
اخراج تاریخساز شمال لندن
خداحافظ رفیق
شاید وقتی آنژه پوستکوگلو در رژه جشن قهرمانی تاتنهام در لیگ اروپا وعده فصل سومی بهتر از فصل دوم را میداد، به هیچ عنوان تصور نمیکرد که سازندگان سریال در پایان فصل دوم، تصمیم به حذف کاراکتر او بگیرند اما حالا، داستان دو فصل پرفراز و نشیب مرد متفاوت استرالیایی روی نیمکت تاتنهام به پایان رسیده است.
مردی که برای اولینبار پس از سال ۲۰۰۸، یک شب تاریخی با چاشنی کسب قهرمانی اروپایی و به دست آوردن سهمیه لیگ قهرمانان اروپا را برای هواداران همواره مغضوب تاتنهام در شمال لندن رقم زد؛ اما سؤال اینجاست که آیا نسخه واقعی آنژه با فلسفه بازی مدنظرش در تاتنهام موفق بود؟ تاتنهام در مقطع پایانی فصلی که با ۲۲ شکست در لیگ و کسب رتبه هفدهمی به پایان رسید، بویژه در لیگ اروپا از فلسفه بازی مورد علاقه پوستکوگلو مبتنی بر پرس سنگین و بازی مالکانه که مشخصاً با بازیکنان این تیم قابل اجرا نبود، فاصله گرفت و آنژه، برای رقم زدن خاطرهای خوش در پایان یک فصل تلخ، تصمیم گرفت به فوتبال واکنشی و نتیجهگرا رو بیاورد؛ بویژه در دیدار نهایی لیگ اروپا مقابل منچستریونایتد که تیمش بیش از هر چیز، تنها به بردن فکر میکرد. ایدهای که بهترین خاطره بسیاری از هواداران تاتنهام در سالهای اخیر را رقم زد؛ اما آیا فلسفه شکست خورده آنژه، میتوانست در بلندمدت برای تاتنهام جوابگو باشد؟ به تابستان ۲۰۲۳ برگردیم؛ جایی که دنیل لوی مدیر نهچندان محبوب تاتنهام تصمیم گرفت در شرایطی سخت، به سرمربی گمنام اما موفق سلتیک برای پروژه تازه خود اطمینان کند، آن هم در یک تابستان کابوسوار، با از دست دادن شانس حضور در رقابتهای اروپایی و جدایی هری کین، بهترین بازیکن تاریخ باشگاه که فقدانی بزرگ برای تاتنهام محسوب میشد.
آنژه اما در ۱۰ مسابقه ابتدایی فصل، با نشان دادن فلسفه بازی خود، به مرد محبوب هواداران تاتنهام تبدیل شد و به صدر جدول لیگ رسید؛ ماه عسلی موقتی که با وجود نرسیدن به لیگ قهرمانان در پایان فصل، تواناییهای آنژه در شرایط مناسب و با حضور بازیکنان اصلی خودش را نشان میداد. مشکل اصلی تاتنهام نسخه آنژه، پافشاری او روی سیستم بازیای بود که شاید بسیاری از بازیکنان توانایی اجرای آن را نداشتند؛ موضوعی که گل سرسبد آن، استفاده از سیستم پرس پرفشار با ۹ نفر در شب شکست چهار بر یک مقابل چلسی در دیدار رفت فصل گذشته بود. این ناتوانی در اجرای سبک بازی متأثر از مصدومیت متعدد بازیکنان کلیدی، در فصل دوم بیش از هر چیز خودش را نشان داد. هیچکدام از بازیکنان تاتنهام در فصل گذشته، از ۳۸ بازی ممکن در لیگ در بیش از ۲۸ مسابقه به میدان نرفتند که این موضوع، عمق فاجعه در وضعیت مصدومیت بازیکنان را نشان میدهد. او همچنین در یکی از مصاحبههای خود تأیید کرد که در ابتدای فصل، استراتژی اشتباهی را در پیش گرفته و پیشفصل را پس از پایان بازیهای ملی زودتر از زمان مناسب آغاز کرده است. اینکه پوستکوگلو خود این موضوع را پذیرفته، شایسته تقدیر است اما نمیتوان اهمیت آمادگی جسمانی و ذهنی در موفقیت تیمها در سطح اول فوتبال اروپا را در نظر نگرفت و شاید اینجا، تجربه کم آنژه در کار کردن با بازیکنان سطح یک جهان کار دست او داد؛ آن هم پس از تجربه موفق در لیگهای نهچندان سطح یک جهان مانند استرالیا، ژاپن و اسکاتلند. اگر تاتنهام شب رؤیایی بیلبائو مقابل یونایتد در فینال لیگ اروپا را تجربه نمیکرد، تمام هواداران این تیم به شکل متفقالقول حامی قطع همکاری با آنژه پس از بدترین فصل این تیم در لیگ بودند اما حالا، بسیاری از هواداران تاتنهام اخراج آنژه از سمتش را تصمیمی بیرحمانه پس از کسب بزرگترین افتخار قرن ۲۱ این تیم تلقی میکنند.
با وجود این باید این موضوع را اذعان کرد که آنژه، هرچقدر در بازگرداندن شخصیت به تاتنهام موفق بوده، در ارائه فلسفه بازی خود ناموفق عمل کرده و این مسأله در بلندمدت، اهمیت بیشتری دارد. حالا داستان آنژه در تاتنهام به پایان رسیده و مدیران این تیم، در آستانه عقد قرارداد با توماس فرانک سرمربی دانمارکی برنتفورد قرار گرفتهاند که او نیز با سبک بازی ویژه و شجاعانه خود مانند آنژه شناخته میشود؛ با این تفاوت که برخلاف آنژه، توماس فرانک چندان بر پیاده شدن ایدههایی که چندان قابل اجرا نیستند، پافشاری ندارد. نخستین سرمربی استرالیایی تیمهای مطرح انگلیس، حالا با خاطراتی از برخوردهای جالب خود در نشستهای خبری و مصاحبهها، استفاده از واژه «رفیق» به عنوان تکیهکلام، درگیری با برخی از هواداران تاتنهام و مهمتر از همه، قهرمانی در لیگ اروپا فوتبال انگلیس را ترک میکند؛ با این سؤال بزرگ که اگر به او فرصت داده میشد، میتوانست فلسفه ایدهآلگرایانه خود در شمال لندن را پیاده کند یا خیر؟
انتهای پیام/