«ایران» در گفتوگو با علی ماجدی، سفیر اسبق در آلمان بررسی کرد
پشت پرده مواضع ضد ایرانی آلمان در جنگ ۱۲ روزه
سیاست
108133

موضعگیری یکسویه برلین در قبال جنگ اخیر ایران و اسرائیل به حدی تندتر از دیگر کشورهای اروپایی بود که علاوه بر جامعه ایرانی، واکنشهای بینالمللی نیز داشت.
رضا عدالتی پور، روزنامه نگار: علی ماجدی، سفیر اسبق ایران در آلمان، در گفتوگو با «ایران» با اشاره به اینکه این موضع ارتباط مستقیمی با سایه سنگین جنگ جهانی دوم بر این کشور و پیوندهای راهبردی با آمریکا و نفوذ اسرائیل در نظام سیاسی آن دارد افزود: این عوامل سبب شده برلین دنباله رو واشنگتن در سیاست خارجی باشد. با این حال او معتقد است کنشگری آلمان در قبال ایران معطوف به موضوعات اقتصادی است و آنها رویکرد اقتصادی به ایران دارند چرا که پتانسیل بالایی برای روابط اقتصادی صنعتی میان دو کشور وجود دارد. لذا باید در فضای جنگ به این چشمانداز توجه کرد که پس از فروکش کردن منازعه آینده روابط تهران و برلین بیش از هر چیز نیازمند بازسازی وجهه اقتصادی ایران در فضای بینالملل است.
موضعگیری برلین نسبت به ایران در جریان جنگ ۱۲روزه، تصویری منفی از دولت آلمان در ذهن جامعه ایرانی بر جای گذاشت؛ تا حدی که برخی رسانهها و شخصیتهای غربی نیز نسبت به این موضع واکنش نشان دادند. این موضعگیری ناشی از چیست؟
با توجه به تجربیات شخصی من و اظهارات دیپلماتهای آلمانی، آلمان پس از بریتانیا، نزدیکترین روابط را با ایالات متحده آمریکا در میان کشورهای اروپایی دارد.
نکته دوم این است که آلمانها هنوز تحت تأثیر تبعات جنگ جهانی دوم، خود را نسبت به یهودیان مدیون یا بدهکار میدانند. به همین دلیل، وقتی با آنها درباره مسائل مربوط به اسرائیل صحبت میکنید، این ذهنیت را در مواضعشان مشاهده میکنید. اما همیشه این پرسش مطرح میشود که اگر آلمان در جنگ جهانی دوم با یهودیان رفتار نادرستی داشته، چرا دیگر کشورها باید هزینه آن رفتار را بپردازند؟ موضوع سوم، میزان نفوذ اسرائیل در ساختار سیاسی آلمان است. البته این نفوذ، از نوع امنیتی یا جاسوسی نیست؛ بلکه بیشتر باید آن را تأثیرگذاری سیاسی دانست. چرا چنین تأثیری وجود دارد؟ این را باید از خود سیاستمداران آلمانی پرسید.
اینکه کارگزار در سیاست آلمان کدام شخص یا جریان سیاسی است تا چه اندازه بر اتخاذ مواضع اثرگذار خواهد بود؟ به طور مشخص آیا اگر صدراعظم آلمان از جریان سیاسی دیگری بود موضع این کشور متفاوت بود؟
آنچه به طور مشخص میتوان عنوان کرد این است که اتخاذ موضع یک موضوع است و ادبیات سیاسی افراد موضوع دیگری است. درباره ادبیات سیاسی طبیعی است که کلام خانم مرکل متفاوت از ادبیات صدراعظم کنونی بوده ولی در راهبرد کلان در عرصه سیاست خارجی عملاً هیچ تفاوتی بین اتخاذ موضع مقامات سیاسی آلمان وجود ندارد. این موضوع حتی در مورد رویکرد دو حزب بزرگ این کشور نیز صادق است.
به عبارت دیگر راهبرد سیاست خارجی حزب اتحاد دموکرات مسیحی آلمان (CDU) که به جریان راستگرا تمایل دارد و صدراعظم کنونی نیز از این حزب است با رویکرد سیاست خارجی حزب سوسیال دموکرات آلمان (SPD) که در مقابل این حزب است تفاوت چندانی ندارد و سرانجام هر دو یک راهبرد را دنبال میکنند. اگرچه برخی موارد مانند موضوع جنگ عراق بوده که حزب سوسیال دموکرات تا حدی در برابر آمریکا ایستادگی کرده و رابطه ضعیفتری با آمریکا داشته است اما در نهایت میتوان اینطور گفت که آلمان در موضوع سیاست خارجی دنبالهرو آمریکاست و بهخصوص در مواردی که یک پای موضوع اسرائیل باشد آلمانها در عرصه سیاسی هیچ ملاحظهای برای حمایت نکردن از آن ندارند.
این دنبالهروی ناشی از چیست و باید آن را مفروض ثابت در تحلیل سیاست خارجی آلمان قلمداد کرد؟
به عنوان کسی که تجربه کار با آلمانیها و ژاپنیها را دارم این نکته را باید عنوان کنم که این دو کشور اساساً در موضوع سیاست خارجی دنبالهرو آمریکا هستند. اگرچه در این سالها تلاشهایی از جانب برخی مقامات این کشورها صورت گرفته و افرادی مثل آبه شینزو یا حتی مرکل اقداماتی برای تغییر رویه انجام دادهاند. این پتانسیل در آلمان و ژاپن وجود دارد که بخواهند عملگرایانه و کنشگراتر در سیاست خارجی رفتار کنند، در 5 سال اخیر بودجههای نظامی دو کشور بیشتر شده یا تصمیمات متفاوتی در مورد مسائل دفاعی اتخاذ شده است. اما آنها کماکان در بهت و شوک ناشی از شکست در جنگ جهانی دوم هستند.
با اینکه این موضوع را باید درباره آلمان مدنظر داشت که هنوز این باور به طور مشخص شکل نگرفته اگرچه روندهای سیاسی این کشور هم در حال حاضر نشان میدهد که احزاب ملیگرا در سیر صعودی خود حدود 20 درصد کرسیهای مجلس این کشور را تصاحب کردهاند. اگرچه همین احزاب هم رویکرد راستگرایانه دارند و آن هم تبعات خاص خود را برای دیگر کشورها دارد. اما این تغییرات در نهایت زمانبر است.
با این حساب چشمانداز اقدامات آلمان در جنگ اخیر را چطور ارزیابی میکنید آیا آنها برای دیپلماسی تلاش خواهند کرد یا کماکان رویکرد یک سویه خود را دنبال میکنند؟
به نظر میرسد رویکرد آنها در سیاست خارجی درباره موضوع جنگ ایران و اسرائیل تفاوتی با گذشته نکند و اگرچه اظهارنظر دیپلماتیک صورت میگیرد اما راهبرد کلی تغییر نخواهد کرد.
سؤالی که اینجا مطرح میشود این است که همکاریهای ایران و آلمان در دهههای گذشته چطور معنا میشود؟
نکته دقیقاً همینجاست، رویکرد آلمان به ایران یک رویکرد اقتصادی است. به دیگر سخن آلمانها در زمانی که بحران سیاسی در مورد ایران وجود نداشته باشد هم تمایل و هم زیرساخت جذابی برای همکاریهای اقتصادی با ایران دارند. این موضع باید در انگاره تصمیمگیران و افکار عمومی ما شکل بگیرد. به هر حال این وضعیت متشنج زمانی پایان خواهد یافت و فضای صلح و آرامش حکمفرما خواهد بود. مطمئناً در آن مقطع شاهد تلاش آلمان برای ارتقای سطح همکاریهای اقتصادی با ایران خواهیم بود.
نمونه بارز این اتفاق هم در زمان برجام است. جایی که بعد از توافق شاهد حضور گسترده شرکتهای آلمان در بخشهای صنعتی ایران بودیم. این همکاریها در زمینه تجهیزات نفت و گاز، صنعت خودروسازی و پتروشیمی چشمگیر است.
این نوع روابط هم مختص یک دهه یا دو دهه اخیر نیست و حداقل از بعد از انقلاب و در زمانی هم که آلمان شرقی و غربی بود روابط اقتصادی ایران و آلمان وضعیت خوبی داشت. بویژه در دورانی که من و آقای دکتر موسویان در دو مقطع سفیر ایران در آلمان بودیم موضوع دیپلماسی اقتصادی بین آلمان و ایران در اولویت بود و همکاریهای خوبی صورت گرفت. این رویه در دوره برجام به نسبت دیگر کشورهای اروپایی هم برجستهتر بود و در یک سال و نیم برجام پروژههای اقتصادی کلانی را با آلمانها تعریف و اجرا کردیم. ما زیرساخت صنعتی و تجاری مناسب و تاریخ موفقی را از همکاری اقتصادی بین ایران و آلمان تجربه کردهایم. اتاق بازرگانی مشترک ایران و آلمان اولین اتاق بازرگانی آلمان در خاورمیانه و آسیا بوده است. اما لازمه این همکاری اقتصادی این است که ما به سمت اقتصاد محور شدن حرکت کنیم و این وجهه را در جامعه جهانی تقویت کنیم.
ایران آنلاینانتهای پیام/