نگاهی به خانه خالی اثر لوران مووینیه برنده جایزه گنكور ۲۰۲۵ و آثار دیگر او؛

وارث زخم‌های تاریخی

فرهنگ

133388
وارث زخم‌های تاریخی

لحظه‌ اعلام نام لوران مووینیه/ Laurent Mauvignier به‌عنوان برنده جایزه گنكور ۲۰۲۵، نه‌تنها برای این نویسنده كم‌صدا و متواضع، بلكه برای دنیای ادبیات فرانسه لحظه‌ای سرشار از شور و هیجان بود. این انتخاب فراتر از یك رویداد سالانه، نمایانگر ارزیابی عمیق و به‌جا از یك صدای آرام و صبور در عرصه ادبیات است.

راضیه خوئینی - گروه كتاب: مووینیه، نویسنده‌ای كه طی ۲۵ سال گذشته با رمان‌هایش به كاوش در سكوت‌ها، شرم‌ها و زخم‌های به‌ جای‌ مانده در حافظه فردی و جمعی كشورش پرداخته، اكنون با آخرین اثرش، «خانه‌ خالی/ La Maison vide»، به نقطه اوج كارنامه ادبی خود دست یافته است. این رمان، نه‌تنها داستانی از دردها و یادآوری‌ها، بلكه سفری به عمق احساسات انسانی است كه در لابه‌لای صفحاتش به زبانی شاعرانه و تأثیرگذار روایت می‌شود.

مفسران ادبی، این انتخاب هیأت داوران «گنكور» را «به‌جا»، «كمی دیرهنگام» و «تاج‌گذاری یكی از صبورترین و آرام‌ترین صداهای ادبیات فرانسه» توصیف كردند. این نویسنده‌ كه پیش از این با رمان مشهور «دور از آنها /Loin d&#۳۹;eux» به شدت مورد توجه قرار گرفته بود، روز ۴ نوامبر، جایزه‌ گنكور را به خاطر رمان «خانه‌ خالی» از آن خود كرد.

لوران مووینیه به لطف جایزه گنكور امیدوار است «ادبیاتی دشوار، اما قابل فهم را به مردمش تقدیم كند، ادبیاتی كه توسط افرادی از زادگاهش قابل خواندن و درك باشد.» این نویسنده ۵۸ ساله این جایزه را به‌عنوان یك سیلی به صورت خودش و به ریشه‌های اجتماعی خود می‌بیند، زیرا اصلاً از مدرسه خوشش نمی‌آمد. او پسر یك كارگر كارخانه و یك زن نظافتچی بود. مووینیه می‌گوید:«مدت زمان زیادی طول كشید تا بفهمم یك نویسنده می‌تواند در جایی غیر از پاریس، حتی دورتر از حومه شهر زندگی كند. حالا می‌گویم من از یك مجتمع مسكونی در نقطه‌ای دورتر از حومه شهر آمده‌ام.»
 
چرا مووینیه؟

«خانه خالی» تنها یك رمان نیست؛ بلكه سندی ادبی است كه به بررسی سكوت‌های خانوادگی می‌پردازد و در عمق ضمیر جمعی فرانسویان غوطه‌ور می‌شود. این اثر، آمیزه‌ای از رمان و تحقیق است كه در آن می‌توان سبك خودزندگی‌نگاری، شجره‌نامه‌نویسی و روایت تاریخی را به وضوح مشاهده كرد. مهم‌تر از همه، در این روایت می‌توان نقطه پیوند زبان، حافظه، تاریخ و درد را به‌ خوبی حس كرد. این كتاب به قدری همه‌جانبه است كه مرزهای ژانرها را درهم شكسته و داوران جایزه ادبی گنكور را وادار به تسلیم در برابر سبك نوآورانه‌اش كرده است.

این نویسنده ۵۸ ساله، از زمان انتشار «خانه خالی» در ۲۸ آگوست امسال (۶ شهریور) كه به یكی از پرفروش‌ترین آثار تبدیل شد، به‌عنوان یكی از شانس‌های اصلی دریافت این جایزه شناخته می‌شد. او سرانجام با دریافت جایزه گنكور به رسمیت شناخته شد و ارزش ادبی آثارش بیشتر مورد توجه قرار گرفت. این جایزه اگر چه به یك رمان استادانه تعلق می‌گیرد، اما سایر آثار نویسنده برنده این جایزه و هر اثر جدیدی كه در آینده منتشر كند -چه رمان، چه نمایشنامه یا مقاله- در كانون توجه‌ها خواهد بود. نوشته‌های مووینیه به عمق سكوت‌ها، پوچی‌ها و فقدان‌ها نفوذ می‌کند و با دقت به موشكافی‌شان می‌پردازد و به آنها شكل و معنا می‌بخشد. «خانه خالی» همچون آینه‌ای از روح انسانی، ما را به تفكر و تأمل در مورد تجارب خودمان دعوت می‌کند و در نهایت، یادآور قدرت كلمات در ترسیم تاریخ زندگی ما می‌شود.

البته شاید این انتخاب به ‌طور چشمگیری با اهداف جایزه گنكور كه مبنای آن «آثار داستانی» است در تضاد باشد؛ اما در دورانی كه ژانرها آزادانه در حال ادغام شدن با هم هستند، چه كسی می‌تواند شكایتی داشته باشد؟ «خانه خالی» یك پیروزی ادبی محسوب می‌شود؛ اثری كه نشان می‌دهد چگونه رمان می‌تواند از دل سكوت‌ها، جهان تازه‌ای بسازد. این روایت نشان می‌دهد ادبیات داستانی هنوز هم قدرت شفاف‌سازی و بیان حقایق نامرئی در طول زمان را دارد.
 
نویسنده تجربی

لوران مووینیه، ۷ ژوئیه ۱۹۶۷ در خانواده‌ای كارگری در شهر تور فرانسه به دنیا آمد؛ پدرش كارگر كارخانه بود و زندگی خانوادگی او بیشتر زیر سایه زخم‌ها و دردهای پنهان و ناگفته‌ها شكل گرفت؛ زندگی‌ای خالی از گفت‌وگوهای زیبا. او برخلاف بسیاری از نویسندگان نسل خود با تحصیلات دانشگاهی و مدارج پرطمطراق به عرصه ادبیات وارد نشد. نه استاد دانشگاه شد، نه روزنامه‌نگار و نه فیلسوف. او از مسیر تجربه زیسته، كار مداوم و شنیدن صدای انسان‌های خاموش به قله ادبیات رسید.

عشق مووینیه به نویسندگی خیلی زود آغاز شد. در ۸ سالگی، زمانی كه در بیمارستان بستری بود كتاب «یك شیطان كوچك/ Un bon petit diable» اثر كومتِس سِگور را به‌عنوان هدیه دریافت كرد. مطالعه این كتاب، جرقه‌ روشن شدن مسیر ادبی زندگی‌اش شد. سال ۱۹۸۴ در مدرسه هنرهای زیبای تور تحصیل كرد و سال ۱۹۹۱ مدرك هنرهای تجسمی خود را دریافت كرد. اما در دانشكده ادبیات مدرن تحصیلاتش را نیمه‌كاره رها كرد. در نهایت با دانش هنرهای تجسمی و با تمركز بر زبان بدن، وارد قلمرو نویسندگی شد. در تمامی آثارش تركیبی از دانش هنرهای تجسمی با زبان و ادبیات به چشم می‌خورد. مووینیه پیش از جایزه گنكور، برنده جوایز مهم دیگری چون جایزه وپلر، جایزه كتاب اینتر و جایزه لوموند هم شده بود؛ اما گنكور او را از حاشیه ادبیات ممتاز به مركز توجه‌ها كشاند.

از دیگر آثارش می‌توان به كتاب‌های «مردان/ Des hommes»؛ «در میان جمعیت/ Dans la foule»؛ «ادامه دادن/ Cotinuer»؛ «نبودن چیزی كه عذابم می‌دهد/ Quelque chose d&#۳۹;absent qui me tourmente»؛ «سراسر جهان/ Autour du monde»؛ «داستان‌های شبانه/ Histoires de la nuit»؛ «تنهایان»؛ «تمام عشق من/ Tout mon amour» و «آموختن تا به پایان رسیدن/ Apprendre à finir» اشاره كرد. رمان «تمام عشق من» تنها اثری است كه از این نویسنده به فارسی ترجمه شده و مترجم آن آیدا شیرینی است. این كتاب از سوی انتشارات مهراندیش در سال ۱۴۰۱ روانه بازار كتاب شده است.
 
باستان‌شناسی احساسات

از نگاه بیبلی اوبس و دیگر منتقدان ادبی، شباهت‌هایی میان رمان «كلخوز/ Kolkhoz» اثر امانوئل كارر؛ نویسنده ۶۷ ساله با «خانه خالی» لوران مووینیه به چشم می‌آید. كلخوز هم یكی دیگر از نامزدهای جایزه گنكور امسال بود و هر دو رمان در رقابتی تنگاتنگ برای بردن جایزه گنكور بودند. در هر دو اثر، ما با تصاویری وسیع از زندگی خانوادگی روبه‌رو هستیم و خانواده، موضوعی است كه در این دوره ادبی به‌ طور مكرر به چشم می‌خورد. در حالی كه مادر امانوئل كارر یك آكادمیسین (عضو مادام‌العمر یك فرهنگستان) است و خودش فرزند اشراف‌زادگان روسی. لوران مووینیه اما پسر خانواده‌ای از قشر كارگر است و ریشه و شجره‌نامه‌اش به روستای «دِكارت» در شهرستان «لَندر-اِ-لُوآر/ L&#۳۹;Indre-et-Loire» برمی‌گردد؛ مكانی كه نویسنده در آن بزرگ شده است. در بیشتر رمان‌های مووینیه دهكده‌ای به نام لاباسه وجود دارد كه مشخصات و توصیف‌هایش شباهت زیادی با «دكارت» دارد. می‌توان گفت لاباسه نسخه ادبی ‌شده شهر كودكی مووینیه و محل صحنه‌پردازی‌های اصلی روایت‌های او است؛ مكانی كه مثل خود رمان، پر از اتاق‌های تاریك، اشیای گم‌ شده، پیانوهای خاموش و رد پای ارواحی است كه هنوز در خانه رفت‌وآمد می‌كنند. این دهكده همچنین دارای شباهت‌های زیادی با شهرستان یوكناپاتافا در آثار فاكنر است.

در واقع لاباسه در این رمان خانهِ مرگ، زندگی، زخم، سكوت و موسیقی است. مثل خاكی كه همه چیز از آن آغاز می‌شود و به آن بازمی‌گردد. لاباسه پس‌زمینه‌ رمان قبلی او «داستان‌های شبانه/ Histoires de la nuit» (۲۰۲۰) نیز هست. برخی منتقدان معتقدند تریلر «داستان‌های شبانه» به سبك استیون كینگ نوشته شده، اما در عین حال با سبك كلود سیمون تركیب شده است و همین ویژگی تقریباً می‌تواند به‌عنوان بخش ناخودآگاه «خانه خالی» هم خوانده شود؛ رویكردی داستانی و حتی غریزی به تابویی كه در دل كتاب نهفته است.

همچنین الیزابت فیلیپ، معاون مدیر وزارت فرهنگ فرانسه و مفسر ادبی، این رمان را به مثابه باستان‌شناسی روح دانسته‌ است. زیرا مووینیه در «خانه خالی» طوری تصویرسازی کرده که می‌توان آن را «باستان‌شناسی احساس» نامید. این رمان، خانه خانوادگی رهاشده را به یک فضای نمادین تبدیل می‌کند؛ مکانی که اشیا سخن می‌گویند؛ عکس‌ها حقیقت را پنهان می‌کنند؛ پیانوهای خاموش از گذشته می‌نالند و سکوت از هر کلامی پرصداتر به گوش می‌رسد. منظور از خانه در این رمان یک بنا با معماری خاص نیست؛ بلکه خانه‌ای از غیبت‌هاست؛ خانه‌ای که در آن پدر خودکشی کرده، مادر افسرده شده، مادربزرگ حذف شده و نسل‌های گذشته به جای ترویج گفت‌وگو، تنها میراثی که برجای گذاشته‌اند «سکوت» است.
 
معمای ورودی کتاب

محور این کتاب یک راز خانوادگی است که لوران مووینیه برای روایت آن، برای اولین بار از اول شخص «من» استفاده می‌کند. پیش از این هم او خودش را پشت صداهایی غیر از صدای خودش پنهان کرده بود تا پیامدهای جنگ الجزایر را که پدرش تجربه کرده بود، تداعی کند؛ در رمان «مردان» که سال ۲۰۰۹ منتشر شد. یا روایت فاجعه ورزشگاه هیسل در بلژیک که با عنوان رمان «در میان جمعیت» سال ۲۰۰۶ منتشر شد.

راوی در کتاب «خانه خالی» از خود می‌پرسد چرا در تمام عکس‌ها، چهره مارگریت، مادربزرگ پدری‌اش، پاک یا حذف شده یا هاشور خورده است. دلیل چنین حذفی چیست؟ لوران مووینیه از دل این معما، رمان خود را روایت می‌کند و ریشه‌های کهن را جست‌وجو می‌کند. مووینیه این پرسش را به نقطه ورود به رمان ۷۵۰ صفحه‌ای‌اش تبدیل می‌کند و با این پرسش به قرن بیستم بازمی‌گردد و سرگذشت سه نسل را از پیش از جنگ جهانی اول تا دهه ۱۹۷۰ روایت می‌کند. سؤال‌ بزرگ راوی به سؤال‌های دیگر منتهی می‌شود: آیا خودکشی پدرش ریشه‌ای خانوادگی داشته؟ آیا زخم‌هایی که از نسل‌های قبل منتقل شده، در نهایت به او رسیدند؟ این پرسش، رمان را به اثری روان‌کاوانه تبدیل می‌کند؛ کتابی درباره انتقال ناخودآگاه آسیب‌ها از نسلی به نسل دیگر.
 
سبکی نوآور و ترکیبی

این رمان اثرگذار به راحتی در ذهن خواننده طنین‌انداز می‌شود، زیرا داستان آن می‌تواند با هر یک از ما سخن بگوید. این حقیقت بویژه زمانی روشن‌تر می‌شود که مووینیه خاطرات خانوادگی خود را با رمان‌هایی که خوانده است، از جمله آثار امیل زولا، گوستاو فلوبر، ژان اشنوز و دیگران، در هم می‌آمیزد و بدین ترتیب، جذابیتی برای تخیل جمعی به وجود می‌آورد. منتقدان ادبی در واقع سبک مووینیه را ترکیبی از سه نویسنده مشهور می‌دانند: فلوبر به خاطر دقت زبانی و وسواس در جملات؛ زولا به خاطر نگاه ساختاری به خانواده و میراث؛ استیون کینگ: به دلیل پرداختن به تنش‌های روانی و فضاهای شبح‌وار. این ترکیب باعث شده آثار او هم باب طبع نخبه‌پسندهای معاصر باشد و هم جذابیت گسترده پیدا کند.

نکته مهم دیگر زبان و قلم نویسنده است؛ جملات پرشمار و مسحورکننده‌ای که هم موضوع و هم خواننده را در بر می‌گیرند و رها نمی‌کنند. سبک نوشتار مووینیه شامل ریتم، تنفس و زمان‌هایی است که کش می‌آیند. او از سال ۲۰۰۰ به بعد خالق زبانی محسوب می‌شود که ویژگی‌های مشخصی دارد: جمله‌های بلند با توقف‌های ناگهانی؛ کند شدن و کش‌آمدن زمان؛ تمرکز بر ریتم و تصویر؛ شنیدن سکوت میان واژه‌ها؛ بازگشت‌های متوالی و چرخش حول یک احساس؛ فرو رفتن در جزئیاتی که تبدیل به مرکز معنا می‌شوند. او خود درباره سبک نوشتارش می‌گوید: «برای من، اصل ریتم است، نه توصیف.»

این زبان، لایه‌های احساس را آرام‌آرام می‌شکافد؛ مثل دوربین سینمایی که بی‌وقفه روی یک جای زخم زوم کرده باشد. این رمان هم با بازگشت تدریجی به گذشته، زنده کردن اجداد و اشیا، از طریق جادوی نوشتن به راز خودکشی پدر راوی می‌پردازد. این جست‌و‌جو برای رسیدن به حقیقت، عمیقاً تأثیرگذار است. حقایقی مثل تنهایی، فقر، خشونت پنهان در ساختار خانواده، بار مراقبت‌‌ها و سکوتی که گاه شدیدتر و ویران‌کننده‌تر از جنگی مردانه تجلی می‌یابد. به همین دلیل «خانه خالی» یک رمان فمینیستی نیز محسوب می‌شود، حتی اگر نویسنده چنین ادعایی نداشته باشد.

جمله‌های شکسته هم به امضای شخصی نویسنده تبدیل می‌شوند. در بسیاری از صفحات، جمله به‌صورت ناگهانی قطع می‌شود؛ گویی کسی وسط حرف راوی پریده؛ یا فکری تازه به ذهنش آمده؛ یا زخمی قدیمی دوباره سر باز کرده. این «شکستن‌های ناگهانی»، فرم ظاهری را با محتوا پیوند می‌زند؛ چرا که روایت زخم‌خورده باید زبانی مطابق خود داشته باشد.

اشیا در زبان مووینیه به ابزارهای حافظه تبدیل می‌شوند. در «خانه خالی» اشیا مانند شخصیت‌ها رفتار می‌کنند: پیانوی ماری-‌ارنستین، روسری زرد؛ دراور مرمری لب‌پریده، عکس‌های هاشورخورده، کرکره‌هایی که خانه را از نور روز می‌ترسانند. این اشیا، در جهان مووینیه ابزار یادآوری و اشاره هستند و به موجوداتی زنده تشبیه می‌شوند که حافظه را فعال می‌کنند. این کتاب از جنبه دیگری هم قابل تحسین است؛ توانایی لوران مووینیه در تمرکز روی فضاها که شامل فضاهای فیزیکی، روانی، جغرافیایی و تاریخی می‌شود. او با دستمایه قرار دادن این فضاها، داستانی را خلق کرده که در اعماق وجود انسان نفوذ می‌کند و خواننده می‌تواند احساسات و تجربیات را با ظرافت و دقت تجسم و لمس کند.
 
اثر کلاسیک معاصر

«خانه خالی» یک اثر کلاسیک است؛ زیرا به وضوح سه عنصر اصلی این سبک را همزمان در خود دارد: وسعت تاریخی که شامل روایت سه نسل، دو قرن و دو جنگ بزرگ است. این رمان همچنین عمق روانی قابل توجهی دارد و به کاوش زخم‌های انتقالی از گذشته می‌پردازد. زیبایی زبان کلاسیک در این اثر به شکلی موسیقایی تجلی یافته و فضاهای روشن و تاریک را به طرز هنرمندانه‌ای به تصویر کشیده است. این ترکیب دقیقاً ویژگی‌هایی است که ادبیات کلاسیک فرانسه را تعریف می‌کند و آن را در زمره آثار ماندگار قرار می‌دهد. در این رمان با سبک زندگی سه نسل گذشته از اقشار متوسط فرانسه آشنا می‌شویم. ابتدا، خواننده با زوجی همراه می‌شود که آنها را با نام فیرمین پروست و زنی با عنوان «مسئول پختن مرباها و رفو کردن جوراب‌ها» می‌شناسد. این ماجرا تا ۴۰۰ صفحه ادامه دارد و ناگهان اسم کوچک این زن که در بلند مدت نادیده گرفته می‌شد، فاش می‌شود. پروست‌ها نه دهقان هستند و نه بورژوا، بلکه مالک زمین‌هایی هستند که از اجدادشان به ارث برده‌اند و بر لاباسه سلطه دارند. دخترشان، ماری-ارنستین، ملقب به «بوله دور»، خیلی زود استعداد درخشان خود را در پیانو نشان می‌دهد. او عاشق معلم خود، فلورنتین کابانل، با ظاهری شیک و دلفریب می‌شود. اما به خواست فیرمین، با ژول، کارمند کارخانه چوب‌بری پدرش، ازدواج می‌کند.

مارگریت متولد سال ۱۹۱۳ در واقع حاصل این ازدواج برنامه‌ریزی ‌شده است. وقتی ژول در جنگ کشته شد، این دختر کوچک تنها سه سال داشت. مارگریت، بی‌پدر و بی‌محبت مادرش، بی‌هدف و سرگردان بزرگ می‌شود. این ماجرا به سقوط اخلاقی او در دوران اشغال - هم برای خودش و هم برای خانواده پروست - منجر شد. دو جنگ جهانی تقریباً به طور کامل از نظر راویان غایب است. چرا که تقریباً همه چیز از نگاه زنانی روایت می‌شود که در روستا باقی مانده بودند؛ زنانی که زندگی‌شان جنگ‌های خاموش و درگیری در میدان نبرد با زندگی بود.

همچنین در این کتاب، ترس آزاردهنده لوران مووینیه، ترسی که او هرگز با آن روبه‌رو نشده بود، وجود دارد: خودکشی پدرش. آیا آنچه پیش از آن اتفاق افتاده بود - ازدواج اجباری ماری-ارنستین، زندگی از هم پاشیده مارگریت - می‌توانست منجر به اقدام پدرش شده باشد؟ او در «خانه خالی» می‌نویسد: «انگار همه چیز نتیجه مانند نوعی منطق ریاضی، خاموش و بی‌رحمانه بود که قبل از تولد او، با منطق مادرش، مارگریت، یا حتی قبل از آن، با ژول، پدربزرگش، یا با مادربزرگش، ماری-ارنستین، در حرکت بود.»

ماجرای یک راز خانوادگی

 نقد و بررسی رمان خانه خالی

لوران کاشارد
نویسنده و منتقد ادبی فرانسوی

از نظر الزامات زبان و موضوع انتخابی: میراث خانوادگی، از همان ابتدا، به شکل خانه‌ای خالی و بی‌سکنه تجلی می‌یابد، جایی که راوی به دنبال مدال افتخار لژیون اجدادی خود است، که به ژول تعلق داشته؛ به خاطر فدا کردن جانش در راه میهن در طول جنگ؛ جنگی که باعث می‌شود بازماندگان بعدها به کسانی که به جنگ بعدی می‌روند به دیده تمسخر و تحقیر بنگرند مانند پدر راوی که حتی جنگ فرانسه با الجزایر را شایسته نام جنگ نمی‌داند.

از آنجا که هر سه نسل خانواده به نوعی تحت‌تأثیر جنگ قرار گرفته‌اند، مووینیه با حرکتی معکوس پیش می‌رود؛ با زیر و رو کردن خرده‌ریزها، اشیای قدیمی و حتی عطرها؛ تا داستانی از زمان، وضعیت زنان و آداب و رسوم آن زمان را توصیف ‌کند. او اول داستان را حول محور فیرمین، یک پدرسالار که امپراطوری‌اش را بر اساس مزرعه‌ای پررونق در لاباسه بنا نهاده، متمرکز می‌کند.

راوی از ابتدا به «خانه خالی» یا همان خانه اجدادی‌شان بازمی‌گردد که بیشتر از بیست سال رها شده است. در داخل این خانه پیانویی قدیمی، یک دراور کشویی با ظاهر مرمری و لب‌پریده به چشم می‌خورد. روی آن یک مدال افتخار و قاب عکس‌هایی قرار دارد. این مکان سرشار از ردپاهای چندین نسل قبل است که با دو جنگ جهانی و زندگی روستایی اوایل قرن بیستم در فرانسه گره خورده.

او دنبال کشف رازهای پنهان و تاریخچه خانواده‌اش می‌گردد تا دلیل خودکشی پدرش را بفهمد. به تدریج، سرنوشت در هم تنیده زنانی فراموش‌شده‌ را کشف می‌کند؛ از جمله مادربزرگش ماری - ارنستین؛ پیانیستی که رویایش با ازدواج اجباری به باد رفته و دخترش مارگریت که مورد بی‌مهری مادرش قرار گرفت و رسوایی به بار آورد.

نسل به نسل، زخم‌ها و انکارها و دردها منتقل می‌شوند و داستان دودمانی که مشخصه‌اش سکوت و فقدان است، در این روایت به وضوح نمایان می‌شود. این ماجرا، نه تنها کاوشی در دل تاریخ خانوادگی، بلکه سفری به عمق احساسات و تجربیات انسانی است که در پس این سکوت‌های تلخ نهفته‌اند.
منبع: مجله ادبی «تالارهای پاییزی
/ Les Automn’halles»

La Maison vide

خانه خالی

 نویسنده: Laurent Mauvignier
لوران مووینیه
 انتشارات: Minuit
 تعداد صفحات: ۷۵۲ صفحه
 قیمت: ۲۵ یورو


انتهای پیام/
دیدگاه ها