دست و دلبازی چینیها برای ترویج فرهنگشان
فرهنگ
88189

مفهوم «قدرت نرم» در دوران معاصر را سال ۱۹۹۰ و اولینبار «جوزف نای» در نشریه آتلانتیک مطرح کرد. او با اعلام اینکه بسیاری از بازیگران صحنه سیاست و قدرتِ جهانی از درک مفهوم و کارکردهای قدرت نرم عاجزند، نوشت: «فرهنگ امریکایی با جاذبه بالای خود یکی از ستونهای قدرت امریکا و از مهمترین ابزارهای نفوذ آن در صحنه بینالمللی است.» نای، سه مهارت مهم را برای کارآمدی قدرت نرم ضروری شمرد: «هوش هیجانی»، «توانایی ایجاد تصویری جذاب از آینده» و «مهارتهای ارتباطی». کتاب «قدرت نرمِ چینی»، نظریه جوزف نای را از خاستگاه و قدمتِ توجه به قدرت نرم، تا معنی و مکانیزم، و ابزار و نتایج آن به چالش کشیده است.
به گزارش گروه فرهنگی ایران آنلاین، با توجه به ضعف چینشناسی ما ایرانیان و فقدان منابع لازم و بهروز در این زمینه، این کتاب به ۳ دلیل بهترین رهیافتهای اندیشه حکمرانی چینی یا لااقل کاربستِ «قدرت نرم چینی» را در اختیار خواننده میگذارد. اول اینکه؛ دکتر ماریا رِپنیکووا، نویسنده کتاب، دانشیار ارتباطات جهانی در دانشگاه ایالتی جورجیا امریکا ست که در حوزه چینشناسی و روزنامهنگاری انتقادی شهرت بسیاری دارد. دوم؛ مقدمه جامع و جهتدهنده کتاب را دکتر حامد وفایی نگاشته است. او که از خبرنگاری حرفهای و حقیقتجو، به چینشناسی توام با دانش و تجربه عینی متمایل شد؛ جزو معدود چینشناسان ایرانی و بلکه غرب آسیا ست که هم «چین را به زبان چینی میخواند» و هم با روحیه جوان و علمیکه دارد، به درک تصویر دقیقتر مخاطب از چینِ امروز و آینده کمک ارزندهای کرده است. و سوم؛ مترجم کتاب، دکتر محمدرضا نوروزپور، علاوه بر اینکه روزنامهنگاری حاذق و مسلط به عرصه مدیریت و ارتباطات جهانی است، مطالعات و کتب دیگری نیز در جهت شناخت بهتر چین، به اقبالِ مخاطب و شمارگانِ مکرر رسانده است؛ مترجمِ صاحب سبکی که به پشتوانه چند دهه روزنامهنگاری پیشرو؛ نگاهی نو، روایی و جذاب از توجه اندیشمندان به قدرت نرم در روابط خارجی را پیش روی ما گذاشته است.
برای چینیها وقتی نوبت به میزبانی ازرویدادهای دیپلماسی عمومی میرسد، منطق داخلی و بینالمللی به یک اندازه اهمیت مییابند. آنها بر خلاف باورها، در نمایشهای مرتبط با قدرت نرم دست و دلباز و پرخرج عمل میکنند.نمایشهای فرهنگی-بینالمللی چین در مقایسه با نمونههای دیگر جهان، جزو گرانقیمتترینها هستند. «ابررویدادها» به نوعی مظهر مأموریت صلحسازی و جهانشمولی چینیها هستند.المپیک 2008 پکن 28 میلیارد دلار هزینه روی دست چینیها گذاشت و انتقادات داخلی از جابهجایی 1.5 میلیون نفر از پایتخت را به جان خریدند، تا 4.7 میلیارد بینندهتلویزیونی در جهان محو تماشای فرهنگ و مدیریت چینی شوند. اکسپوی 2010 شانگهای با بیش از 44 میلیارد دلار هزینه و برخی محدودیتهای مورد انتقاد در میان شهرونداننیز تلألو مشابهی داشت.
در ابعاد دیپلماتیک نیز نهادسازیها (مثل مجمع همکاری چین و آسیا Focac)، میزبانی اجلاسهای بینالمللی و هر برنامهای که در راستای تقویت پروژه «یک کمربند- یک راه» باشد، از دست چینیها درنمیرود!اینجا هم انتقاداتی (هر چند کمتعداد) وجود داشته و دارد. روزنامهنگاران غربی، هم در المپیک پکن و هم در اکسپو شانگهای تلاش کردند تا «چین واقعی» را که از نظر آنهاپشت روایتهای رسمی پنهان است، به دنیا نشان دهند، اما نهایتاً تیترهای بزرگ آنها منحصر به ایراداتی مانند آواز جعلی یک دختر زیبارو به جای دختری که خواننده واقعیآواز بود، (در المپیک 2008) شد؛ ایراداتی که واقعاً وارد است، اما یادمان نرود برای چینیها همین که آب درون لیوان باشد، کافی است.
دستور کار: انعطافِنرم
تحرک جدیدتر در این زمینه، سال 2013 رخ داد که قدرت نرم چینی و همه ابزارهای آن، مجدداً و همراستا باایده «یک کمربند یک راه» اولویتبندی شد. منشور خبرنگاران چینی از سوی رئیسجمهوری شی جینپینگ این شد که «داستان چین را به خوبی روایت کنند.» دستور کاری برای «داستانسراییسازنده» که با روش سایر قدرتهای اقتدارگرا (و مثلاً روسیه به عنوان نزدیکترین مثال به چین که به جای روایت صحیحِ داستان خود، بر روایتسازی منفی از رقیب اصلی یعنی ایالاتمتحده تمرکز دارند) متفاوت بود. تغییر محتوای دائمیرسانههای چینی از پوشش ایدئولوژیک رویدادها به سمت پوشش بازار محور، نشانه «انعطافِ نرم چینی» و نگرانی در حال تحولنسبت به بازار مخاطب است. البته همواره انتقادهایی حتی بزرگ و مهم، مثل سانسور در نقض حقوقبشر در برخورد چین با مسلمانان اویغور، یا نارضایتی برخی کارکنان بینالمللیرسانههای چین از محدودیتها شنیده میشود. اشکالات و تضادها همواره وجود دارند و رسانههای بینالمللی چین کماکان در چالش دوگانه اعتبار یا ناشناخته بودنِ برند، درمقایسه با رسانههای بزرگ غربی، وجود دارند؛ اما حضور رسانهای چین در جهان ابداً شکستخورده نیست. آنان ظرفیت اصلاحی و تطبیقی فوقالعاده بالایی در این زمینه دارند. به تعبیری،مثل لاکپشتی هستند که آهسته میروند، اما میدانند که به کدام سو باید بروند.
پرویز اسماعیلی
روزنامهنگار و سفیر سابق ایران در کرواسی
انتهای پیام/