
این رویکرد، یعنی اعم از جلسات شما یا رویکرد دولت در انتخابات مدیران، تأکید بر وفاق یا گفتوگو، دستاورد هم داشته است. در رفع فیلتر آقای ضرغامی حمایت کرد، در FATF به نظر میرسد آقای باهنر پشت دولت است. به نظر میرسد وفاق دارد در تصمیمگیریهای اجرایی هم به دولت کمک میکند.
بله. بحث گفتوگوی ملی نگاهی است که حداقل از ابتدای دهه ۹۰، به عنوان ضروریترین نگاه برای حاکمیت، برای ما مطرح بود. ما هیچ راهی جز گفتوگو برای نجات کشور و پیشبرد برنامههای توسعهای نمیدیدیم. اما متأسفانه در دهه ۹۰، با نوسانات و حرکات زیگزاگی روبهرو شدیم. در طول دهه ۹۰ میتوانستیم بهتر از این جلو برویم، اما در خیلی بخشها عقبنشینی و عقبگرد داشتیم. امیدوار هستیم دولت وفاق در این فضای جدید از دهه ۹۰ درس بگیرد و به طور منطقیتری جلو برود و دستاوردهای خوبی داشته باشد.
گفتوگو
حمیدرضا جلاییپور:
اتحاد میانهروها لازم است، اما کافی نیست
این نظریه را قبول دارید که مدتی است اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل با هم در برخی مسائل کشور همنظر شدهاند؟/ این مرزبندی و اینکه افرادی چون باهنر و ضرغامی هم به نوعی پشت دولت درآمدهاند، ناشی از چه میدانید؟
بله. علت روشن است، زیرا کشور در شرایط خطیری قرار دارد. از طرفی با ناترازیها در برق، گاز و ناترازی در درآمدهای دولت روبهروست. لذا کشور به تقویت سریع زیرساختها در بخشهای نفت و بخشهای تولیدی و تقویت توسعه نیاز دارد. از سوی دیگر تداوم تحریمها و روی کار آمدن یک گروه تندرو در امریکا و درعین حال عصبی بودن نتانیاهو به خاطر تحمیل آتشبس در غزه و اینکه دنبال بحران جدید میگردد تا دولت نامشروعش نامقبولتر نشود، بر حاد بودن وضعیت میافزاید. این نکات وضع کشور ما را خطیر کرده است. نیروهای عاقل و میانهرو متوجه این وضعیت میشوند و روشن است که با تندرویها و افراطگریها مخالفت میکنند. افراد باتجربهای مانند آقای باهنر و ضرغامی هم نسبت به اوضاع و مشکلات کشور آگاه و نگران عدم استفاده از فرصتها هستند. زیرا وضع کشور به گونهای است که اگر اقدامات اساسی انجام نشود، شهریور سال آینده وضعمان بدتر از وضع فعلی میشود و شهروندان بیشتری از فقر رنج میبرند.
آیا این همنظری میتواند زمینه مهار تندروها را فراهم کند؟
این که میانهروهای کشور، از هر جناحی، نسبت به تندروها حساس باشند، خودش یک راه مهار تندروی است، اما کافی نیست. عامل دوم این است که باید برای حاکمیت و افکار عمومی توضیح داد که چرا در بیست سال گذشته به اهداف توسعهای سند چشمانداز بیست ساله نرسیدیم. زیرا اگر به این اهداف رسیده بودیم امروز نباید این همه ناترازی میداشتیم. یکی از علل وجود این ناترازیها تندروی نیروهای تندرو در بیست سال گذشته، چه در سیاست داخلی و چه سیاست خارجی است. عامل سوم به ساخت سیاسی مربوط میشود. اکنون بخشی از تندروها در رسانههای رسمی حضور دارند و با تبلیغات غلطشان به یکی از عوامل ایجاد شکاف در کشور بدل شدهاند. این تندروها با این رویکرد خود در این بیست سال عملاً مرجعیت رسانهای کشور را به بیرون از مرزها سوق دادند و به این طریق به منافع ملی ایران آسیب جدی رساندند.
مسائل و مشکلات کشور را آنگونه میبینید که بتوان با همگرایی دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا آنها را حل کرد؟
خیر. مسائل کشور بغرنج و چند لایه است. اگر همه نیروهای سیاسی دست به دست هم دهند، تازه میتوانند این مسائل بغرنج را «مهار» کنند، اما درمان این مسائل بغرنج زمانبر است. یکی از این مسائل حیاتی رفع تحریمهاست. اما نیروهای فعال برای رفع تحریمها کدامند؟ این نیروها عبارتند از: حاکمیت، دولت، سه جناح اصولگرا، اصلاحطلب و مستقلین، نیروهای جامعه مدنی، خانوادهها و تکتک شهروندان ایرانی. همه باید دست به دست دهیم تا بتوانیم با عزت و سربلندی از پیچ نتانیاهو -ترامپ و ناترازیها عبور کنیم.
موانع موجود بر سر راه این همگرایی چیست؟
یکی از آنها همین تندرویهاست، یا طرفداران نامسئول که میگویند بدی وضعیت را بیشتر و بیشتر کن. عامل دوم برای همگرایی این است که بخشهای مهم کشور برای امور خطیر تصمیم بگیرند و دولت را یاری کنند. باید به دولت کمک کرد و در راه رفع تحریمها یاری رساند. عامل سوم اصلاح در صداسیماست. هماکنون بخشی از تبلیغات صداوسیما در جهت انشقاق میان مردم عمل میکند.
یادداشت
وقفه در مذاکرات بینالمللی، یکی از آسیبهای تندروی بود
عباس سلیمینمین
تحلیلگر سیاسی اصولگرا
امروز در همه زمینهها برای اداره و مدیریت کشور نیازمند همفکر و همنظر شدن جریانهای سیاسی علیه تندروی هستیم. این نیاز در همه مقاطع بویژه در امروز ایران غیرقابل انکار است. بنابراین همه کسانی که به این سرزمین عشق میورزند و معتقدند ما هستیم که میتوانیم ایران را بسازیم، باید به این جمعبندی برسند که به تنهایی نمیتوانند این کار را دنبال کنند. هیچ جریانی به تنهایی نمیتواند مشکلات جامعه را حل کند، بلکه باید دست به دامن جریانات صالح کشور شد. ارزیابیهای مختلفی در رابطه با تندروی و فعالیتهای این طیف در کشور وجود دارد. این دسته یا گروه از افراد به کرات از یأس صحبت میکنند و نسبت به بدخواهان ایران ایجاد وحشت میکنند. برای مثال به یاد دارم که در دوره مجلس ششم برخی از این افرد نامه نوشتند که باید پیش از اینکه امریکا ایران را اشغال کند، رویکرد خود را تغییر دهیم، در غیر این صورت جرج بوش رئیس جمهوری وقت امریکا کشور را نابود میکند. در حالی که دیدیم امریکا در باتلاق عراق و افغانستان ماند و هرگز نتوانست کمترین جسارتی نسبت به ایران داشته باشد. در آن مقطع سیاستورزی درست و بموقع در هنگامه بحران، جایگاه ایران را در منطقه تثبیت کرد. لذا امروز که کشور در یک شرایط حساس قرار گرفته است، دو جریان مطرح اصلی کشور در کنار دیگر طیفهای سیاسی به این جمعبندی رسیدند که نیروهای تندرو نه تنها دستاوردی برای جامعه ندارند، بلکه با ایجاد نزاعهای کاذب انرژی جامعه را حول آن نزاعها هدر میدهند. لذا باید جلوی آن را گرفت.
واقعیت این است که در جهان، رقابت به اندازه کافی وجود دارد. از سوی دیگر با توجه به تجربه ۱۴ ساله ما، دشمنان تلاش میکنند مانع رشد کشور شوند تا همیشه عقب بمانیم. اما جدای از مسائل بینالمللی و سیاست خارجی، ما در سیاست داخلی نیز موانعی داشتیم که یکی از آنها همین تندروی بود که تا امروز نه تنها چیزی از این تندروی عایدمان نشده است، بلکه در بعضی مقاطع باعث عقبگرد ما شد. یکی از آسیبهای تندروی، ایجاد وقفه در مذاکرات بینالمللی بود که این مسأله بروز زمینه مشکلات دیگری را برای کشور فراهم کرد.
بنابراین وظیفه امروز ما این است که از طریق گفتوگو با همه نیروهای عاقل جریانات سیاسی بتوانیم به هم نزدیک شویم. باید تلاش کنیم نقاط وفاق را میان گروهها و جریانها پیدا کنیم. طبیعتاً ما نقاط افتراقی هم داریم، با این حال نقاط اشتراک بسیار زیادی میان گروهها وجود دارد. پس باید همه توان خود را حول اشتراکات به کار بگیریم. «وفاق ملی» که از سوی دولت پزشکیان مطرح شد، در این دایره میگنجد و قطعاً این وفاق رقم خواهد خورد، اما امروز جریانی که دولت را در اختیار دارد، بیش از سایر جریانات باید دقت کند که نیروهای تندرو حرکت دولت را مخدوش نکنند. البته در دیگر سو نیز نیروهایی که در رأس قدرت نیستند، باید جلوی نیروهای تندروی جریان متبوع خود را بگیرند. همان طوری که مدتی پیش یک نماینده ای در مجلس صحبتی کرد که من بشدت با او مخالفت و حتی در این رابطه با رسانهها مصاحبه کردم، چرا که معتقدم باید جلوی امثال این نماینده را گرفت. اما آنچه مهم است، جریانی است که امروز در قدرت است. این جریان باید دقت بیشتری داشته باشد، چرا که مسئولیت سنگینتری بر عهده دارد، زیرا رفتار او تأثیر بیشتری در معادلات جامعه میگذارد. خوشبختانه آقای پزشکیان بحث وفاق ملی را مطرح کردند و امیدوارم همه گزینشها و کنشها در این چهارچوب صورت بگیرد تا بتوانیم با دورزدن تحریمهای امریکا، آنها را ناامید کنیم.
یادداشت
امروز زمان تفاهم برای نجات کشور است
آذر منصوری
رئیس جبهه اصلاحات
سال گذشته پیمایشی با موضوع ارزیابی ارزشها و نگرشهای ایرانیان انجام شد. یکی از نتایج مهم این پیمایش افت بیسابقه سرمایه اجتماعی در کشور بود. قبل از انجام این پیمایش کارشناسان، صاحبنظران و دلسوزان کشور از وجود شکافهای سیاسی در کشور سخن گفتند و نسبت به پیامدهای آن هشدار دادند. هرچند برخی از آنان بابت این هشدارها متحمل فشارهایی هم شدند.
با این حال بخشی از منصوبین جریان اصولگرایی که از آنان انتظار تحلیل واقعبینانه و مشاورههای دلسوزانه میرفت، در پذیرش این واقعیتها، یا دچار تردید بودند یا بدون توجه به عوامل و دلایل پدیدآورنده این وضعیت، صورت مسأله را پاک و اصلاحطلبان را متهم میکردند. هر چند همچنان بخشی از آنان همین مسیر را ادامه میدهند. اما مشارکت مردم در چند انتخابات گذشته، انتخابات به عنوان اصلیترین معیار سنجش انسجام کشور، این واقعیت را در شکلی آشکار به آنان یادآوری کرد که بیاعتمادی و ناامیدی مردم از شیوههای نادرست مدیریتی دلیل اصلی بروز این شکاف سیاسی و از عوامل اصلی ایجاد مشکلات است.
از سوی دیگر پدید آمدن انواع ناترازیها که پیامد شیوههای نادرست مدیریتی است نیز به شکلی بارز خود را نمایان ساخت. از بحران آلودگی هوا گرفته تا ناترازیهای بیشماری که در انرژی و آب وجود دارد، از ناترازی کسری رقم بودجه تا افزایش جمعیت زیر خط فقر و کوچکتر شدن سفرههای مردم، باعث شده است که ناترازیها به مرحلهای از بحران برسد که دیگر صورت مسأله قابل کتمان نباشد. یا اینکه نتوان برای آنها آدرس نادرست داد و با این آدرسهای نادرست بر آن مشکلات و ناترازیها غلبه کرد. بنابراین وقت آن رسید که جریانهای سیاسی و طیفهای مختلف، بر سر وجود این بحرانها و توافق برای برونرفت کشور از این شرایط به تفاهم برسند. طبیعتاً اگر قرار بر تداوم شیوههای گذشته حکمرانی بود، پزشکیان نمیبایست اجازه حضور در انتخابات را بیابد و اصلاحطلبان نیز پس از چند انتخابات که نامزدی نداشتند، مردم را به مشارکت در این انتخابات و رأی به پزشکیان ترغیب نمیکردند. اما به رغم این تلاش، باز هم بیش از نیمی از واجدان شرایط در انتخابات شرکت نکردند.
نکته کانونی این نوشته اینجاست که چه آنان که آمدند و با بیم و امید به پزشکیان رأی دادند و چه آنان که تردیدهایشان به حدی بود که برای رأی دادن قانع نشدند، همه اینها منتظر دستاوردهای دولت چهاردهم در زمینههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی هستند. به همین دلیل تأکید رهبری مبنی بر اینکه موفقیت این دولت موفقیت نظام است، اهمیت دوچندان پیدا میکند.
به همین دلیل همه ما و نیز مخالفان دولت چهاردهم، باید این دولت را دولت نجات ملی بدانند، دعواها را کنار گذاشته و به دور از سهمخواهیها کمک کنند تا این دولت دستاوردهای ملی داشته باشد. اگر این دولت با شکست مواجه شود و دستاوردی نداشته باشد، مشارکت مردم در انتخابات بعدی باز هم کمتر خواهد شد. تنها در صورت موفقیت دولت پزشکیان است که انتخابات برای شهروندان ایران معنادار و اثربخش خواهد بود.
روزنامهنگار: رضوانه رضاییپور- الهام یوسفی
انتهای پیام/