لزوم برنامهریزی در رشتههای تیمی
بسکتبال از سال 2018 به این سو روی سکوی آسیا نرفت. به این دلیل که دلمان به نسل طلایی بسکتبال خوش بود. حامد حدادی، صمد نیکخواه بهرامی، مهدی کامرانی و خیلی های دیگر را داشتیم و دلیلی نمی دیدیم به روزهای بعد از این نسل فکر کنیم. آنها را بازیکنان بی جانشین می دانستیم و گمان می کردیم اگر بازیکنانی را برای روزهای مبادا تربیت کنیم، خطا کرده ایم. همان اشتباهی که در مورد والیبال مرتکب شدیم و اجازه دادیم نسل طلایی تا آخرین روزها در میدان باشد و پس از آن وارد روزهای بی تاره و بی افتخار شدیم.
همین اشتباه در مورد فوتبال هم اتفاق افتاد. 10 سال قبل کی روش میانگین سنی تیم ملی را در حد 30 سال تحویل گرفت و نسل طلایی ما را با بازیکنان جوان و 20 ساله ساخت. آنها شدند نسل طلایی فوتبال و به 3 جام جهانی رفتند و مجوز جام جهانی چهارم را هم گرفتند؛ اما در این بین یک حقیقت بزرگ قربانی شد. ما به روزهای بعد از این نسل طلایی فکر نکردیم.
ضرورت دارد در مورد رشته های تیمی به یک برنامه ریزی جامع فکر کنیم. مدل مدیریتی واقع گرایانه ای که بتواند به تغییر نسل در مقاطع زمانی متفاوت کمک کند. به گونه ای که تیم های موفق ریتم افتخارآفرینی را از دست ندهند و در عین حال، روزهای بعد از غروب آفتاب های آسمان ورزش به شب تار تبدیل نشوند.
مدام متهم شده ایم که ناکامی مان در ورزش های گروهی به بی علاقگی ما به کار جمعی ربط دارد در حالی که بیش از این بی میلی، فقر برنامه را احساس می کنیم. والیبال و بسکتبال پس از سالهای افت، به روزهای آفتابی سلام کردند. والیبال در لیگ ملتها و بسکتبال در کاپ آسیا دل مردم را دوباره به زلف ورزش گره زدند. کاش فوتبال بتواند از این فرایند درس بگیرد.
انتهای پیام/
همین اشتباه در مورد فوتبال هم اتفاق افتاد. 10 سال قبل کی روش میانگین سنی تیم ملی را در حد 30 سال تحویل گرفت و نسل طلایی ما را با بازیکنان جوان و 20 ساله ساخت. آنها شدند نسل طلایی فوتبال و به 3 جام جهانی رفتند و مجوز جام جهانی چهارم را هم گرفتند؛ اما در این بین یک حقیقت بزرگ قربانی شد. ما به روزهای بعد از این نسل طلایی فکر نکردیم.
ضرورت دارد در مورد رشته های تیمی به یک برنامه ریزی جامع فکر کنیم. مدل مدیریتی واقع گرایانه ای که بتواند به تغییر نسل در مقاطع زمانی متفاوت کمک کند. به گونه ای که تیم های موفق ریتم افتخارآفرینی را از دست ندهند و در عین حال، روزهای بعد از غروب آفتاب های آسمان ورزش به شب تار تبدیل نشوند.
مدام متهم شده ایم که ناکامی مان در ورزش های گروهی به بی علاقگی ما به کار جمعی ربط دارد در حالی که بیش از این بی میلی، فقر برنامه را احساس می کنیم. والیبال و بسکتبال پس از سالهای افت، به روزهای آفتابی سلام کردند. والیبال در لیگ ملتها و بسکتبال در کاپ آسیا دل مردم را دوباره به زلف ورزش گره زدند. کاش فوتبال بتواند از این فرایند درس بگیرد.
انتهای پیام/