
در سالهای اخیر مرگ بیش از همیشه به بخشی از زندگی روزمرهمان تبدیل شده و بهقول شاهرخ مسکوب در «خواب و خاموشی»، مرگ «مثل آفتاب بالای سرمان ایستاده و با چشمهایی گرسنه و همیشه بیدار نگاهمان میکند، یکی را هدف میگیرد و بر او میتابد و ذوب میکند و کنارمان خالی میشود، مرگی که مثل زمین زیر پایمان درازکشیده و یک وقت دهن باز میکند.»

۱۰ مرداد، مریم حسینیان آخرین کلمات زندگیاش را نوشت. نفسهایش به شماره افتاد و تمام... اما او نویسنده است و نویسنده به این سادگیها نمیمیرد، او در دل قصههایش همچنان ادامه مییابد. او رفت و شاخهای گوزنش را با خود به خاک برد، شاید بهاری دیگر، از دل کلمات دوباره سر برآورد و با همان کاموای جادوییاش جهان داستانی را ببافد.

مریم حسینیان، داستاننویس پس از سالها مبارزه با سرطان در پنجاهسالگی درگذشت.