
دوسال بدون حقوق کار کردیم ، بعد از جام جهانی برکنارم کردند
هاشمیان: در حق من و آقاکریم ظلم شد
وحید هاشمیان که یکی از باسابقهترین لژیونرهای فوتبال کشورمان در فوتبال آلمان است، این روزها در همین کشور دور از فوتبال ایران مشغول فعالیتهای شخصی خود است اما در این مصاحبه برای اولینبار جعبه سیاه اتفاقات مقدماتی جام جهانی ۲۰۲۲ را باز کرد و گلایههای زیادی از وضعیت فعلی فوتبال ایران داشت.
* آقای هاشمیان، سؤالی که برای بسیاری از مخاطبان ما مطرح است، این است که جنابعالی در حال حاضر در آلمان مشغول چه فعالیتهایی هستید؟
همانطور که مطلع هستید، تا شروع جام جهانی به عنوان کمک مربی در تیم ملی ایران حضور داشتم و بعد از آن اتفاقات به آلمان بازگشتم. در حال حاضر یک دوره مدیریت فوتبال که حدود شش یا هفت ماه به طول انجامید را گذراندم. در کنار آن، دورههای تقویت زبان انگلیسی را نیز پیگیری میکنم. خوشبختانه با وجود اینترنت و امکانات آنلاین، کلاسهای مختلفی در این زمینه برگزار میشود که از آنها بهره میبرم. علاوه بر اینها، یک مدرسه فوتبال هم تأسیس کردهام. به قول معروف، باید همیشه با فوتبال عجین باشم و نمیتوانم از آن دور بمانم. تصمیم گرفتم یک مدرسه فوتبال اختصاصی راهاندازی کنم تا بتوانم با جوانان و نوجوانان کار کنم. تقریباً نمیگویم که این کار یک شغل است، بلکه بیشتر یک علاقه است.
*چه هدفی از این کار دارید؟
هدفم تجارت نیست، بلکه علاقهام به فوتبال است و میخواهم شرایطی را برای خودم ایجاد کنم که اگر در آینده در فوتبال پُست یا مسئولیتی گرفتم، بتوانم به این حوزه به صورت جدیتر ورود کنم. اگر هم این اتفاق نیفتاد، حداقل یک علاقه شخصی داشته باشم که بتوانم آن را پیگیری کنم. اکنون در ابتدای راه هستم و این کار کمی زمان میبرد و نیاز به نیروی انسانی دارد، اما در حدی هست که علاقهام به فوتبال و ارتباطم با دنیای فوتبال را حفظ کنم.
* شما اشارهای به مقدماتی جام جهانی و برکناری آقای اسکوچیچ داشتید. نظر شخصی شما در این خصوص چیست؟ آیا فکر میکنید در حق ایشان جفا شد؟
سؤال بسیار سختی است و پاسخ دادن به آن برای کسی که حضور مستقیم داشته باشد، آسانتر است. در حال حاضر آقای اسکوچیچ خودشان میتوانند مصاحبه کنند و از حق خودشان دفاع کنند و این مسئولیت را بر عهده بگیرند. اما به نظر من، این جفا نه تنها در حق ایشان، بلکه در حق ما هم صورت گرفت. من چهار سال در تیم ملی زحمت کشیدم و زمانی بود که شما خودتان مسئولیت داشتید و میدانید. وقتی عزیزی خادم آمد، بعد از دو سال، پانزده روز حقوق ما را پرداخت کرد، اما ما کار را ترک نکردیم. برخلاف بعضیها که دوست داشتند به تیم ملی بیایند و از برند آن استفاده کنند و سپس به تیمهای باشگاهی بروند، من اینطور نبودم. در همان مقطع هم چندین تیم باشگاهی به من پیشنهاد دادند، اما دیدم که تیم ملی در شرایط خطرناکی قرار دارد و در حال حذف شدن از دور مقدماتی با یک مساوی است. به دلیل تعصب و علاقهای که به تیم ملی داشتم، تمام آن پیشنهادها را رد کردم و الان هم پشیمان نیستم. وقتی منافع فوتبال ملی در میان باشد، منافع شخصی باید کنار گذاشته شود. با این حال در آن مقطع، تصمیمی گرفته شد از طرف کسانی که برداشتشان این بود که این کادر و این مربی نمیتوانند نتیجه بگیرند. اما خوشبختانه در فوتبال، نتایج بیانگر بازدهی انسانها هستند و این نتایج نشان داد که تصمیم درست بوده یا خیر. اما متأسفانه کسی بابت این نتایج عذرخواهی نکرد. ناراحتی من از این نبود که ما را برکنار کردند. مربی جدید که آمد، کادر خود را آورد و این حق طبیعی او بود. مربی جدیدی که با تیم ملی در دو سه دوره جام ملتهای آسیا شرکت کرده بود، اعتقاد داشت که باید با کادر خودش بیاید. اما کسانی مثل من، آقایان خانبان و قربانعلیپور که همراه تیم ملی بودند، زحمت کشیده بودند و این سرمایهای بود که اگر این تجربه به کارنامه ما میرفت و باید هم میدادند چون حق ما بود، میتوانست در آینده برای فوتبال ایران مؤثر باشد، ولی این حق را از ما گرفتند. مثلاً وقتی آقای آلونسو به بایرلورکوزن رفت، باشگاه به ایشان گفت که فقط یک دستیار میتواند با خود بیاورد. ما هم باید آیندهنگری کنیم، اما متأسفانه مدیریت در فوتبال ایران بیشتر بر اساس منافع شخصی است.
*در این مدت مصاحبه آنچنانی نداشتید.
من هیچ جا بعد از جدایی، مصاحبه نکردم. تنها گفتم که خیلی ناراحتم، اما الان تیم ملی ایران بازی دارد و من به تیم ملی ایران تعصب دارم، داشتم و خواهم داشت و این سکوت را پیشه کردم. اما رفتارهایی که شد، برکناری یک موضوع بود، اما رفتارهایی که شد، یک بحث دیگری است. من با آقای عزیزی خادم روی کار آمدم و بارها اعلام کردم هیچ علاقهای به ایشان نداشتم و موقعی که انتخاب شدند خیلی ناراحت شدم، ولی بعد که نگاه میکنم و مجموع عملکردشان را میبینم، با وجود حرف و حدیثهایی که پشت سرشان بود، میبینم این بنده خدا از همه انسانتر بود، تلاش بیشتری کرد و نتایج بهتری گرفت. از این بنده خدا من انتظاری نداشتم و این باعث شد که نوع دیگری به او فکر کنم. حرف من این است که احترامها حفظ شود. من از سال 1999 تا 2011 هامبورگ بازی کردم، ولی الان که تیمش بازی دارد من را دعوت کردند، احترام گذاشتند و ارزش قائل شدند. برای همه پیشکسوتان احترام یکسان قائل هستند.
*آقای هاشمیان، برگردیم به بحثی که در بخش اول مصاحبه داشتیم. شما در مورد نحوه برخورد با خودتان بعد از دوره حضورتان در تیم ملی گلایههایی داشتید. به طور مشخص منظورتان بیاحترامی بود؟
ببینید، مسأله بیاحترامی صرف نیست، بلکه نوعی نادیده گرفتن و قدرنشناسی است. مثلاً، در رویدادهای مهم، حتی یک دعوتنامه ساده هم برای مربیان سابق تیم ملی ارسال نشد. در حالی که مشاهده کردیم افراد دیگری در مراسمحضور داشتند. این در حالی بود که هیچ اثری از مربیانی که سالها برای تیم ملی زحمت کشیده بودند، دیده نمیشد. بعد از آن هم اتفاقاتی رخ داد که واقعاً جای سؤال داشت. چند ماه طول کشید تا مسائل مربوط به قراردادم حل و فصل شود. نامههایی که فدراسیون ارسال میکرد، با یکدیگر همخوانی نداشت. میگفتند قراردادم در تاریخ دیگری فسخ شده، در حالی که من همان موقع در انتخابات شرکت کردم و به عنوان مربی تیم ملی در آن برهه فعالیت میکردم. متأسفانه در فوتبال ما این مسأله بارها و بارها تکرار شده است؛ اینکه از گذشته درس نمیگیریم و اشتباهات را تکرار میکنیم. اینها دلایلی بود که باعث شد دوره حضور من بعد از جدایی از تیم ملی کوتاه باشد.
*چرا این همه درد و گلایه را به خاطر نام ایران رسانهای نکردید؟
ما هیچ ادعایی نداریم. ما همه ایرانی هستیم و وظیفه داریم به تیم ملی کشورمان خدمت کنیم. ما به نسلهای بعدی که خواهند آمد نیز تعلق داریم و در قبال آنها مسئولیم. شخصیت و رفتار ما ماندگار است. اگر تیم ملی نتواند موفق شود، نسل بعدی امیدی به جام جهانی نخواهد داشت و همه ما در این زمینه مسئول هستیم. اما موضوع مهم و ناراحتکننده این است که معمولاً کسانی که به ایران تعصب دارند، مورد کملطفی بیشتری قرار میگیرند و کسانی که به فوتبال ایران ضربه زدند، به عنوان قهرمانان ملی خودشان را معرفی میکنند. اما من یک شعار برای خودم دارم؛ من باج نمیدهم، حتی اگر خانهنشین شوم. یک دقیقه فکر کردن بهتر از یک دنیا کار کردن است. وظیفه ما خدمت به ایران است و هیچ منتی هم نداریم. اگر ناراحتی داریم، از تیم ملی ایران نیست. ما از خود فدراسیون ناراحت نیستیم، بلکه از آدمهایی که به خاطر منافع شخصی، مالی و پستی خودشان این کارها را با کسانی که خدمت کرده بودند، انجام دادند ناراحت هستیم. شما یک موقع میآیید یک نفر را به علت کمکاری برکنار میکنید، اما افرادی که فداکاری کردند را که برکنار میکنید، متأسفانه عمل خوبی نبود و از همه ناراحتکنندهتر اینکه هیچکس پیگیر این کار نیست و مسئولین بالاتر هیچ اقدامی نمیکنند.
* من گفتوگویی با حسین فرکی داشتم که ایشان گفتند چرا آدمهایی مثل وحید هاشمیان نباید الان در لیگ برتر فعالیت داشته باشند. اگر الان یک تیم لیگ برتری به شما پیشنهاد بدهد، میپذیرید وارد فوتبال ایران شوید؟
من یک گلایهای که دارم از پیشکسوتان است. نمیخواهم بیاحترامی کنم، ولی از ماست که بر ماست. وقتی منافع ما تأمین میشود، هیچکس اعتراض نمیکند. وقتی منافع ما تأمین نمیشود، میآیند میگویند «بیایید نگاه کنید، بیایید این کار را بکنیم». من یک سؤال دارم: من و کریم باقری را برکنار کردند، کدام پیشکسوت آمد یک مصاحبه کند و بگوید چرا مربیان ایرانی را برکنار کردید؟ هیچکس اعتراض نکرد و فدراسیون هم بدون فشار توانست این برنامهای که میخواست را پیاده کند. پس وقتی ما در خصوص پیشکسوتان صحبت میکنیم و وقتی ما با خودمان اتحاد نداریم و میآییم در خصوص سند مجوز ماشینها (منظورش پاداش مجوز واردات خودرو است) که گران شده بود این همه بحث میکنیم، ولی فراموش میکنیم 5،4 تا انسان آنجا زحمت کشیدهاند، یکسری اتفاقات تقصیر خود فوتبالیها هم هست.
*با توجه به شرایط فعلی فوتبال ایران، آیا پیشنهادی از یک باشگاه لیگ برتری را میپذیرید؟
فوتبال آلمان به شما یک دیدگاه سیستماتیک میآموزد. یازده سال بازی کردن در این کشور و تجربههای مختلف، این نگرش را در شما نهادینه میکند. من مدرک مربیگری B را در سال 2008 گرفتم، در حالی که بسیاری از بازیکنان در آن زمان هنوز مشغول بازی بودند. در سال 2012 هم مدرک Pro License را دریافت کردم که یکی از سختترین دورههاست و بسیاری از همدورهایهای من هم این موضوع را تأیید میکنند. بعد از اتمام دوران بازی در تیم ملی ایران، دو پیشنهاد به عنوان کمک مربی داشتم. ابتدا از طرف آقای اسفندیارپور، مدیرعامل باشگاه گلگهر سیرجان، برای کمک به آقای اوزونیدیس، مربی یونانی این تیم، مذاکراتی انجام شد. سپس آقای درویش پس از جدایی آقای یحیی گلمحمدی با من تماس گرفتند و با توجه به اینکه قصد داشتند آقای اوسمار را به عنوان سرمربی انتخاب کنند، از من خواستند که به عنوان کمک مربی به ایشان ملحق شوم. من به آقای درویش گفتم که اگر آقای برانکو ایوانکوویچ یا مربی بسیار بزرگ دیگری را به ایران آورده بودند، از همکاری با ایشان در یک تیم بزرگ استقبال میکردم، اما با توجه به حضور آقای اوسمار، این پیشنهاد را نپذیرفتم. همچنین در دورهای با مسئولانی از باشگاه فولاد خوزستان مذاکراتی داشتم، اما در نهایت تصمیم گرفتند یک مربی اسپانیایی را به خدمت بگیرند. بعد از این موارد، یکی دو پیشنهاد دیگر هم مطرح شد. من برای تمام تیمهایی که با من تماس میگیرند احترام قائلم، اما احساس میکنم که فوتبال یک عرصه نتیجهگراست. زمانی که به تیمی میروم، هدفم کسب نتایج خوب و همچنین کمک به تیمهای پایه و زیرساختهای آن باشگاه است.
*دیدگاه شما نسبت به همکاری با خارجیها و حتی ایرانیهایی که صاحب فرصت هستند، چیست؟
اعتقاد دارم که باید از دانش مربیان ایرانی و خارجی با درایت استفاده کنیم. صرفاً پرداخت پول و آوردن مربیان خارجی که بعد از مدتی کوتاه از ایران میروند، راهحل مناسبی نیست. اگر باشگاهی دارای زیرساخت مناسب باشد، بسیار خوشحال میشوم که بتوانم در آنجا فعالیت کنم. گاهی اوقات کار نکردن بهتر از کار کردن است. نمیتوانم به تیمی بروم و آن را به انتهای جدول بفرستم و سپس بعد از دو هفته به تیم دیگری بپیوندم و همان روند را تکرار کنم. متأسفانه برخی از مربیان ما در یک فصل 5-6 تیم را به همین شکل عوض میکنند و این یکی از مشکلاتی است که در فوتبال ما وجود دارد. متأسفانه نگاهها به فوتبال ما مقطعی است. نمیدانم چرا مدیران ما اینقدر علاقهمند به آوردن مربیان خارجی و پرداخت مبالغ هنگفت ارزی هستند. این غربزدگی که از قدیم در ما وجود داشته، در برخی از مدیران و مسئولین ما همچنان باقی مانده است.
* بوخوم به بوندسلیگای 2 سقوط و هامبورگ به بوندسلیگا صعود کرد. شما در هر دو تیم بازی کردهاید و خاطراتی از آنها دارید. در مورد این دو تیم هم برای ما بگویید.
من به تمام تیمهایی که در آنها بازی کردهام، احترام میگذارم. در برخی از باشگاهها موفق میشوید و در برخی دیگر نمیتوانید به نتایج دلخواه خود برسید. من یازده سال در فوتبال آلمان و در چهار باشگاه مختلف بازی کردم و جز احترام، صداقت و خاطرات خوب، چیزی از این باشگاهها به یاد ندارم. تیم هامبورگ من را از ایران به آلمان آورد، در شرایطی که بازیکنان خوب بسیاری در اروپا وجود داشتند. تیم بوخوم من را پرورش داد و بایرن مونیخ من را جذب کرد و من این افتخار را داشتم که در تیمی بزرگ مانند بایرن مونیخ حضور داشته باشم. تیم هانوفر یک تیم ریشهدار است و بارها قهرمان آلمان شده است. این تیم سابقه و ساختار دارد و من خوشحالم که در آن بازی کردم.
*جام جهانی پیش رو را چطور ارزیابی میکنید؟
من هم به عنوان یک ایرانی و تماشاگر، طرفدار تیم ملی ایران هستم و بازیها را دنبال میکنم. اکثر بازیها را دیدهام و در حال حاضر نمیخواهم در مورد نکات فنی تیم صحبت کنم، زیرا با توجه به حضور قبلیام در تیم ملی، ممکن است سوءتفاهماتی به وجود بیاید. صعود تیم ایران با توجه به افزایش سهمیه تیمها به طور کلی، قابل پیشبینی بود. من نمیگویم که نسل فعلی بهترین نسل تاریخ است، این قضاوت با من نیست، اما این یک نسل خیلی خوب است که چندین سال است در کنار هم بازی میکنند. نگرانی من برای بعد از جام جهانی است، زیرا ما سیستم و برنامهریزی مدونی برای جایگزینی نسل فعلی نداریم. در حال حاضر که لیگ برتر ایران را میبینم، متأسفانه کیفیت لیگ ایران خوب نیست و امکانات هم خوب نیست ولی نگرانی من صرفاً کاری را درست نمیکند و آنهایی که باید نگران باشند، نگران نیستند و طلبکارانه همیشه از فوتبال ایران سهمخواهی میکنند. دستشان را در جیبشان میگذارند و کاری هم نمیکنند و فکر هم میکنند در فوتبال ایران خیلی تأثیرگذار بودند چون مسئولین، نظارتی به آنها ندارند و به قول خودشان گردنشان کلفت است. متأسفانه وقتی از امثال ما و آقای خاکپور و... استفاده نمیشود، دیگر نباید فکری کرد و آخر این موضوع نابودی است اما بعد از نابودی اتفاقات بهتری رخ خواهد داد.
* نکته پایانی؟
من هم از شما تشکر میکنم بابت این وقتی که به ما دادید، من واقعاً این صحبتها را از سر دلسوزی گفتم و خوشبختانه در فوتبال آنچه که باید را دیدهام و دنبال ماندن در فوتبال به هر قیمتی نیستم.
انتهای پیام/