بررسی وجوه زیست و سلوک فکری زنده یاد دکتر حسن کامشاد در گفت وگوی «ایران» با احمد بستانی پژوهشگر تاریخ و اندیشه سیاسی

آشنایی با سنت هنر مترجم چیره دست

فرهنگ

100397
آشنایی با سنت هنر مترجم چیره دست

حسن کامشاد، ادیب، مترجم و اندیشمند ایرانی بود که دوم خرداد ۱۴۰۴ در یکصد سالگی درگذشت؛ وجوه مختلف اندیشه و سلوک فکری کامشاد، موضوع گفت‌و‌گوی «ایران» با دکتر احمد بستانی مدرس دانشگاه خوارزمی و پژوهشگر تاریخ و اندیشه سیاسی بود.

امیر فرشباف- خبرنگار گروه اندیشه روزنامه ایران: همان‌طور که مستحضرید، مرحوم دکتر حسن کامشاد  صرفاً یک ادیب نبود؛ بلکه وجوه دیگری نیز برای اندیشه، سلوک و زیست ایشان می‌توان ملاحظه کرد. پرسش این است که آیا اندیشه فرهنگی ایشان را می‌توان از وجه اجتماعی و سیاسی آن جدا کرد؟

مرحوم دکتر کامشاد از نسل نویسندگانی بود که زمینه پرورش آنها از یکی دو دهه اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی اول آغاز شد و این نسل اهمیت زیادی در تاریخ معاصر دارد؛ به خاطر اینکه شاهد تحولات زیادی بوده و در یک دوره تاریخی خیلی مهم جوانی‌اش را طی کرده است. بسیاری از شخصیت‌های تأثیرگذار در دانشگاه ما در حوزه‌هایی مثل ادبیات فارسی و ایران‌شناسی، نویسندگان ادبی مهم ما، مترجمان برجسته و کسانی که پایه‌گذاران نثر جدید فارسی بودند و بسیاری از شخصیت‌های مهم علمی در این دوره متولد شدند و جوانی‌شان در دهه ۲۰ و تحولات مربوط به ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ سپری شد؛ چهره‌هایی مثل شاهرخ مسکوب، نجف دریابندری، ابراهیم گلستان و جلال آل احمد و چهره‌های دانشگاهی مانند محمد معین، سید جعفر شهیدی، پرویز ناتل خانلری و دیگران.

در واقع آقای کامشاد به این نسل تعلق داشت؛ این نسل ویژگی‌هایی دارد که معمولاً در بین بسیاری از افراد این نسل، نگاه به مسائلی مثل «هویت» و «سیاست» را می‌توانیم ببینیم. به عنوان مثال برخی از این چهره‌ها از جمله خود آقای کامشاد، در جوانی‌اش جذب جریان‌های چپگرا شدند؛ هرچند که بعداً جدا می‌شود، اما در جوانی یک مدافع پرشور اندیشه‌های سوسیالیستی و عدالت‌خواهی بوده است و حتی آن طور که گفته می‌شود، بورس یک دانشگاه آمریکایی را هم به دلیل اینکه می‌خواست در ایران بماند و به کار توسعه و ترویج اندیشه‌های عدالت‌خواهانه بپردازد، رها می‌کند و بعد از ۲۸ مرداد و در آن فضا بود که [ناگزیر] ایران را ترک می‌کند. بنابراین اولین ویژگی مرحوم کامشاد این نگاه عدالت‌خواهانه بود که در جوانی‌اش داشت و البته بعداً از نگاه چپگرایانه حزبی فاصله می‌گیرد؛ اما به نظرم تا آخر عمرش یک انسان آزادی‌خواه، معتدل و دارای دغدغه‌های اجتماعی باقی ماند.

نکته دوم در مورد بسیاری از افراد این نسل که در مورد آقای کامشاد هم صادق است، نقش مهم ایشان در ترویج فرهنگ و زبان فارسی است. کامشاد نویسنده بسیار خوش قلمی بود و در دانشگاه کمبریج به تدریس زبان و ادبیات فارسی پرداخت و بعد خودش یک پایان‌نامه درباره نثر فارسی در همان دانشگاه نوشت که یکی از کارهای مهمی است که خودش هم سال‌ها بعد یک روایت فارسی از آن منتشر کرد. آنجا (کمبریج) یکی از اولین مراکزی بود که یک ایرانی، با این سبک و سیاق شروع کرد به ترویج زبان و ادبیات فارسی و بسیاری از شرق‌شناسان بزرگ و شخصیت‌های مهم حوزه مطالعات ایرانی در واقع از شاگردان آقای کامشاد در آن سنت بودند. همچنین کتاب درسی مربوط به نثر فارسی را هم ایشان به نگارش درآورد که تا سال‌ها برای دانشجویان حوزه ایران‌شناسی و ادبیات و زبان فارسی، منبع اصلی بود.

مسأله دیگری که درباره مرحوم کامشاد مورد اجماع است، ترجمه و نثر پاکیزه، امن و شیرین ایشان است، درباره تأثیر ترجمه‌های ایشان بر اندیشه‌های اجتماعی و سیاسی معاصر بفرمایید.

در مورد ترجمه آقای کامشاد که به نظرم مهم‌ترین فعالیت ایشان بود و بدون تردید او یکی از بهترین مترجمان ایران معاصر بود، چند ویژگی می‌توان برشمرد: اول اینکه کامشاد یک مترجم حرفه‌ای بود؛ یعنی صرفاً در یک حوزه خاص ترجمه نمی‌کرد و همین دستش را برای انتخاب کتاب‌های خیلی خوب و جالب به زبان فارسی باز می‌گذاشت؛ لذا کتاب‌های متعددی در حوزه‌های  الهیات، تاریخ فلسفه، تاریخ ادوار مختلف ایران و در زمینه زبان و ادبیات فارسی و همچنین درباره اندیشمندان غربی مثل توکویل و تامس پین و دیگران ترجمه کرد.

حوزه کاری او گسترده بود و حوزه‌های مختلف فرهنگی را دربر می‌گرفت، اما در عین حال چند ویژگی داشت، خصوصاً در ترجمه؛ یکی اینکه در انتخاب آثاری که ترجمه می کرد، همیشه آثار پرخواننده، آثار پر نکته و جالب را گزینش می‌کرد برای ترجمه. یعنی شما تقریباً بدون استثنا تمام کارهایی که ایشان ترجمه کردند، در خود دنیای انگلیسی زبان هم جزو آثار پرفروش و مهم و تأثیرگذار بودند. به عنوان مثال اثری که ایشان از «برایان مگی» ترجمه کرد به نام «سرگذشت فلسفه» یا کاری که در مورد استالین ترجمه کرد یا کتاب «قبله عالم» که در مورد ناصرالدین شاه است و یا کتاب «خاورمیانه» اثر برنارد لوئیس و... همگی جزو آثار مهم و مرجع هستند.

نکته دوم این است که آقای کامشاد علاوه بر بحث سلیقه انتخاب کتاب - یک گزینشگر خوب بود - کتاب‌هایش عموماً آثاری هستند که برای طیف متوسط اهل مطالعه جذابند؛ یعنی کارهای تخصصی محسوب نمی‌شوند و به همین دلیل، این مترجمان مثل آقای کامشاد، خیلی نقش مهمی در ترویج و گسترش فرهنگ کتابخوانی دارند. مثلاً همان کتاب «سرگذشت فلسفه» برایان مگی یک کتاب ساده‌خوان است یا کتاب «دنیای سوفی» هم همین طور.

من در طول این دو سه دهه، به افراد بسیاری، خصوصاً جوان‌ها و نوجوان‌ها [مطالعه] آنها  را توصیه کردم و بسیاری از افراد با مطالعه این کتاب‌ها به حوزه‌هایی مثل فلسفه علاقه‌مند شدند. یا به عنوان مثالی دیگر، کتاب «ویتگنشتاین، پوپر و ماجرای سیخ بخاری» که یک حکایت تاریخی درباره مواجهه بین دو فیلسوف برجسته معاصر یعنی پوپر و ویتگنشتاین است، متضمن ارائه نگرش‌های مختلف به روایت‌هایی مختلف پیرامون حقیقت است و مباحثی را درمورد پست مدرنیسم ازجمله نسبت حقیقت و روایت را مطرح می‌کند که بسیار جالب توجه است. یعنی خواننده در عین اینکه چیزی را درمورد فلسفه پوپر و فلسفه به طور کلی یاد می‌گیرد، در عین حال با روش‌ها و شیوه‌هایی آشنا می‌شود. به تعبیر دقیق‌تر، با شیوه‌های مختلف نگریستن به یک مسأله واحد روبه‌رو می‌شود.

در نهایت همان نکته‌ای که شما اشاره کردید، یعنی کامشاد قلم بسیار شیرین و شیوایی داشت، نثر خیلی پاکیزه‌ای داشت؛ یعنی فارغ از اینکه مترجم بسیار خوبی بود، انگلیسی‌دان خوبی هم بود، در واقع در کنار چهره‌هایی مثل نجف دریابندری و ابراهیم گلستان، تقریباً می‌توان گفت از اولین کسانی بودند که در دهه ۲۰ شمسی ترجمه آثار ادبی از زبان انگلیسی را شروع کردند؛ چون نسل قبلی مترجمان ایرانی، فرانسه‌دان بودند. لذا کامشاد حتی قبل از اینکه به کمبریج برود، به زبان انگلیسی مسلط بود و همزمان مترجم بود و زبان انگلیسی را در شرکت نفت تدریس هم می‌کرد.

اما در عین حال مهم‌تر از آن، قلم فارسی بسیار شیرین و شیوایی داشت که شما وقتی آثارش را می‌خوانید، متوجه می‌شوید که این شخص خیلی خوب سعدی خوانده، خیلی خوب بیهقی خوانده، خیلی خوب با متون ادبی قدیم مثل سیرالملوک خواجه نظام الملک طوسی و کلیله و دمنه و غیره نه فقط آشنا بلکه مأنوس بوده است و در زندگی‌نامه‌اش هم این را آورده که ظاهراً برای اولین بار آقای شاهرخ مسکوب که همکلاسی‌اش بوده، تاریخ بیهقی را برایش می‌خرد و تأثیر این آثار [کلاسیک] بر کامشاد را حتی نخوانده هم می‌توانستم بگویم که این شخصیت، تاریخ بیهقی و گلستان سعدی را به دقت خوانده که چنین قلم شیوا و چنین نثر روان و پاکیزه‌ای دارد.بنابراین از این سه نکته که عرض کردم؛ یعنی گزینش [خوب] کتاب و دوم، توجه به مخاطب عمومی کتابخوان و در عین حال تهیه کتاب‌های فاخر برای نسل کتابخوان، نه کتاب‌های زرد و بی مایه و سوم، قلم پاکیزه و نثر زیبا، جایگاه آقای کامشاد را در اندیشه سیاسی و اجتماعی و در ترویج ایده‌های سیاسی و اجتماعی به خوبی نشان می‌دهد و درست است که در یک حوزه خاص متمرکز نبود، اما بخش عمده کارش به معنای گسترده کلمه، مباحث فکری را شامل می‌شده و در این زمینه، یکی از بهترین مترجم‌هاست.

در پایان بفرمایید که درس تاریخی امروز ما از مرحوم کامشاد چه می‌تواند باشد؟

به نظر من درسی که از مرحوم کامشاد می‌توانیم بگیریم، این است که باید یک مترجم و یک نویسنده اول از همه با سنت آشنا باشد؛ با متون کهن، با ادبیات، با نظم و نثر فارسی آشنا باشد و این نظم و نثر هم از نظر فرم شیوایی قلم و شیرینی بیان، مؤثر است و هم به گمان من، مأنوس بودن با متون قدیم؛ با متونی مثل «تاریخ بیهقی»، «شاهنامه» فردوسی، «سیرالملوک» خواجه نظام الملک طوسی و «بوستان» و «گلستان» سعدی موجب می‌شود افراد مأنوس با این متون، یک شیوه زیست حکیمانه و خردمندانه و معتدلانه را در تمام زندگی و نظرورزی‌شان داشته باشند و ما این شیوه را به خوبی در کتاب «حدیث نفس» که زندگینامه خودنوشت آقای کامشاد است، می‌توانیم ببینیم. به نظر من با اینکه کامشاد هم در دوره‌ای تحت تأثیر اندیشه‌های چپ بود و از سوی دیگر، سال‌ها در کمبریج درس خوانده و درس داده بود و در آمریکا هم زندگی کرده بود؛ ولی به اعتقاد من، تأثیر اصلی را از سنت ادبی ما گرفته بود و آنچه اندوخته بود، چیزی بود که از دل سنت حکمت ایرانی فراگرفته بود و به همین دلیل من خودم همیشه توصیه می‌کنم به دانشجویانم و کسانی که می‌خواهند کار ترجمه را شروع کنند و کسانی که می‌خواهند نویسندگان خوبی بشوند، به اینکه پیش و بیش از همه چیز باید با سنت ادبی و حکمت ایرانی آشنایی پیدا بکنند.

کامشاد قلم بسیار شیرین و شیوایی داشت، نثر خیلی پاکیزه‌ای داشت؛ یعنی فارغ از اینکه مترجم بسیار خوبی بود، انگلیسی‌دان خوبی هم بود، در واقع در کنار چهره‌هایی مثل نجف دریابندری و ابراهیم گلستان، تقریباً می‌توان گفت از اولین کسانی بودند که در دهه ۲۰ شمسی ترجمه آثار ادبی از زبان انگلیسی را شروع کردند؛ چون نسل قبلی مترجمان ایرانی، فرانسه‌دان بودند.

ایران آنلاین
انتهای پیام/
دیدگاه ها
آخرین اخبار فرهنگ