مراقبان صبور زندگی
فرهنگ
97453

ما ایوب نبودیم روایت هایی درباره مراقبت از دیگری است.
ایران آنلاین: ۱- روزی پاییزی در سـال ۱۴۰۲ در دفتر »نشـر اطراف« نشسـته بـودم و آفتـاب بی رمـق آبـان تـا وسـط اتـاق کـش آمـده بـود. از دل جلسـه ای سـه نفره ایـده مراقبـت بـه دنیـا آمـد. طوفـان ذهـن بـود کـه تندتنـد روی کاغـذ می نشسـت. یکـی پیشـنهاد داد سـوژه کتـاب بعدی مـان دربـاره رنـج باشـد. دیگـری گفـت دربـاره انـدوه، دربـاره سـوگ، دربـاره فقـدان، دربـاره رؤیاهـای فراموش شــده و مرگ شــان و »مراقبــت« آمــد؛ کــه مراقبــت شـاید همـه اینهـا بـود و شـاید نبـود.
۲- در مراقبــت، گاهــی همه چیــز ناگهانــی اســت. مراقبــت ً آنــی نیســت کــه از مدت هــا قبــل فکــرش را کــرده معمــوال باشــی و برایــش برنامــه ریختــه باشــی. مراقبــت قصــه روبــه رو شــدن سرشــت یــک انســان بـا سرنوشـتی اسـت کـه گریـزی از آن نیسـت. ناگهانـی مراقبـت مثـل زلزله می مانــد. بی خبــر می آیــد. بی خبــر درگیــرش می شــوی. ناگهــان مجبــور می شــوی یــا دلــت می خواهــد بــه دیگــری دل بدهــی. بــه او رســیدگی کنـی. مراقبـت کنـی. انـگار رسـیدگی بــا مراقبــت فــرق دارد. رســیدگی واژه قشنگی سـت. شـیک و پیـک بـه نظـر می آیــد. روی کاغــذ قشــنگ تر اســت. امــا مراقبــت فــرق دارد. مراقبــت گاهــی اســتیصال دارد. مراقبــت رسـیدگی بـا صبـر و عشـق اسـت. باید بـه کسـی کـه ازش مراقبـت می کنـی، امنیــت بدهــی. نبایــد خــودت را هــم فرامــوش کنــی. مراقبــت درجــه اعــای رسیدگی ســت. حتــی فراتــر از مواظبــت اســت. مراقبــت چیزهایـی اضافـه دارد. کمـی صبـوری بیشـتر، کمـی عاشـقی بیشـتر، کمـی خودآگاهــی بیشــتر.
۳- کمتــر حقــوق و مزایــا دارنــد. مراقب هــا کمتــر حـق انتخـاب دارنـد. کمتـر سـاعت کار مشـخص، مرخصـی و بازنشســتگی دارنــد. اصــاً صدایــی ندارنــد. کمتــر شــنیده شـده اند. کسـی حواسـش بـه مراقب هـا نبـوده هیـچ وقـت. صداهایـی اگـر برخاسـته، تجربه هـای انـدک مکتـوب شـده و پاره پــاره و غیرمنســجم اند. شــاید مراقــب هــم مثــل مــادر اسـت. وقـت و زمـان نوشـتن نـدارد. به خصـوص هنگامی کـه دقیقا در دل موضــوع زیســت می کنــد.
۴- ایـن کتـاب را آدم هـای مراقـب نوشـته اند. کسـانی کـه در یــک برهــه زندگی شــان بــه ناچــار یــا دل بخــواه پایشــان بــه وادی مراقبــت از کســی یــا چیــزی کشــیده شــده اســت.
۵- ایـن روایت هـا واقعی انـد. تخیلـی نیسـتند. تجربـه زیسـته آدم هــا هســتند و در عیــن واقعــی بــودن، فــرآوری داســتانی شــده اند و نویســنده روایــت توانســته بــا قلمــش همدلــی، همذات پنــداری و احتــرام مخاطــب را برانگیــزد.
۶- نویســندگان ایــن کتــاب ســعی کرده انــد ابعــاد پیــدا و ناپیــدای مراقبــت از دیگــری را بــا مخاطــب شــریک شــوند. روایــت از مراقبــت از ســالمند، مراقبــت از بیمــار، مراقبــت از کــودک بــا نیــاز ویــژه )کــودک اوتیســتیک، کــودک فلــج مغــزی (مراقبــت از جانبــاز، مراقبــت از فرزندخوانــده، مراقبــت از زنــی در فرآینــد درمــان نابــاروری، مراقبــت از گونه هــای نــادر زیســت محیطی، مراقبــت از روان جمعــی پــس از زلزلــه و... از ایــن دســت اند.
۷- روایت هــای ایــن کتــاب کامــاً ایرانی انــد، تألیفی انــد و نویســندگان کتــاب از شــهرهای مختلــف ایــران در کتــاب کنــار همدیگــر قــرار گرفته انــد. متن هــا در عیــن ســادگی و صمیمیــت و داســتانی بــودن، گاه پــر از حرف هــای نظــری حــوزه مراقبت انــد. ســهل و ممتنــع بودن شــان باعــث می شــود هــم مخاطــب عــام بــا کتــاب ارتبــاط خوبــی برقـرار کنـد و هـم مخاطـب اهـل کتـاب.
۸- نویســنده هــر متــن در عیــن ترســیم تلخی هــای خــود مراقبــت، بــه شـیرینی ها، امیدهـا و نـگاه رو بـه جلـو و امیــد بــه آینــده در مراقبــت تأکیــد می کنـد. روایت هـا کلیشـه ای و شـعاری نیسـتند. بـه نحـوی کـه خواننـده وقتـی بـه پایـان کتـاب می رسـد، بـه خـودش می آیــد و می بینــد انــگار بایــد بیشــتر حواســش را جمــع کنــد و مراقــب مراقب هـا باشـد. مراقب هـای صبـوری کـه سال هاسـت تـاش می کننـد دنیـا جــای قابــل تحمل تــر و روشــن تری شــود.
۹- حــدود چهــار مــاه اســت کتــاب بــه بــازار نشــر آمــده و ایــن روزهــا بــه چــاپ چهــارم رســیده اســت. مخاطبــان ارتبــاط خیلــی خوبــی بــا »مــا ایــوب نبودیــم« گرفته انــد. انــگار ایــن کتــاب می توانــد تلنگـری باشـد بـه آدم هـا، بـه اینکـه خودشـان را در آینـه آن ببیننـد. حـس کننـد هنـوز می تـوان بـه زندگـی امیـد داشـت. آدم هــای بســیاری بعــد از خوانــدن کتــاب برایــم گفته انــد تــازه فهمیده انــد رنج هــای شخصی شــان چقــدر می توانــد موهــوم و خیالــی باشــد. برایــم گفته انــد بــا خوانــدن ایــن کتــاب انــگار کمــی صبورتــر شــده اند. شــاید خوانــدن ایــن روایت هــا آدم هــا را بــه دنیــا امیدوارتــر می کنــد.
انتهای پیام/