رقص رنگ و حماسه: شاهنامه در آغوش خانه اتحادیه جان گرفت

جامعه

90292
string(827) "[{"name":"a","aspect":"16:9","width_small":"480","width_medium":"720","width_large":"960","_sy":"1","_sx":"1","_r":"0","_h":"607.5","_w":"1080","_y":"121.75632911392405","_x":"-7.285311594502293e-14","source":"\/news\/photo\/1403\/12\/19\/448cb12d58fbb5492b0eb3157d720a8d.jpg","_pr_css":"display: block; width: 160px; height: 120px; min-width: 0px !important; min-height: 0px !important; max-width: none !important; max-height: none !important; transform: translateX(1.07931e-14px) translateY(-18.038px);"},{"name":"b","aspect":"1:1","width_small":"480","width_medium":"720","width_large":"960","_sy":"","_sx":"","_r":"","_h":"","_w":"","_y":"","_x":"","source":""},{"name":"c","aspect":"16:6","width_small":"720","width_medium":"960","width_large":"1250","_sy":"","_sx":"","_r":"","_h":"","_w":"","_y":"","_x":"","source":""}]" رقص رنگ و حماسه: شاهنامه در آغوش خانه اتحادیه جان گرفت

هفته گذشته، در سایه‌سار دیوارهای دیرپای خانه اتحادیه، شاهنامه فردوسی نه با واژگان، که با رقص قلم‌ها و رنگ‌ها جان گرفت.

به گزارش گروه اجتماعی ایران آنلاین، هفته گذشته، در سایه‌سار دیوارهای دیرپای خانه اتحادیه، شاهنامه فردوسی نه با واژگان، که با رقص قلم‌ها و رنگ‌ها جان گرفت؛ اختتامیه رویداد تصویرگری این اثر سترگ، جایی که ۲۰ هنرمند با دستانی از جنس رویاهایشان، حماسه را بر بوم‌ها نقش زدند. این آیین، فراتر از یک رویداد، آوازی بود که از عمق تاریخ برخاست تا در گوش امروز طنین‌انداز شود؛ آوازی که هویت ایرانی را در تار و پود خود پیچیده و با هر نغمه، جان تازه‌ای به آن می‌بخشد.

ستایش از هنرمندان، چونان بارانی بهاری بر این خاک تشنه بارید؛ لحظه‌ای که شهرداری تهران با تکریم این آفرینندگان، نه‌تنها دستانشان را فشرد، بلکه پیمانی نانوشته با آینده بست: شاهنامه را نه در پستوی فراموشی، که در پیشگاه نسل نو زنده نگه دارد. این تکریم، حکایتی بود از باور به اینکه فرهنگ، نه کالایی تزئینی، که خونی است جاری در رگ‌های یک ملت؛ و هنر، رابطی که این خون را از دیروز به فردا می‌رساند.

اما در این میان، نجوای هنرمندان چون نسیمی بود که پرده‌های سکوت را کنار زد. سعید مسیبی، نقاش قهوه‌خانه‌ای، با چشمانی پر از شوق و دلی آکنده از دغدغه سخن گفت: از هنری که در سه پرده - مذهبی، رزمی و آیین‌های پارسی - ریشه دوانده، و از کوششی که با یاری شهرداری، این میراث را از گزند فراموشی بازمی‌ستاند. او شاهنامه را نه فقط روایتی از تیغ و تاج، که آیینه‌ای خواند که در آن، چهره راستین مردمان این سرزمین پیداست؛ آیینه‌ای که شکستنش، شکستن خود ماست.

در خانه اتحادیه، شاهنامه دیگر تنها کتابی بر طاقچه نبود؛ تپشی بود در رنگ‌ها، نغمه‌ای بود در خطوط، که با هر نقش، هویت پارسی را به رقص فرا می‌خواند. این روز، چونان پلکی از زمان بود که گشوده شد تا نشان دهد رستم و سهراب، تهمینه و گردآفرید، نه افسانه‌هایی غبارگرفته، که تکه‌هایی از روح ما هستند؛ تکه‌هایی که اگر به نسل نو پیوند نخورند، گم‌گشته‌ای ابدی خواهیم شد. آیا این نغمه‌های رنگین می‌توانند در هیاهوی روزگار، گوش جان را بیدار کنند و دل‌ها را به سوی خویش کشانند؟ این پرسشی است که پاسخش در دستان زمان نهفته است. اما آنچه در این لحظه چون خورشید می‌درخشد، این است: شاهنامه، این درخت تناور فرهنگ، بار دیگر در خانه اتحادیه شاخ و برگ گسترد و نوید بهاری تازه داد.

محمدکاظم لهراسبی نیچکوهی
کارشناس فرهنگی


انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار جامعه