کمال تبریزی در گفتوگو با ایران:
مدیران و مسئولان دلواپس، آفت امروز سینمای ما هستند
هنر
87814

کمال تبریزی گفت: مسأله ای که آفت امروز سینمای ماست، مدیران و مسئولان دلواپس و دلبسته میز و صندلیشان هستند، آنقدر که شاید حتی گاهی بر خلاف عقیده شخصی خود هم تصمیم بگیرند. به تعبیر دیگر، به خاطر در نظر گرفتن جوانب بیشمار ممکن است اصل قضیه را فراموش کنند که نمایش این فیلم اساساً نه تنها بیاشکال است بلکه سازنده و برای جامعه مفید است.
گروه هنر ایران آنلاین: روزنامه ایران میزگردی حول محور فیلمهای توقیف شده منتشر کرد و در این زمینه با منوچهر محمدی، تهیه کننده- ابوالحسن داوودی، کارگردان و همچنین کمال تبریزی دیگر کارگردان کشورمان گفتوگویی انجام شد در ادامه نکاتی از صحبتهای کمال تبریزی را میخوانیم:
مصداق و نمونه عینی فیلمهایی که سالها پس از توقیف، مجوز نمایش گرفتهاند و بر خلاف نگرانیها، بحرانی در جامعه ایجاد نکردند بسیار است. بهترین شاهد مثال همین فیلم «مارمولک» است که سالها بعد، حتی از رسانه فراگیرتر تلویزیون هم پخش میشود.
در نگاهی اجمالی به تاریخ هنر جهان تقریباً به جرأت میتوان گفت هر زمانی که حکمرانی، درست و هوشمندانه بوده، زمینه و بستر خلق آثار هنری فراهم شده و هنرمندان به اوج آفرینش هنری در حد استعداد خود دست پیدا کردهاند.
اگر دوران صفویه و امکاناتی را که در این دوره برای هنرمندان فراهم میشود، نداشتیم، احتمالاً بسیاری از آثاری را که امروز جزو گنجینههای هنری و فرهنگی کشور محسوب میشود هم نداشتیم.
مسأله دیگری که آفت امروز ماست، مدیران و مسئولان دلواپس و دلبسته میز و صندلیشان هستند، آنقدر که شاید حتی گاهی بر خلاف عقیده شخصی خود هم تصمیم بگیرند. به تعبیر دیگر، به خاطر در نظر گرفتن جوانب بیشمار ممکن است اصل قضیه را فراموش کنند که نمایش این فیلم اساساً نه تنها بیاشکال است بلکه سازنده و برای جامعه مفید است. آنقدر درگیر حواشی که بخشی از آن همین احتمال از دست دادن میز و صندلی و موقعیت است میشوند که تصمیم و درک درست درباره بلااشکال بودن نمایش یک فیلم از دستور کار خارج میشود.
معتقدم اهمیت انتخاب مدیران فرهنگی بیشتر از قوانین است.آدمها مهم هستند چرا که ایجاد بستر مناسب برای رشد هنر به میزان تعامل آنها با هنرمندان وابسته است؛ شاهد مثال آن، سینمای دهه ۶۰ است که دوره اوج شکوفایی سینمای ایران و مطرح شدن سینمای کشورمان در مجامع بینالمللی بود.
هر چقدر قانون مترقی بنویسیم و بایدها و نبایدها را به شکل شفاف و صریح مشخص کنیم، بازهم تا مدیر اهل تعامل و گفتوگو بر مسند مدیریت فرهنگی ننشیند، بیفایده است. این تعامل، همفکری و گفتوگوی مداوم مسلماً در جاهایی به نقطه اشتراک میرسد.
ما ناگزیر از تعامل و هماندیشی با نسل جدید هستیم. نسل جدیدی وارد سینما شده که فاصلهشان با تصمیمگیرندگان فرهنگی و مدیران سینمایی زیاد است. دنیای سینمای آنها کاملاً متفاوت با گذشته و نسل ماست و بدیهی است که باید به افکار و زبان و معادلسازیهای تازه بیندیشیم. بخش زیادی از فیلمهای نسل جوان گویای همین امر است.
با نگاهی به کلیت آثار سینمایی متوجه میشویم نوزاد تازهای در سینمای ایران متولد میشود که نباید در مقابلش مقاومت کرد بلکه باید با آنها همراه شد و صرفاً اجازه نداد از مسیر درست منحرف شود. اگر درک این واقعیت را نپذیریم این فاصله روز به روز بیشتر و دچار بحرانهای جدیتر خواهیم شد. این تفکر تازه فضای خودش را ایجاد میکند و چه بخواهیم و چه نخواهیم ایدههای تازه، تغییرات را شکل میدهند.
شرایط تغییر کرده و نسل جوان سؤالهای تازهای دارند و موقعیتهای جدید ایجاد میکنند و اگر در این فضای تازه برای سؤال آنها پاسخی قانعکننده نداشته باشیم دچار بحران جدی در عرصه فرهنگ و هنر خواهیم شد. همراه با این موج باید به تدابیری برای رسیدن به سکون و آرامش فکر کنیم تا به زایندگی و بالندگی هنر و فرهنگ برسیم.
شورای پروانه ساخت بدترین شکل نظر دادن درباره یک اثر است. تصورش را بکنید، شما بر اساس یک فیلمنامه نظر بدهید که آیا کارگردان میتواند آن را بسازد یا نه. چطور آدمها بر اساس یک متن درباره ساخت آن نظر میدهند. معضل اصلی در ساختار تصمیمگیرنده درباره فیلمها، شورای پروانه ساخت است و برای آن باید چارهاندیشی کرد.
قانونی که محمل اجرایی و پذیرش و باور آن در جامعه وجود نداشته باشد اصلاً قابل اجرا نیست. من هر وقت از منطقه بازار تهران عبور میکنم وضعیت عجیب این خیابان برایم جالب است؛ چرخ دستی میآید و میرود، مردم بار میبرند، یکی دو ماشین هم هر وقت بتوانند از آنجا عبور میکنند. هیچ پلیسی هم آنجا نیست. قوانین راهنمایی و رانندگی کاملاً مخدوش است. پلیس نه میتواند کسی را جریمه کند و نه قانونی را اجرا کند، چرا که ذات این موقعیت همین است. حکم ممنوعالکاری هنرمندان در زمانه امروز شبیه اجرا کردن قوانین راهنمایی و رانندگی در همین منطقه است. اصلاً یعنی چه ممنوع الکار؟! بر فرض فلان کس خطاکار هم باشد حق نداریم بگوییم ممنوعالکار. اساساً زمینه پذیرش آن وجود ندارد. به این فکر میکنیم که به هر شکل ممکن مانع ایجاد کنیم و این شدنی نیست.
انتهای پیام/