یادداشت
25746
انگار همین دیروز بود…
مجید پرگو/خبرنگار سابق ایران ورزشی: شاید امروزیها یادشان نیاید و برایشان عجیب باشد که برای خریدن یک مجله یا روزنامه ورزشی باید صف میایستادیم، یا هوای دکهدار را میداشتیم که «اول صبح ، نسخهام را نگه دارد»! آن روزها، یک نسخه «روزنامه ورزشی» فقط خبر نبود؛ عشقِ جمعی بود، شورِ ورزش ملی بود که در هر صفحه نفس میکشید.
یادش بخیر!
شاید برای خبرنگاران امروزی که از پشت میزشان تحلیل بازی را مینویسند، خیلی عجیب باشد که ما آن روزها پای پیاده هر روز به ورزشگاهها و محل تمرین تیمها سرک میکشیدیم و بعد هم با «بدبختی» مطالبمان را به موقع به صفحه میرساندیم. تصور اینکه یک نفر در تحریریه بنشیند و تلفنی خبرهایت را بنویسد، یا عکاس برنامه برود و در لابراتوارهای سطح تهران عکس را چاپ کند تا به موقع برساند به روزنامه… الان شاید باورکردنی نباشد و شنیدنش چشمها را گرد کند!
اواسط سال ۷۶ که تازه ایران ورزشی منتشر شده بود، به واسطه جمشیدخان حمیدی وارد عرصه روزنامهنگاری ورزشی شدم و همیشه قدردانش هستم. جمشیدخان، مرد متین و مهربان تحریریه، نه تنها چهره برجسته رسانهای بود، بلکه کسی بود که با دید عمیق و اخلاق رسانهایاش، راه را برای بسیاری مثل من هموار کرد.
در کنارش، پرویزخان زاهدی! معلم اخلاق و راه روشن من در این مسیر. قلمش همیشه شفاف، تحلیلش بیطرف و نگاهش به آینده بود.
و وصال روحانی… ستاره پرفروغ عرصه روزنامهنگاری که در غمش ماتمزدهایم. اسوهای از اخلاق، متین، باوقار، توانمند و متواضعی بینظیر. حضورش در دفتر، سکوتش، و حتی نگاه آرامش، درس انسانیت بود.
بدون شک، کار کردن در کنار این بزرگانِ روزنامهنگاری ورزشی، برای من بزرگترین افتخار بود. آنها فخرِ این عرصه بودند و هنوز هم هستند.
و رفقای قدیمی؟! اگر بخواهم نام تمام آنها را بیاورم، در صفحات این روزنامه جا نمیشود! هر کدامشان فصل زیبایی از خاطرات من و از تاریخ این روزنامهاند. همراهیهایی که هرگز فراموشنشدنیاند.
البته امروز من دیگر در آن مسیر نیستم، ولی همیشه با غرور میگویم:
من از ابتدای راه «ایران ورزشی» بودم.
اینک در آستانه هشتهزارمین شماره، این رقم برای من یادآور هزاران صبح امید، هزاران شب بیداری و میلیونها دلبستگی است که بین شما خوانندگان عزیز و این روزنامه شکل گرفته است. این رقم، نماد استمرار یک عهد است.
آفرین بر این راه…
آفرین بر همه کسانی که این راه را با عشق، صداقت و قلم سالم ساختن.
انتهای پیام/
یادش بخیر!
شاید برای خبرنگاران امروزی که از پشت میزشان تحلیل بازی را مینویسند، خیلی عجیب باشد که ما آن روزها پای پیاده هر روز به ورزشگاهها و محل تمرین تیمها سرک میکشیدیم و بعد هم با «بدبختی» مطالبمان را به موقع به صفحه میرساندیم. تصور اینکه یک نفر در تحریریه بنشیند و تلفنی خبرهایت را بنویسد، یا عکاس برنامه برود و در لابراتوارهای سطح تهران عکس را چاپ کند تا به موقع برساند به روزنامه… الان شاید باورکردنی نباشد و شنیدنش چشمها را گرد کند!
اواسط سال ۷۶ که تازه ایران ورزشی منتشر شده بود، به واسطه جمشیدخان حمیدی وارد عرصه روزنامهنگاری ورزشی شدم و همیشه قدردانش هستم. جمشیدخان، مرد متین و مهربان تحریریه، نه تنها چهره برجسته رسانهای بود، بلکه کسی بود که با دید عمیق و اخلاق رسانهایاش، راه را برای بسیاری مثل من هموار کرد.
در کنارش، پرویزخان زاهدی! معلم اخلاق و راه روشن من در این مسیر. قلمش همیشه شفاف، تحلیلش بیطرف و نگاهش به آینده بود.
و وصال روحانی… ستاره پرفروغ عرصه روزنامهنگاری که در غمش ماتمزدهایم. اسوهای از اخلاق، متین، باوقار، توانمند و متواضعی بینظیر. حضورش در دفتر، سکوتش، و حتی نگاه آرامش، درس انسانیت بود.
بدون شک، کار کردن در کنار این بزرگانِ روزنامهنگاری ورزشی، برای من بزرگترین افتخار بود. آنها فخرِ این عرصه بودند و هنوز هم هستند.
و رفقای قدیمی؟! اگر بخواهم نام تمام آنها را بیاورم، در صفحات این روزنامه جا نمیشود! هر کدامشان فصل زیبایی از خاطرات من و از تاریخ این روزنامهاند. همراهیهایی که هرگز فراموشنشدنیاند.
البته امروز من دیگر در آن مسیر نیستم، ولی همیشه با غرور میگویم:
من از ابتدای راه «ایران ورزشی» بودم.
اینک در آستانه هشتهزارمین شماره، این رقم برای من یادآور هزاران صبح امید، هزاران شب بیداری و میلیونها دلبستگی است که بین شما خوانندگان عزیز و این روزنامه شکل گرفته است. این رقم، نماد استمرار یک عهد است.
آفرین بر این راه…
آفرین بر همه کسانی که این راه را با عشق، صداقت و قلم سالم ساختن.
انتهای پیام/