
درباره عوامل و دلالی یک ناکامی که خیلی هم ناکامی نبود
Calm Down؛ جام نگرفتن عزا ندارد!
واژه ناکامی در این دو سه روز فصل مشترک تمام تیترهای مربوط به پایان فصل پرسپولیس بوده است. بیشتر مطالب درباره بررسی عملکرد پرسپولیس در فصلی که بدون جام و قهرمانی تمام شد مملو از عباراتی است که ناکامی در آن موج میزند و مدام به این اشاره شده که تیم موفق دهه اخیر که در ده سال 7 بار قهرمان لیگ برتر شده، امسال سوپرجام و جام حذفی و لیگ برتر را از دست داد و از مرحله گروهی لیگ نخبگان آسیای بالاتر نرفته و البته فصل بعد هم جایی در رقابتهای آسیایی نخواهد داشت. با وجود این خطاب به هواداران پرسپولیس میگویم calm down(آرام باشید) و به حقایق و واقعیتهای زیر توجه کنید.
ارتباط دو انتخاب مهم با از دست رفتن قهرمانی
پرسپولیس طی حدوداً یک دهه برای اولین بار از رتبه دوم جدول پایین رفته و هوادارانش زانوی غم بغل گرفتهاند و مدام دنبال مقصر میگردند تا بگذارندش پای دیوار و با گلولههایی حاوی ناسزا و انتقاد تیربارانش کنند. متهم ردیف اول رضا درویش است که در فصل نقل و انتقالات بهزعم آنها خوب کار نکرد اما فارغ از خطاهای ناشیانه یا بعضاً عامدانه در امور نقل و انتقالاتی اگر تصور کنیم تنها جدایی بیرانوند، ترابی و اسماعیلیفر باعث از دست رفتن قهرمانی شد که طبعاً نمیتوانیم درویش را مقصر بدانیم چرا که هر سه بازیکن با قراردادی نزدیک به دو برابر پیشنهاد پرسپولیس – یا شاید هم بیشتر – به این تیم رفتند و هیچ جوره نمیشد حفظشان کرد. در واقع اگر قرار بود پرسپولیس هم چنین مبالغی به پای این بازیکنان بریزد باید اولاً یک مالک خصوصی داشت که بیحساب کتاب خرج میکرد – که آن زمان نداشت – دوم اینکه قانون سقف بودجه را بدون در نظر گرفتن عواقب شکستنش دور میزد که خب نزد و سوم اینکه عواقب بهم ریختن رختکن ناشی از فرق قائل شدن بین این بازیکنان و ستارههای دیگر تیم را به جان میخرید.
به نظر میرسد آنچه باعث شد قهرمانی لیگ برتر – فقط همین یکی – از دست برود مهمتر از ناکامی نسبی در نقل و انتقالات تابستانی، انتخاب مربیانی بود که هیچ آشنایی با فضای فوتبال ایران و پرسپولیس نداشتند. گاریدو در العین امارات مربیگری کرده و کارتال در استانبول تیم پرطرفدار فنرباغچه را هدایت میکرد اما هیچکدام از مختصات فوتبال ایران و اتمسفر باشگاه پرسپولیس شناختی نداشتند و طبیعتاً خیلی دشوار است که تصور کنید با مربیانی صاحب چنین خصوصیاتی در همان فصل اول موفق شوید. اینکه چرا و چطور گاریدو انتخاب شد یا باشگاه چطور به نام کارتال رسید میتواند دوباره مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرد اما حتی اگر همین فکت منطقی را در نظر بگیرید که «توقع قهرمانی از چنین مربیانی در همان فصل اول غیرمنطقی است» با خودتان کنار خواهید آمد و شاید آنقدرها هم به ضعف نقل و انتقالات پیله نکنید.
شش امتیاز مفتی که گاریدو داد
نکته اینجاست که گاریدو به لحاظ سطح فنی مربیگری درجه پایینتری نسبت به کارتال داشت. این را هم از صحبتهای عیان بازیکنان پرسپولیس و هم در بین نقل قولهای خودمانی اعضای این تیم میتوان یافت و طبیعتاً برای گاریدو سهم بیشتری از ناکامی برداشت. اگر فقط روی مسابقات لیگ برتر متمرکز باشیم خیلی راحت میتوانیم عملکرد گاریدو و کارتال را بهخاطر بازیهای برابری که هدایت پرسپولیس را برعهده داشتند قضاوت کنیم. هر دو مربی 13بار پرسپولیس را در لیگ برتر هدایت کردند و مابین آنها کریم باقری در دو بازی پایانی نیم فصل اول و دو دیدار ابتدایی نیمفصل دوم سرمربی موقت بود که از این چهار بازی 10امتیاز گرفت. در عین حال مشخص است که گاریدو از 13مسابقه لیگ برتری 23 امتیاز کسب کرد اما کارتال از همین تعداد بازی 27امتیاز گرفت.
با در نظر گرفتن اینکه میانگین دو امتیاز از هر مسابقه برای رقابت در راه قهرمانی کافی است به نظر میرسد عملکرد کارتال به لحاظ کسب امتیاز در لیگ برتر استاندارد بوده اما گاریدو کمی وا داده است و شاید اگر او هم حداقل سه امتیاز بیشتر جمع میکرد هواداران پرسپولیس برای از دست رفتن سهمیه آسیا اینطور عزا نمیگرفتند. در واقع با بررسی مسابقاتی که گاریدو سرمربی پرسپولیس بود خیلی راحت میتوان دو شکست خانگی عجیب مقابل مس رفسنجان و نساجی را زیر سؤال برد و شاید اگر شش امتیاز روتین این دو مسابقه به دست میآمد پرسپولیس تا روز آخر حتی در کورس قهرمانی بود.
دستاوردهایی از یک فصل ناکامی
به هر حال پرواضح است که با در نظر گرفتن چنین حقایقی که البته در فوتبال دنیا هم امر معمول به حساب میآید و حتی ممکن است بزرگترین باشگاه جهان هم فصل بدون جام داشته باشد، میشود اسم این سوم شدن را ناکامی نگذاشت و راحتتر با آن کنار آمد. واقعیت اینکه پرسپولیسی که بهزعم هواداران در نقل و انتقاالات تابستانی عملکرد جالبی نداشته و در فصل زمستان فقط یک بازیکن جذب کرده با 60امتیاز فصل را به پایان رسانده، درست به اندازه گرانترین سپاهان تاریخ، رقیب سنتی را دبل کرده و مقابل بهترین تراکتور ده سال اخیر و شاید از زمان لیگ برتری شدنش یک برد و یک مساوی داشته است. نقظه سیاه عملکرد پرسپولیس در این فصل چهار تقابل با سپاهان بوده که شکست در دو تا از آنها سهمیه آسیا را پراند که آن هم توجیه دارد.
یک سوت اشتباه و تأثیر آن
پرسپولیس در بازی رفت مقابل سپاهان تیم برتر میدان بود و حتی بعد از ده نفره شدن نیز فوتبال بهتری بازی کرد اما با یک بازیکن کمتر بدشانسی آورد و باخت طبیعی بود. شکست بازی برگشت البته جای حرف ندارد اما شاید اگر بازی رفت به آن شکل از دست نرفته بود پرسپولیس بعد از آن باخت، مقابل تیمهای تهجدولی نساجی و مس رفسنجان آنطور وا نمیرفت و تمام امتیازها را از دست نمیداد. بهعبارتی با در نظر گرفتن اتفاقات بازی رفت مقابل سپاهان و اخراج سختگیرانه گولسیانی در آن مسابقه میتوان درصدی از ناکامی گاریدو و در نهایت پرسپولیس را به اشتباهات داوری ارتباط داد چرا که اخراج گولسیانی از آن دست تصمیماتی بود که صراحتاً نمیتوان گفت کاملاً درست و منطقی بوده است.
چرا ازبکستان هم مقصر است؟
جدا از این برای فدراسیون فوتبال ازبکستان هم باید سهمی از ناکامی پرسپولیس کنار گذاشت که اتفاقاً قابل توجه است. اوستون اورونوف که برای قهرمانی فصل قبل پرسپولیس در یک نیمفصل مهرهای تأثیرگذار بود بلافاصله بعد از پایان فصل قبل راهی رقابتهای ملی و سپس المپیک شد و همین فشردگی مسابقات باعث شد در سه مقطع از فصل لیگ برتر مصدوم باشد و 10بازی (یکسوم بازیهای فصل) را از دست بدهد. اورونوف در همین دو مسابقه اخیر مقابل خیبر و هوادار با دو گل خلاقانهای که به ثمر رساند ثابت کرد بازیکن مهمی برای پرسپولیس بود و اگر در فرم ایدهآل به سر میبرد حداقل اینکه پرسپولیس با او حداقل شش امتیاز بیشتر به دست میآورد و حتی بدون در نظر گرفتن تغییرات کادر فنی، ضعف در نقل و انتقالات تابستانی و زمستانی و دیگر موارد فقط با همین یک بازیکن میشد قهرمان شد یا حداقل تا روز آخر برای قهرمانی جنگید.
روز آخر لیگ پانزدهم فراموش شد
رفتار هواداران پرسپولیس با تیم محبوبشان بعد از سوت پایان بازی آخر حرفهای نبود و همه چیز تحت تأثیر از دست رفتن سهمیه فراموش شد. واقعیت اینکه هواداران پرسپولیس حاضر در ورزشگاه با فراموش کردن هر اتفاقی که در طول فصل افتاد و هر چقدر که تصور میکردند تیم ناکام شده و هیچ دستاوردی نداشته باید فصل را حرفهای تمام میکردند. باید میایستادند و برای تیم محبوبشان که تا روز آخر برای رسیدن به جایگاهی بهتر تلاش کرد ایستاده دست میزدند چون اصلاً غیر از این نباید باشد.
این آخرین بازی پرسپولیس در یک فصل سخت بود و حداقل تا دو ماه بعد خبری از مسابقه رسمی و تجدید دیدار با هواداران نیست. میشد به جای دلخوریها و شعارها، آخرین دقایق مواجهه با تیم محبوبشان را بهتر تمام میکردند. بسیاری از اهالی فوتبال همچنان درباره رفتار خاص تماشاگران پرسپولیس در آخرین بازی لیگ چهاردهم و روزی که قهرمانی با تفاضل گل کمتر نسبت به استقلال خوزستان از دست رفت حرف میزنند و آن رفتار را ستایش میکنند؛ روزی که همه ورزشگاه آزادی به احترام تلاش تیم آن روز برای قهرمانی تا لحظه آخر ایستاد و دست زد تا فصل تازهای از فرهنگ هواداری در فوتبال ایران ورق بخورد. بازی با هوادار و آنچه در پایان آن رقم خورد هم میتوانست پایانی شبیه آن سکانس جذاب داشته باشد و حداقل به خاطر تلاش تیم برای رسیدن به سهمیه تا دقیقه آخر آن مسابقه و وداع پایان فصل برخورد بهتری با تیم صورت بگیرد، اما...
انتهای پیام/