
مثل فرزندانی که والدینشان را به سرای سالمندان میبرند!
مراسم تشییع جنازه مرحوم فرامرز ظلی، دوباره درهای ورزشگاه امجدیه را به روی فوتبالدوستان باز کرد. عدهای از قدیمیهای فوتبال، آمدند، در محوطه میانی مجموعه ایستادند و به محض حرکت پیکر به سمت زمین چمن، ورزشگاه را ترک کردند. آنها ترجیح دادند هیبت این روزهای زمین شماره یک مجموعه ورزشی پیر شهر را نبینند. سکوهای رنگ و رو رفته، سیمانهای شکسته از اسکلت ساختمان، قواره نامناسب ورزشگاه، چمن نازیبایی که در برخی نقاط، کاملاً از روی زمین پاک شده تا سفیدی خاک، توی ذوق بزند... . چمنی که دیگر قابلیت میزبانی از هیچ مسابقهای ندارد و هزار درد دیگر.
شاید حق با حسین فرکی باشد که گفت دیگر تشییع جنازه را هم در این ورزشگاه برگزار نکنید چون از یک سو برای پیشکسوت درگذشته و از سوی دیگر باید به حال امروز ورزشگاه بزرگ شهر، اشک بریزیم.
ورزشگاه امجدیه، شناسنامه فوتبال ما است. روزی تمام شهر در این ورزشگاه برای یک قهرمان هورا میکشید. این ورزشگاه، روزی را به یاد دارد که ایران، جام قهرمانی ملتهای آسیا را روی دست کاپیتان خود دید.
امجدیه نجیب است و صدایش بلند نمیشود. آرام آرام با سرنوشت زشتی که برایش نوشتهایم، کنار میآید؛ اما آیا از خود پرسیدهاید این ورزشگاه اگر در کشوری دیگر بود، چگونه با آن برخورد میکردند؟
آیا همین ذلت، نصیبش میشد؟ آیا اجازه میدادند گرد پیری و مرگ، این گونه روی پیکر تاریخ ورزش ایران بنشیند یا محترمانهتر نگاهش میداشتند؟ شاید ما همان فرزندان بیعاطفهای هستیم که والدینشان را به سرای سالمندان میبرند. ما فراموش کردهایم که ما هم در قبال این ورزشگاه وظایفی داشتیم. در قبال ورزشگاهی نجیب که از روزهای طلایی و پر از افتخار ما میزبانی کرد. بیمنت و بزرگوارانه. رفتار ما در برابر این ورزشگاه، بوی بیوفایی و بیرحمی میدهد.
آقای فرکی، حق با شماست. کاش پیشکسوتان فوتبال ما را در این ورزشگاه بدرقه نکنند.
انتهای پیام/
شاید حق با حسین فرکی باشد که گفت دیگر تشییع جنازه را هم در این ورزشگاه برگزار نکنید چون از یک سو برای پیشکسوت درگذشته و از سوی دیگر باید به حال امروز ورزشگاه بزرگ شهر، اشک بریزیم.
ورزشگاه امجدیه، شناسنامه فوتبال ما است. روزی تمام شهر در این ورزشگاه برای یک قهرمان هورا میکشید. این ورزشگاه، روزی را به یاد دارد که ایران، جام قهرمانی ملتهای آسیا را روی دست کاپیتان خود دید.
امجدیه نجیب است و صدایش بلند نمیشود. آرام آرام با سرنوشت زشتی که برایش نوشتهایم، کنار میآید؛ اما آیا از خود پرسیدهاید این ورزشگاه اگر در کشوری دیگر بود، چگونه با آن برخورد میکردند؟
آیا همین ذلت، نصیبش میشد؟ آیا اجازه میدادند گرد پیری و مرگ، این گونه روی پیکر تاریخ ورزش ایران بنشیند یا محترمانهتر نگاهش میداشتند؟ شاید ما همان فرزندان بیعاطفهای هستیم که والدینشان را به سرای سالمندان میبرند. ما فراموش کردهایم که ما هم در قبال این ورزشگاه وظایفی داشتیم. در قبال ورزشگاهی نجیب که از روزهای طلایی و پر از افتخار ما میزبانی کرد. بیمنت و بزرگوارانه. رفتار ما در برابر این ورزشگاه، بوی بیوفایی و بیرحمی میدهد.
آقای فرکی، حق با شماست. کاش پیشکسوتان فوتبال ما را در این ورزشگاه بدرقه نکنند.
انتهای پیام/